تکل تکنیکی
درباره سیاست و فوتبال

درباره سیاست و فوتبال
عبدالجواد موسوی
شاعر و روزنامهنگار
اگر کسی بگوید فوتبال ربطی به سیاست ندارد، یا فوتبال را درست نفهمیده است یا سیاست را. اصلا در جهان کنونی چیزی که نتوان آن را به سیاست ربط داد، نمیتوان یافت. سیاست در همه شئون فردی و جمعی ما حضور دارد. اما جالب آنجاست که هرجا حضور پُررنگتری دارد، نقشاش بیشتر انکار میشود. البته غالبا این انکار از سوی کسانی صورت میگیرد که از فهم سیاسی برخوردار نیستند وگرنه خود سیاستمداران روزبهروز صریحتر و بیپرواتر از گذشته در سیاست دخالت میکنند. روزی که میشل اوباما اعلام کرد که جایزه اسکار به فیلم «آرگو» تعلق میگیرد، آکادمی اسکار تعارف را کنار گذاشت و صراحتا سیاسی بودناش را به همه جهانیان اعلام کرد. اصلا سیاست یکی از مولفههای جذابیت در روزگار ماست. فکر کنید در جام جهانی، ایران به جای آمریکا و انگلیس با دو کشور بیحاشیه آفریقایی یا آسیایی بازی داشت واقعا چه چیزی میتوانست ما را و بقیه تماشاگران را این همه به وجد بیاورد؟ اسپانسرها و برندهای مشهور جهانی چه انگیزهای برای سرمایهگذاری در آن مسابقات پیدا میکردند؟ هرجا سر و کله سیاست پیدا میشود، سرمایه هم همانجا حضور دارد. منتهی از مقتضیات جهان سرمایه و سیاست یکیاش
همین است که خیلی به روی خودت نیاوری ماجرا از چه قرار است. تو هم در مقام تماشاچی باید بازی را جدی بگیری و اصلا به روی خودت نیاوری حقیقت ماجرا چیست که اگر زیادی بخواهی فضولی کنی و از چند و چون ماجرا سر در بیاوری، لذت تماشای این غفلت جذاب را بر خودت حرام کردهای. لذت بردن از پدیدههای مدرن هم اقتضائاتی دارد که باید آن را درک کنی. آنکه بعد از برد شیرین تیم ملی مقابل آمریکا از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران سرود «آمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» را پخش میکند، شاید از سیاست بیاطلاع نباشد، اما قطعا در کجسلیقگی نظیر ندارد و نمیتواند ظرافتهای نسبت بین ورزش و سیاست را بهخوبی درک کند. سیاست ساحت زیرکی و تدبیر و خوشسلیقگی هم هست. اگرچه در سیاست شعار و رجزخوانی هم جای خودش را دارد اما آنکه سیاست را صرفا در دشنام دادن به حریف خلاصه میکند، قطعا آدم درجه یکی در این عرصه به شمار نمیآید.
همانقدر که در بازی فوتبال میتوان به حریف تنه تکنیکی زد یا با یک تکل ماهرانه توپ را از چنگ او درآورد و هیچ داوری هم این کار را خلاف قوانین فوتبال نمیداند، در سیاست هم میتوان با تدبیر و حیلهگری و استفاده از حربههای قانونی حریف را به خاک سیاه نشاند یا دستکم میتوان در مقابل امتیاز کمی که به حریف میدهیم، بیشترین امتیاز را از او بگیریم. هیچ نهاد قانونی هم نمیتواند سیاستمداری را به دلیل زیرکیاش محکوم کند. عکس این قضیه هم صادق است. همانطور که در فوتبال هم اگر به جای تکل حرفهای و تنه فنی زدن به حریف به خشونت متوسل شوید و صرفا با لنگ و لگد زدن به حریف بخواهید کارتان را پیش ببرید با عکسالعمل قاطع داور مواجه خواهید شد و حتی طرفداران شما نیز شما را به دلیل بازی نازیبایتان نکوهش میکنند در سیاست هم اگر قرار باشد به جای دیپلماسی به طرف مقابل فحش بدهید یا مدام علیه او بیانیههای تند سیاسی صادر کنید و همه مصائب ریز و درشت مملکتتان را به او نسبت دهید نهتنها نهادهای بینالمللی تره هم برایتان خرد نمیکنند بلکه مردم کشورتان نیز شما را سیاستمداران قابلی نمیدانند و ممکن است حتی دشمنانتان را به شما ترجیح دهند.
هم ورزش و هم سیاست نیاز به تدبیر و ظرافت و رندی و خلاقیت دارد و وقتی این دو مقوله به یکدیگر پیوند میخورند، باید تدبیر و ظرافت و رندی و خلاقیت را دوچندان کرد وگرنه فجایعی بار خواهد آمد که امکان جبران آن بهسادگی میسر نخواهد بود.
گاهی ما بهگونهای سخن میگوییم کانه هوشیارترین مردم جهان ماییم و مابقی مشتی عقبماندهاند. فقط ما فهمیدهایم فوتبال با سیاست عمیقا گره خورده است و دیگران از درک این امر بدیهی عاجزند. غافل از اینکه دیگران خیلی بهتر از من و شما میدانند ماجرا از چه قرار است. اصلا این دیگران بودهاند که این بازیها را برای من و شما ترتیب دادهاند. منتهی فرق آنها با ما در همان فهم عمیقشان از مسئله است. آنها همانطور که زیرکانه در سیاست حاضر میشوند و به نام از بین بردن سلاحهای کشتارجمعی به یک کشور حمله میبرند و بعدها معلوم میشود که اصلا سلاحی در کار نبوده، در کار ورزش هم به همین طریق عمل میکنند. مشکل ما اینجاست که هم دلمان نمیآید از جذابیتهای دنیای جدید که کم هم نیستند، چشم بپوشیم و هم نمیخواهیم تن به قواعد پذیرفته جهانی که آن را مغایر با ارزشهای ایدئولوژیک میدانیم، بدهیم. نتیجه این که: «نه در مسجد دهندم ره که رندی/نه در میخانه کاین خمار خام است.»