تجزیهطلبی کردها از اتهام تا واقعیت
نقدی بر گفتوگوی هممیهن با دکتر عبدالله رمضانزاده

نقدی بر گفتوگوی هممیهن با دکتر عبدالله رمضانزاده
سیدهاشم هدایتی
فعال سیاسی و دانش آموخته مدیریت استراتژیک
در پی اعتراضات اخیر که پس از مرگ مظلومانه ژینا امینی رخ داد و با شدت بیشتری در مناطق کردستان و سیستان و بلوچستان خودنمایی کرد و هنوز هم ادامه دارد، جریانهای گوناگون درصدد ریشهیابی و تحلیل این موضوع برآمدهاند و هرکس به فراخور فهم و دانش، نگرش و انصاف خود، دیدگاهاش را بیان کرده که در فضای مجازی، و نیز به دنبال گشایش اندک فضای مطبوعات در نشریات رسمی، منعکس شده است. دراین میان رئیس شورای هماهنگی اصلاحطلبان کُرد، دکتر عبدالله رمضانزاده، کُرد شیعی پنج سال زندانکشیده پس از وقایع سال 88 نیز در یک مصاحبه نسبتا مفصل با محوریت تحلیل جریان تجزیهطلبی در ایران - در روزنامه هممیهن مورخ 23 آبان 1401 - نکاتی را مطرح کرده است که نمیشود به آسانی از آن گذشت. بنا ندارم در مورد تکتک محورهای مصاحبه دکتر رمضانزاده سخن بگویم، از آنجا که اطلاعات و مطالعات حقیر بر منطقه کردستان تمرکز دارد، ترجیح میدهم خیلی به بلوچستان و آذربایجان و خوزستان نپردازم. به دلیل اهمیت موضوع، بهویژه همزمانی انتشار این مصاحبه با حوادث پرهیجان این روزهای ایران و کردستان - شورشهای خیابانی مردم از یکسو و موشکباران مقرهای گروههای مسلح کُرد از
سوی نیروهای مسلح ایران در آنسوی مرزها- از سوی دیگر، چند نکته را در مورد جریان جداییطلبی در کردستان به عرض ایشان -که تردید ندارم انسانی دلسوخته و دلسوز و فداکار در راه دفاع از حقوق همه ایرانیان و بهویژه کُردها است - و سایر هممیهنان محترم بهویژه مردم کردستان میرسانم. امیدوارم روزنامه هممیهن که ناشر متن کامل مصاحبه دکتر رمضانزاده است، این یادداشت را هم منتشر کند:
دکتر رمضانزاده اصل جریان جداییطلبی در ایران و مناطقی نظیر کردستان، آذربایجان، خوزستان و بلوچستان را قطعی فرض کرده است، درحالیکه در هیچکدام از فکتها و مصداقهایی که به آنها اشاره کرده است، هیچ داعیه جداییطلبی از سوی رهبران و بانیان آن جریانها مطرح نشده است. آقای رمضانزاده نگفته است، به استناد کدام سند تاریخی، شیخ خزعل خوزستانی، پسیان خراسانی و شیخ محمد خیابانی تبریزی، تجزیهطلب و خواهان جدایی آن مناطق از ایران بودهاند. تا جایی که اسناد نشان میدهد همه آنان به ستوه آمده از استبداد قاجار بوده و خواهان رفع تبعیض حکومت مرکزی و دستیابی به خودمختاری و برقراری دولتهای محلی در چارچوب ایران بزرگ بودهاند و نیز معلوم نیست به استناد کدام ادعانامه، جنبشهای آذربایجان و مهاباد به رهبری پیشهوری و قاضی محمد در انتهای حکومت پهلوی اول، جداییطلبی معرفی شده است و یا جنبش جنگل و قیام قشقاییها؟ و نیز مشخص نیست دکتر رمضانزاده به استناد کدام سند تاریخی، گروههای کرد فعال در آغاز برپایی جمهوری اسلامی را تجزیهطلب نامیده است. درحالیکه رهبران آن گروهها بهصراحت اعلام کردهاند مبارزان کُرد خود را ایرانی میدانند و
خواهان جدایی از ایران نبوده و هدفشان برخورداری از اختیارات محلی است.
صاحب این قلم به عنوان فردی که قریب پنجاه سال است با سیاست دمخور بوده و با حساسیت زیاد تحولات زادگاه عزیزش، کردستان را پی گرفته است - جز برخی حرکتهای بسیار محدود و یا افراد خاص که اخیرا در پی ناکارآمدیهای مسئولان و ناکامیهای جریان اصلاحی بروز یافته است - هرگز از هیچیک از احزاب نامدار و باسابقه کردستان ایران مستندی را ندیده و نشنیده است که خواهان جدایی از ایران بوده باشند. در اعتراضات سراسری دو ماه اخیر نیز که در پی مرگ مظلومانه ژینا امینی در پایگاه گشت ارشاد نیروی انتظامی رخ داده است، همراهی و همنوایی مردم و احزاب کردستان با مردمان هممیهنشان - که در قالب شعار فراگیر: «زن، زندگی، آزادی» تبیین یافته است - درسایر نقاط ایران این حقیقت را بار دیگر به نمایش گذاشته است که کردها خواهان یک نظام عادلانه غیرتبعیضگرا، دموکراتیک و غیرایدئولوژیک هستند و هرگز شعار جداییطلبی مطرح نشده است.
