تلاش برای حذف صدای میانه
مشارکت نسبتاً بهتر مردم در انتخابات ریاستجمهوری سال جاری نسبت به انتخاباتی که پیش از آن برگزار شد، ناشی از ورود و حضور آقای دکتر محمدجواد ظریف در انتخابات بود. حضور ظریف سهم زیادی در جذب رایدهندگان برای دکتر مسعود پزشکیان و افزایش مشارکت در انتخابات داشت.

مشارکت نسبتاً بهتر مردم در انتخابات ریاستجمهوری سال جاری نسبت به انتخاباتی که پیش از آن برگزار شد، ناشی از ورود و حضور آقای دکتر محمدجواد ظریف در انتخابات بود. حضور ظریف سهم زیادی در جذب رایدهندگان برای دکتر مسعود پزشکیان و افزایش مشارکت در انتخابات داشت. در نتیجه جدایی ظریف از دولت و غیبت او از عرصه تصمیمگیری پیامی را که به جامعه جهانی مخابره میکند، این است که فاصلهای میان مشارکت مردم و این دولت به وجود آمدهاست.
این میتواند پیامی به شدت منفی در مورد جایگاه، مشروعیت و توانمندی این دولت محسوب شود. البته حضور محمدجواد ظریف هم در کنار آقای پزشکیان باعث ایجاد فاصله میان مردم و آقای ظریف شدهبود. دلیلش هم این بود که مردم نگاه میکردند به وعدههایی که در فضای انتخاباتی از سوی پزشکیان و ظریف مطرح شدهبود و انتظاری که ایجاد شدهبود، و عملکردی که فاصله بسیار زیادی با آن وعدهها و انتظارات دارد.
وعدههایی دادهشدهبود که مدیریت کشور به سمت شایستهسالاری هدایت شود، مبارزه با فساد و رانت آغاز شود، مشکلات کشور با نظام جهانی حل و فصل شود، همکاری با منطقه افزایش پیدا کند. هیچیک از این وعدهها محقق نشده و چشماندازی هم برای محقق شدن آنها با روش و عملکرد کنونی وجود ندارد. در چنین شرایطی حضور محمدجواد ظریف در این دولت باعث شدهبود که مردم از او فاصله بگیرند. به عبارتی به همان اندازه که با نزدیک شدن ظریف به دولت، مردم از ظریف دور شدند، به همان اندازه هم دور شدن او از دولت باعث میشود که مردم به ظریف بار دیگر نزدیک شوند.
رسانههای اسرائیلی در واکنش به جدایی ظریف از دولت، نوشتهاند که این استعفا به نفع اسرائیل است. جدای اینکه ظریف صدای مردم بود در مقابل بیگانگان، در عین حال یک نیروی متخصص کاربلد بود که میدانست چگونه منافع ایران را در مقابل بیگانگان تامین کند. دو دلیل دارد که برخی از دشمنان ایران از کنارهگیری ظریف ابراز خرسندی کردهاند: نخست اینکه ظریف صدای مردم ایران بود و این موضوع به افزایش توان ایران در نظام بینالمللی کمک میکرد و دوم اینکه یک نیروی متخصص و حرفهای بود که میتوانست منافع ایران را در مذاکره با بیگانگان به نحو احسن تامین کند.
کنارهگیری ظریف و حذف او از نظام تصمیمسازی کشور به نفع همه آنهایی است که صرفاً منافع خودشان را در مذاکرات بینالمللی دنبال میکنند. طبیعی است که طرفی مانند اسرائیل هم از این موضوع بسیار خوشحال خواهد بود.
بهانهای که مخالفان ظریف در راستای فشار برای حذف او مطرح میکردند، ادعای اجرای قانونی بود که از قبل وجود داشت. درست و صحیح هم همین است که همه ما به دنبال حاکمیت قانون باشیم و خود ظریف هم همیشه بر حاکمیت قانون و عمل به قانون اصرار داشت. منتهی چیزی که عیان است و برای همه مردم هم آشکار بود، این بود که در مورد خاص بهکارگیری ظریف در دولت، کاملاً به صورت گزینشی به قانون نگاه میشد. در واقع بر کسی پوشیدهنبود که اصل این قانون صرفاً برای هدف قرار دادن شخص محمدجواد ظریف تدوین شدهاست.
آنچه حامیان حذف ظریف دنبال میکردند با این انگیزه بود که برخی منافع سیاسی و اقتصادی این افراد و گروهها در خطر بود. اگر حضور محمدجواد ظریف و کمک او به دولت و ملت منجر به پایان تحریمها و عزت ایران میشد، طبعاً افرادی که از تحریمها بهره میبردند و منفعتشان در تداوم تحریمها بود، از چنین منافعی محروم میشدند. به علاوه کسانی بودند که در شرایط سیاسی کشور شکست برای یک دولت را منفعت و پیروزی برای خودشان میدیدند، یعنی با نگاه منافع ملی به مسائل نگاه نمیکردند و فقط منافع گروهی و جناحی برایشان اهمیت داشت.
