مسعود سپهر استاد علوم سیاسی:
هراس دولتها از گرفتن تصمیمات سخت ما را در حالت تعلیق نگه میدارد
مسعود سپهر، استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد شیراز در گفتوگو با هممیهن به دلایل تعلیق سیاستهای داخلی و خارجی کشور پرداخته است که در ادامه میخوانید.
مسعود سپهر، استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد شیراز در گفتوگو با هممیهن به دلایل تعلیق سیاستهای داخلی و خارجی کشور پرداخته است که در ادامه میخوانید.
در زمینه سیاستهای داخلی چندین سال است که کشور در شرایط تعلیق به سر میبرد و عملاً مطالبات مهم برای مردم بدون پاسخ مانده است. وقتی از سخنگوی دولت میپرسند رفع فیلترینگ چه شد، جواب میدهد صبوری کنید، این تعلیق در اجرای موضوعات مختلف از حجاب و فیلترینگ گرفته تا مسائل اقتصادی چه دلیلی دارد؟
تصور میکنم مهمترین مشکل دولتهای ما این است که دولتهای توانمند و قوی نیستند. یعنی بسیاری از مسائلی که نیاز به تصمیمات مهم دارند، در کشور این امکان وجود ندارد که این تصمیمات اخذ شوند.
دلیل آن نیز این است که هر دولتی - فرقی نمیکند کدام دولت بهویژه دولتهایی که در چند سال اخیر بودند - از پیامدهای اجتماعی و بینالمللی تصمیمات سختی که باید گرفته شود تا از این حالت تعلیق خارج شویم هراس دارند و نمیتوانند جوابگوی نیروهای مختلف در سطح کشور باشند؛ بهویژه اگر قرار باشد فرایند توسعه را در کشور به کار ببریم با چالش بسیاری مواجه هستیم چراکه در همه نظریههای توسعه یکی از پایههای پیشرفت و پیشبرد پروژه توسعه، دولتِ توانمند است؛ دولتی که از یک سو مورد اعتماد و مشارکت مردم باشد و از سوی دیگر در درون خود دارای یک وحدت برنامه و وحدت توافقی بر روی پروژه توسعه باشد.
در ایران هیچکدام از این معیارها را نداریم؛ بهویژه که چند سال است نبود آنها تشدید شده است. البته باید اشاره کنم سابقه این مسئله طولانی است و باید نیروهای مختلفی که در درون و بیرون حاکمیت هستند را راضی کنند و این تصمیم برای اینکه اینها را به حرکت درنیاورد و آرام کنند به حالت تعلیق در میآید و در نتیجه اراده سیاسی لازم برای حل مشکلات قابل تحقق نیست.
چنین شرایطی چه عواقبی برای کشور در پیش دارد؟
طبیعی است که این شرایط باعث میشود نیروهای عمدهای که بهویژه باید در جهت توسعه به کار گرفته شوند، به خاطر این شرایط قادر به عمل نیستند. عدهای ناامید میشوند و نمونه آن را در مهاجرتها میبینیم. عدهای هم قادر به کاری نیستند. سالهاست که این شرایط مدیران ما را ناتوان کرده است و در همه سطوح مدیران قادر به تصمیمگیری نیستند. در بین مدیران واقعهای مشهور است که از زمانی که آقای کرباسچی بعد از ارائه آن خدمات در شهر تهران جلوی میز قاضی ایستاد و آنگونه با وی رفتار شد، اصلاً مدیریت در کشور خودش را به خطر نمیاندازد تا کارهای بزرگ و خوب بکند و حاضر نیست عواقب این مسئله را بپذیرد.
این مسئله روزبهروز گستردهتر و بدتر میشود. یعنی همه میگویند چرا باید تصمیماتی بگیریم که بعداً بخواهیم پاسخگوی کسانی باشیم و نتوانیم جواب بدهیم. بنابراین روند توسعه کشور به شدت به تاخیر میافتد و نیروها سرخورده میشوند و طبیعتاً عواقب آن برای کشور هزینههای طاقتفرسایی دارد.
با توجه به اینکه به نوعی کشور ما نیز درگیر جنگی است که در خاورمیانه در حال رخ دادن است، نظر شما درباره آثار چند دهه تعلیق و خلسه آن در سطح بینالمللی و منطقه چیست؟
فکر نمیکنم در هیچ زمانی و تاریخی، جنگ بتواند حالت فیصلهبخش داشته باشد؛ به استثنای مواردی مانند جنگ جهانی دوم که یک طرف بهطور قاطع به پیروزی رسید. جنگها معمولاً تنها با نابودی کامل یک طرف فیصلهبخش میشوند که در شرایط کنونی بینالمللی به نظر من امکان جنگ فیصلهبخش وجود ندارد. مثلاً در جنگ ایران و عراق هم نتیجه فیصلهبخشی نداشت و اتفاق دیگری افتاد و آن هم نابودی صدام به واسطه آمریکا بود.