گذشته از اینکه به دلیل پیشینه تاریخی، کرد را یک ملت میدانم و نه یک قوم، لکن در همان تعریف علمی از قومیت یا اتنیک هم ویژگیها و عناصری فراتر از آنچه دکتر رمضانزاده برای قومیت مورد اشاره قرار داده است، معرفی شدهاند؛ از جمله مهمترین ویژگی یک قوم داشتن زبان مستقل است. درعجبم بهرغم محدودیتهای آشکار و البته غیرقانونی برای آموزش و بهکارگیری زبانهای مادری کُردها، آذریها، بلوچها، ترکمنها و سایر زبانهای محلی چگونه دکتر رمضانزاده وجود تبعیض قومی برای کردهای شیعی و آذربایجانیها را غیرواقعی دانستهاند؟ بله تردیدی نیست که ایجاد محدودیتهای ناعادلانه و خلاف قانون اساسی و خلاف استانداردهای حقوق بشری نسبت به پیروان ادیان و مذاهب غیرشیعی، اگر وجود داشته باشد، یک تبعیض آشکار است. محدودیتهای جدی برای مشارکت ملیتها و قومیتهای غیرفارس و غیرترک در تصمیمگیریهای کلان کشور و حتی مدیریتهای محلی ستمی آشکار و تبعیضی انکارناپذیر است، اما ممانعت از آموزش و به کارگیری زبانهای غیرفارسی در مناطق مختلف کشور را میتوان بارزترین مصداق تبعیض اتنیکی دانست که از نظر ایشان مغفول مانده است.
با استفاده از مبانی مطرحشده از سوی صاحبنظران توسعه و نیز با اتکا به مطالبات اساسی مطرحشده کردها در چهار دهه اخیر و حتی پیشتر از آن، تبعیضهای منتهی به اعتراض این ملت ستمدیده در طول تاریخ را میتوان در سه جنبه و بُعد خلاصه کرد: اول، مطالبات سیاسی که متوجه محدودیتهای فراگیر در مشارکت کردها در مدیریتهای ملی و محلی است، دوم، مطالبات فرهنگی که متوجه آزادیهای مذهبی و آموزش و استفاده از زبان مادری و سایر آداب و رسوم محلی کردهاست، و سوم، مطالبات اقتصادی که زیربنای توسعه هر جامعهای محسوب میشود. اگر دو بعد فرهنگی و سیاسی را دو رکن اصلی مطالبات و نارضایتیهای قومی برشماریم، مطالبات اقتصادی را میتوان مُقَوّمِ این دو رکن دانست، کما اینکه در واقعیت امر مشاهده شده است در مناطق قومی برخوردارِ از توسعه اقتصادی اعتراضاتِ قومی ضعیفتر و در مناطقِ محروم، اعتراضاتِ قومی نیز تشدید میشوند. حال چرا دکتر رمضانزاده در مورد اعتراضات کردها - و نیز بلوچها - صرفا تبعیض مذهبی را ملاک قرار دادهاند، نامشخص است.
دکتر رمضانزاده با تکرار فرمول کلاسیک و قدرت ساخته (قدرت دولت مرکزی و اعتراضات قومی) در واقع صورتمسئله را پاک کرده و بهجای ریشهیابی اعتراضات مکرر و مستمر تاریخی کردها و بهجای تزریق نگرانی به حاکمان از نتایج تبعیضهای ناروا، تلویحا به این بسنده کردهاند که نگران نباشید! اگر دولت مرکزی قوی باشد، هیچ تهدیدی نظام را تهدید نمیکند. درحالیکه به استناد تجربههای بازگو شده در قرآن و به استناد تجارب دهها کشور و سرزمین میتوان این اصل پایدار را لایتغیر دانست که ستم و تبعیض یک قوم نسبت به اقوام دیگر در هر کشوری در درازمدت منجر به گسستن و جدایی آنان از یکدیگر خواهد شد. درست است کُردها تا این زمان هم همواره کوشیدهاند پایبندیشان را به سرزمین آباء و اجدادیشان، ایران، به اثبات برسانند، اما من برخلاف دکتر رمضانزاده که به دلیل قوی فرض کردن دولت مرکزی خطر تجزیه ایران را جدی نمیدانند بهجد براین باورم که گرچه تا این تاریخ هیچ جریان جداییطلبی در میان جریانهای سیاسی اثرگذار کردستان وجود خارجی نداشته است، اما تداوم تبعیضهای ناروای زبانی، مذهبی، اقتصادی و مشارکتی سرانجام ایران متحد - که به استناد واقعیتهای تاریخی
سرزمینی متکثر و چندملیتی است - را با چالش جدی همبستگی ملی و با خطرتقویت گرایشهای تجزیهطلبانه مواجه خواهد کرد.
شاید اگر مصاحبه دکتر رمضانزاده، که یک تحصیلکرده علوم سیاسی است و تز دکترای وی نیز به مقوله قومیتها در جهان پرداخته است، در زمان دیگری منتشر میشد، میتوانست بهعنوان یک برداشت سیاسی از یک صاحبنظر سیاسی و قومی قابل درک باشد، اما انتشار آن در شرایط کنونی را ابدا نمیتوان بهعنوان یک امر ساده پذیرفت. چراکه به صورت آشکار و روزانه مشاهده میشود که امروز نیز در ادامه سیاستهای پیشینهدار گذشته، بهمنظور برخورد اعتراضات کردها علیه تبعیضهای ناروا، همواره مهر تجزیهطلبی بر پیشانی ایشان مینهند و به این وسیله ضمن تلاش برای قانع کردن سایر مردمان ایران در مورد سیاستهای ضدکردی، بهصورت غیرمستقیم به جهانیان نیز این پیام را برساند که برخوردهای داخلی عملیاتهایی ضدتجزیهطلبی است. کمااینکه در مقطع کنونی نیز با وصف اینکه اعتراضات مردم کردستان دقیقا شبیه سایر مناطق کشور و پس از مرگ مهسا امینی شکل گرفته است، باز میکوشند آن را ناشی از تحریکات خارجی و برای تحقق جداییطلبی معرفی کنند...