دو بیانیه، دو رویکرد
در چند روز اخیر دو بیانیه با دو رویکرد متفاوت اما در یک بستر مشترک انتشار یافت که بازتابهای متفاوتی داشت.

در چند روز اخیر دو بیانیه با دو رویکرد متفاوت اما در یک بستر مشترک انتشار یافت که بازتابهای متفاوتی داشت. قبل از تأمل در محتوای این دو بیانیه، باید به یک نکته کلیدی اشاره کرد و آنهم تحرک محسوس در جامعه مدنی و جریان روشنفکری و رسانهای ایران است که بسیار نویدبخش است و نشانههای روشنی از بلوغ اجتماعی و سیاسی است.
لذا باید امیدوار بود که این جهش تحسینبرانگیز در مسیر درستی قرار بگیرد. بستر اصلی هر دو بیانیه موضوع امنیت و هویت ملی است. در بیانیه اول که خطاب آن جامعه بینالملل و رویکرد اصلی آن صلحطلبی و مخالفت جدی با جنگ است؛ امنیت و هویت ملی و فرهنگی ایران بهدرستی تبیین شده است و تاکید محوری آن بر:
1-مطالبه عمومی مردم ایران برای صلح و تعامل با جامعه جهانی.
2-تاکید بر یکپارچگی در برابر هر تهاجم و تجاوز خارجی.
3-همصدایی و وحدت در حفظ تمامیت ارضی.
4-نفی مداخله بیرونی در شیوه و نحوه و ماهیت حکمرانی در ایران است.
در این بیانیه که امضاکنندگان آن طیف متکثری از فعالان مدنی، روشنفکران، جامعهشناسان، اهالی رسانه و اندیشمندان هستند؛ فارغ از نوع نگاه، جناحبندی و گرایش سیاسی و دینی، «امنیت ملی» را اولویت اصلی و «عبور از بحران و جنگ» را محور همرایی خود قرار دادهاند که بهنظر میرسد بهدرستی باید آن را سرآغاز یک حرکت نوین سیاسی دانست.
بازتاب جهانی این رویداد بهگونهای بود که محافل پنهان دشمنان ایران را به تحرک واداشت تا از داخل و خارج اسب جنگ و نزاع را زین کنند و هیزم بر آتش آن بیافزایند. اما در بیانیه دوم که گروه کثیری از فرهیختگان و اهالی اندیشه و رسانه منتشر کردند و همانگونه که اشاره شد، بستر آن نیز امنیت و هویت ملی است؛ رویکردی معطوف به رخدادهای داخلی دارد. در این بیانیه، نسبت به تشدید رویکردهایی هشدار داده شده که عمدتاً حول دو محور است:
1-حرکتهای خزنده برای ایجاد شکاف در اتحاد فرهنگی و تضعیف عوامل کلیدی وحدت و هویت تاریخی ایران.
2-فقدان درک درست دولتمردان از اهمیت و حفظ عوامل اصلی هویت ملی.
این بیانیه برخلاف بیانیه اول که جنگ و تهدید از بیرون و ضرورت وحدت در مقابل آن را اولویت میداند، تاکید بر رخدادهای خزندهای دارد که هویت یکپارچه ایران و المانهایش را در خطر میداند وخطاب آن به دولتمردان و حکمرانان است. گرچه نکات مندرج در این بیانیه مهم، اساسی و قابلتأمل است؛ اما لحن تند و عصبیت نهفته در ادبیات بیانیه از اثرگذاری آن کاسته و تا حدودی، خود مستعد تبدیل به یک نقطه تحریک برای صفبندی و قطبیگرایی و تعمیق شکاف در بستر اجتماعی شده است. بااینحال، تردیدی نیست که در مسیر احیای جامعه مدنی و تبدیل آن به یک نهاد قدرت ملی، چنین فرازونشیبهایی اجتنابناپذیر است و استمرار این حرکتها اگر با مدیریت خرد و واقعبینی همراه شود، میتواند مسیر شکوفایی ایران را رقم بزند.