زین قند پارسی
اگر بخواهیم از یک ویژگی برجسته و منحصر به فرد سرزمین مادریمان ایران یاد کنیم، کدام خصوصیت ملی ما، مهمتر و ارزشمندتر است؟

نیوشا طبیبی گیلانی
نویسنده و مستندساز
اگر بخواهیم از یک ویژگی برجسته و منحصر به فرد سرزمین مادریمان ایران یاد کنیم، کدام خصوصیت ملی ما، مهمتر و ارزشمندتر است؟ ایران و اهالیاش به کدام صفت از دیگر ملل متمایز میشوند؟ خاک، آب، منابع طبیعی و صنعت، در سرزمینهای دیگر هم کمتر و بیشتر از خانه ما پیدا میشوند. برای هر جایی در این کرهخاکی، خداوند متعال روزی و نعمتی مقدر فرموده، اما آنچه به ما ارزانی شده، زمین حاصلخیز و شرایط بیبدیلی برای رشد فرهنگی بینظیر و پویا و بالنده است.
سفر در ایران، بهمثابه سفر در یک قاره است. گوناگونی فرهنگی و رنگارنگی بینظیر این خاک و ساکنین آن، تالی و همتایی در دنیا ندارد. هند هم مانند ایران، بهرهمند از گوناگونی فرهنگی و اقلیمی است، اما استعمار، بنیان ملت هند را از هم گسست. نداشتن زبان یکپارچه ملی که همه ملت بتوانند به کمک آن با یکدیگر سخن بگویند و اسباب الفت و نزدیکی اقوام گوناگون شود، تفاوت بزرگ ایران و هند امروزین است.
بسیار به چشم خود دیدهام که هندی سخن هندی را فهم نمیکند. گاه دیدهام که به ناچار، به زبان انگلیسی با هم صحبت کردهاند. روزگاری زبان فارسی در شبهقاره، اسباب وحدت و یکپارچگی ملی بود. طی هزاران سال گذشته، زبان فارسی چنین کارکردی در ایران داشته و بانی تمامیت ارضی و وحدت ملی بوده. اقوام ایرانی، قرنها با حفظ فرهنگ قومی و بومی خود، به زبان بینالاقوامی فارسی سخن گفتهاند، شعر سرودهاند، تصنیف و ترانه خواندهاند و مهر و محبت و گاه گله و شکایت خود را به گوش هم رساندهاند. همین زبان ملی سبب شده با فهم یکدیگر، به صورت یک خانواده متکثر و هزارهزار شاخه درآمدهایم. تصور کنید اگر زبان فارسی را نداشتیم، امروز میتوانستیم این پیوند مهرآمیز را با یکدیگر حفظ کنیم؟ چگونه دردهای مشترکمان را فریاد میکردیم؟ چطور میتوانستیم تاثر و مهر خود را به هممیهنان آن سوی سرزمین برسانیم؟ آیا اگر این زبان مشترک را نداشتیم به همین میزان نسبت به یکدیگر مهر میورزیدیم و برای هم دل میسوزاندیم؟ در زلزله، سیل و بلاهایی که عارضمان میشد، همین واکنش را نشان میدادیم؟
شاید از همین روست که بدخواهان در گام اول برای جدایی پارههای ایران، دست به تغییر زبان و الفبا زدند. انگلیسیها در هند و افغانستان با کاری مستمر، بیوقفه و آرام، تلاش کردند تا ریشه زبان فارسی را بخشکانند. چند سال پیش در سفر عمرانخان، نخستوزیر وقت پاکستان به ایران، او در کنفرانس خبری با حسرت به نکتهای اشاره کرد و گفت: «اگر استعمار گریبانگیر ما نشده بود، امروز من با زبان فارسی که زبان مشترک ما بوده با شما سخن میگفتم.»
حکومت کمونیستی شوروی در تمام سالهای حاکمیتاش، تلاش کرد بنیانهای فرهنگی مشترک ایران و ملتهای آسیای میانه را هدف حمله قرار دهد تا آنها را به مسیری بیبازگشت بیاندازد. تغییر خط تاجیکستان به الفبای سرلیکی، بهمعنای قطع ارتباط فرهنگی هزارانساله با سرزمین مادری، تاریخ و فرهنگ فارسی بود. تاجیکهایی که در دوره شوروی به دنیا آمدند و به مدرسه رفتند دیگر نمیتوانستند از گنجینه فرهنگ ایرانی - تاجیکی خود بهرهمند شوند. اگر آن مهر، محبت و وفایی که ملت تاجیک نسبت به تمدن و فرهنگ مشترک دارند، نبود امروز چیزی از پیشینه ایرانی - تاجیکی باقی نمانده بود و ظرف چند دهه هویتشان در فرهنگ روسی - سوسیالیستی مستحیل و نابود شده بود. در افغانستان هم با علم کردن زبان پشتون به جای فارسی و به کار بردن صفت دری برای لهجه فارسی خراسانی، تلاش کردند تا تاریخ و پیشینه دو ملت را از یکدیگر تفکیک کنند. هنوز هم اصرار دارند به جای اطلاق واژه فارسی به زبان مردم افغانستان از واژه «دری» استفاده کنند تا به خیال خودشان روح مشترک ایران و افغانستان را مانند هند و ایران تجزیه کنند.
طی قرون مختلف اغلب کسانی که بر ایران حکم راندهاند، در خانهشان به زبان دیگری بهجز فارسی سخن میگفتهاند. صفویان، افشاریه و قاجارها، آذریزبان بودند. زندیه به زبان لری حرف میزدند. حتی بیتدبیرترین این حکمرانان هرگز سودای براندازی زبان فارسی و جایگزینی زبان قومی خودشان را نداشتند. آنها میدانستند که حیات ملی و هویت ما ایرانیان، همچنین تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمین ما بسته به روحی مشترک است که فارسی زبان گویای آن است. ملت ایران به زبان فارسی پیوند و خویشی مییابند، الیالابد انشاءالله.