الان در شرایط فعلی منطقه خاورمیانه هیچیک از بازیگران قادر به یک پایان فیصلهبخش برای اتفاقی که افتاده نیستند؛ بنابراین شرایطی که الان وجود دارد هرچند که شکی به شرایط قبلی وارد شده اما این شک به معنی رفتن به وضعیت فیصلهبخشی نیست و همچنان نیازمند یک شرایطی هستیم که در آن تعادل پایدار ایجاد شود. ما در سیاست خارجی هم بسیار با تعادل پایدار فاصله داریم.
الان تعادل شکنندهای وجود دارد و نیروها همه در حال آمادهباش هستند و یک جور صلح مسلح در منطقه وجود دارد. به نظر من نمیشود انتظار داشت در کوتاهمدت مسائل خیلی عمدهای مثل مسئله فلسطین، مسئله اختلاف ایران و اعراب، مسئله افراطگرایی مذهبی و امثال اینها در منطقه حل شود؛ چراکه هر کسی سودای خودش را دارد و از آن طرف هم سیستم جهانی نه دوقطبی و نه تکقطبی و نه چندقطبی است، بلکه هنوز هم در حال نوسان است و معلوم نیست حل و فصل اختلافات چگونه باید باشد. بنابراین در روابط بینالمللی نیز تا سالهای طولانی این وضعیت شکننده و ناپایدار را برای رسیدن به تعادل پایدار خواهیم داشت.
حالا هم در سیاست خارجی تمام رایزنیها در زمینه جنگ متمرکز شده است و پیگیری سیاستهای گرهگشایی در زمینه رفع تحریمها و رسیدگی به مسئله FATF به محاق رفته است. فکر میکنید توجه نکردن به این موضوعات چه ضررهایی برای کشور خواهد داشت؟
در ارتباط ما با غرب چند مسئله از جمله مسئله انرژی هستهای، به قول غربیها پشتیبانی ایران از تروریسم، مسئله حقوق بشر و... وجود دارد که روی میز غربیها است و آنها بهخاطر این مسائل ما را تحت فشار قرار میدهند. اما مسئله اصلی به نظر من اسرائیل است. تا زمانی که مسئله اسرائیل حل نشود و ایران به عنوان طرف اصلی اسرائیل در منطقه و نه اعراب وجود داشته باشد، هر کاری از مذاکره هستهای گرفته تا پیوستن به FATF و... اسرائیل اجازه نخواهد داد که روابط عادی بین ایران و غرب برقرار شود و این مسئله همچنان ادامه دارد.
یعنی همین امروز اگر اعلام شود ما به FATF پیوستیم و میخواهیم به برجام برگردیم و تحریمها را لغو کنیم به شما اطمینان میدهم این اتفاق نخواهد افتاد چراکه مسئله اصلی، امنیت اسرائیل و حل مسئله اسرائیل است. تا زمانی که مسئله اسرائیل حل نشود که به دو شکل میتواند برای ایران حل شود؛ یا اینکه ایران مواضع خود را نسبت به اسرائیل تغییر دهد که این با نظام کشور ما محال است و یا اینکه مسئله اسرائیل و فلسطین به یک فیصله در شرایط صلح برسد که چشماندازی برای این هم نمیتوان دید.
تا این نباشد هرچقدر هم دنبال موضوعاتی مانند مذاکرات هستهای و FATF برویم، هیچیک از مسائل ما حل نخواهد شد و تحریمها اگر تشدید نشوند، کمتر هم نخواهند شد. بنابراین ما نباید واقعیت را کنار بگذاریم و اگر اینچنین باشد، طبیعتاً باید همچنان در شرایط تحریم و مشکلات موجود باشیم و این وضعیت بلاتکلیفی و توقف توسعه ایران و فشارهایی که بر مردم وجود دارد ادامه خواهد داشت.
دولتمردان ما باید چه سیاستی در پیش بگیرند تا از این وضعیت معلقی که چه در زمینه سیاستهای داخلی و چه سیاستهای خارجی که اولویت کشور است خارج شویم؟
عمل به این شعاری که آقای پزشکیان مطرح میکنند، یعنی وفاق و جلب اعتماد مردم بسیار مهم است، حالا که از خارج تحت فشار هستیم حداقل باید از داخل یکپارچه باشیم و اگر واقعاً همه پشت سر دکتر پزشکیان جمع شوند و کاسبان تحریم از منافع خود چشمپوشی کنند و مردمی که چه رای دادند و چه رای ندادند کمک کنند و فشار نیاورند تا پزشکیان به وعدههایی که در انتخابات داده به طور کامل عمل کند و حاکمیت برای عمل به این وعدهها از ایشان پشتیبانی کند و داخل کشور منسجم شود، درصدی از راه را جلو رفتهایم و برای حل مسائل خود با دنیا نیز قدرت بیشتری داریم. اما اگر از داخل ضعیف باشیم و مردم پشت سر حاکمیت نباشند و از خارج هم تحت فشار قرار بگیریم، حل مشکلات بسیار دشوار میشود.