ریشههای غافلگیری
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
چرا تحلیلهای اصلاحطلبان از جریان مقابل، معمولا درست درنمیآید؟
از دلایل غافلگیری برخی اصلاح طلبان و منتقدان وضع موجود نسبت به رفتار اصولگرایان حاکم، شناخت و تحلیل غیرواقعی از آنهاست. اساسا بسیاری از فعالان در تحلیل نیروی رقیب، آنها را با نظام فکری و رفتاری خودشان قیاس میکنند. یعنی خود را جای رقیب میگذارند و براساس فهم خودشان از صرفه و صلاح کشور و جریان حاکم، در یک تحلیل عملگرایانه آنها را پیشبینی میکنند که معمولا هم خطا از کار درمیآید. خاطره جالبی در اینباره در ذهنم همیشه زنده است. در انتخابات 1384، به یکی از نیروهای سیاسی موثر و صادق که از میزان اصلاحات آن موقع ناراضی بود و انتخابات را تحریم کرده بود، درباره خطر حاکمیت یکدست و تشکیل دولت اصولگرا هشدار میدادم. درمقابل، یک کاغذ سفید مقابلم گذاشت و گفت هرچه از دولت بعدی میخواهی، بنویس. بعد اگر با دولت دستراستی حاکمیت یکدست شد، ببین آیا بهتر از دولت خاتمی آنها را محقق میکند یا خیر. او اصرار داشت که دوگانگی در قدرت باعث خنثی کردن تلاشها در ساخت قدرت و لجبازی و ممانعت از پیشبرد برنامهها میشود، وگرنه جناح راست هم میفهمد که حل مساله با آمریکا، افزایش سرمایهگذاری خارجی، رابطه خوب با دنیا و همسایهها، آزادیهای اجتماعی، حتا تقویت NGOها بهنفع کشور و بقای نظام است. خاطرم است که حتا حجاب را مثال زد و گفت در یک دوره چهار یا هشتساله حاکمیت یکدست جناح راست، مساله حجاب را هم حل میکند. آنها فقط نمیخواهند این گرهها بهدست اصلاحطلبان باز شود. من هم آن کاغذ را با لیست نه چندان آرمانی و در حد مقدوراتی که میشناختم، پرکردم. یکی از موارد در صدر آن مطالبات، آزادی فعالیت نهادهای مدنی بود. اما هنوز چند روزی از حضور دولت احمدینژاد نگذشته بود که مانع نشست ازپیش مجوزگرفته و برنامهریزیشده تعدادی از سمنها شدند که آن دوست تحریمی نیز در آن حاضر بود. من هم به شوخی به آن دوست پیغام دادم مورد اول تیک خورد. علت خطای تحلیلی آن دوست، این بود که تحلیلی ساده و قطعی از منافع ملی مبتنی بر چارچوبهای فکری و سیاسی خود داشت و تصور میکرد که جریان رقیب هم آنها را میفهمد و تنها رقابت جناحها برای این است که کدامشان بهتر و کمهزینهتر و سریعتر به آن اهداف میرسد. اما به این موضوع مهم دقت نداشت که پای مسائل دیگری چون ایدئولوژی و عقبه فکری و تاریخی در میان است که اساسا اهداف آنها را در سیاست متفاوت و گاه متعارض میکند. اگر در این بین شواهدی از عملگرایی هم دیده میشود، این عملگرایی تا حدی است که در خدمت آن اهداف ایدئولوژیک کار کند، نه بیشتر. سالها از آن زمان گذشته و با تجربه دولت احمدینژاد و فرازونشیبهای سیاسی پس از آن، دیگر کمتر کسی است که به آن سادگی، تفاوت نیروهای مختلف را کتمان کند و بسیاری از کسانیکه احیانا در برخی انتخابات اخیر قانع به شرکت در انتخابات نشدهاند، به این دلیل بوده که حداقل ویژگیهای رقابتی در انتخابات پیشین را نداشتند و نه فقط کاندیدای اصلی خود را در میدان نمیدیدند که راه سیاستورزی نیابتی را با توجه به نتیجه قطعی و معلوم انتخابات، منتفی میدانستند. از این پرانتز حاشیهای که بگذریم، اصل خطای تحلیلی برخی نیروها همچنان باقی است که از منظر خود به منافع و مصالح جریان رقیب نگاه میکنند، نه آنچه چارچوبهای واقعی رفتار و تصمیمات آنها را میسازد. مهمترین این خطاها هم نادیده گرفتن بدنه، عقبه و باورهای ایدئولوژیک حاکم بر این جریان است. همانکه اخیرا از وحید یامینپور، معاون جوانان وزیر جوانان ورزش منتشر شد و در آن بهصراحت گفت رمز حفظ قدرت و تداوم وضع موجود، نه در کسب رضایت اکثریت، که در پای کار نگهداشتن اقلیت خودی است و اگر نظر این اقلیت تامین نشود، لکوموتیو میخوابد. با این حساب باید به ماجراهایی چون در اولویت نبودن توسعه و بسیاری از حقوق و مطالبات دیگر اقشار نگاه دوباره داشت و تداوم رویکردهای نارضایتیسازی چون گشت ارشاد را فهم کرد و بسیاری از تصورات سادهاندیشانه که با تصور اهداف مشترک با رقیب، فانتزی همکاری و ائتلاف با آنها را در سر میپروراند، بازخوانی کرد. بسیاری از مواردی که از نظر یک نیروی دموکرات توسعهگرا، جزئی از منافع ملی است که برای تحققش باید دنبال راهحل گشت، از نظر نیروی مقابل، خود مساله است و تحققش خلاف نظر عقبه، ایدئولوژی و بدنهای است که ملت و منافع ملی را براساس آن تعریف و تفسیر میکنند.