در نتیجه آنچه اتفاق افتاد در پوشش اجرای قانون بود. اگر قرار بود که واقعاً قانون اجرا شود، خیلی از افراد دیگر در مناصب حساس دیگر هستند که توانایی ادامه حضور در مناصبشان را ندارند. در واقع در مورد مفید بودن این قانون باید حقوقدانان و کارشناسان سیاسی سخن بگویند. اما حالا که این قانون وجود دارد، چرا تنها هدف آن محمدجواد ظریف است و هیچ کس دیگر ابایی از آن ندارد و برای هیچ فرد دیگری اعمال نمیشود؟ این موضوع نشاندهنده بیصداقتی حامیان حذف ظریف است.
آنها اگر صداقت داشتند مدیران دیگر از جناحهای مختلف سیاسی هم در این دولت و هم در دولت قبلی و حتی در بین نمایندگان مجلس شورای اسلامی وجود دارند که مشمول همین قانون هستند و کسی کوچکترین کاری به آنها ندارد. برای همگان روشن است که بسیاری از افراد و مقامهای مشمول این قانون وجود دارند که همسر و فرزندان و بلکه حتی خودشان اقامت دائم یا تابعیت مضاعف دارند، ولی هرگز گزندی به آنها وارد نمیشود و در مشاغل بسیار حساس قرار دارند. بنابراین برخورد با آقای ظریف در ظاهر در پوشش قانون و در باطن برای رسیدن به منافع جناحی و شخصی است و البته نباید منافع اقتصادی را فراموش کرد که از تحریمها و رانتها بهرهمند میشوند.
ارزیابی عملکرد ظریف باید بر این اساس باشد که ببینیم آیا عملکرد او موجب قدرتمندتر شدن کشور و وفاق مردم شده یا مایه مزاحمت، آسیب و افزایش تحریم و فشار بر کشور شدهاست. در دورانی که سیاست خارجی کشور بر عهده محمدجواد ظریف بود، بهرغم تحریمهای همهجانبه و فشارهایی که از سوی آمریکا وارد میشد، دونالد ترامپ در دور نخست ریاستجمهوریاش در جامعه بینالمللی تنها ماندهبود.
کار به جایی رسید که تمامی شروط دوازدهگانهای که از سوی مایک پمپئو، وزیر خارجه وقت آمریکا اعلام شدهبود، پس گرفتهشد و ایالات متحده آمریکا در انزوای جهانی قرار گرفت؛ بهطوریکه همه کشورها حق را به جمهوری اسلامی ایران میدادند و در مجامع بینالمللی ایران در یک وضعیت و موقعیت بهتری قرار داشت. این موضوع به سیاست خارجی و عملکردی بر میگشت که محمدجواد ظریف مسئولیت آن را بر عهده داشت.
در طول روزهای اخیر میبینیم که برخی از عوامل فشار برای حذف ظریف، عملکرد او را در دوران وزارت امور خارجه تمسخر میکنند، اما نباید فراموش کرد که همین ابزار دیپلماسی عمومی و دیپلماسی توئیتری که ظریف از آن استفاده میکرد یکی از اهرمهایی بود که باعث میشد ترامپ در جامعه جهانی زیر سوال برود. امروز اگر در دولت جدید ترامپ نگاه کنیم، رئیسجمهور آمریکا یکهتازی میکند و پاسخ این یکهتازیها و مهار این ترکتازی چگونه باید صورت بگیرد؟ ایران این روزها در سیبل حملات آمریکا است و اخیراً هم مشاهده کردیم که دونالد ترامپ نامهای را برای رهبر ایران نوشتهاست تا وانمود کند فردی یکجانبهگرا و ضدصلح نیست و ایرانیها را متهم به فرار از مذاکره کند.
دونالد ترامپ با نیت خاصی این اقدامات را انجام میدهد و ضروری است که در این مورد چه در داخل کشور و چه در صحنه بینالمللی آگاهیبخشی انجام شود. امروز ما در داخل کشور به جای اینکه متحد شویم برای تصمیمی که به نفع مردم ایران باشد، دنبال اقداماتی هستیم که اتحاد را از بین ببریم و نتیجه آن این میشود که وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم تحلیل میرود و جایگاه بینالمللی کشور آسیب میبیند که قطعاً به نفع هیچ کس نیست.