گزارشنویسی یا سناریوپردازی؟
مناظره سردبیران هم میهن و همشهری درباره عملکرد رسانه های داخلی در حوادث اخیر

مناظره سردبیران هم میهن و همشهری درباره عملکرد رسانه های داخلی در حوادث اخیر
بیتعارف بخواهیم آسیبشناسیای نسبت به وضعیت رسانه در روزهای اخیر، روزهای ملتهبی که همراه با اعتراضات مردم همراه شد، داشته باشیم، باید بگویم که مرجعیت رسانهای بهجایی غیر از رسانههای رسمی داخل ایران رفته است. رسانههای وابسته به جریانهای حاکمیتی به صورت پیشفرض، تمامی معترضان را به قول معروف به یک چوب میرانند. کمتر پیش میآید که آنها بازتابدهنده دغدغههای مردم باشند، یا در واقع بازنمای افکار و دغدغههای بخشی از جامعه هستند و از سوی دیگر رسانههای داخلی که تلاش دارند مستقل باشند و کار خبررسانی را مستقل انجام دهند، تحت فشار از هر سو قرار میگیرند. طبیعی است وقتی عمده مردم خود و دغدغههایشان را در رسانههای داخلی نبینند، خلأیی به وجود میآید و رسانههای رقیب یا بدیل، از این خلأ استفاده میکنند و به اسم بازنمایی دغدغه جامعه، بستهبندیهای خبری خود را برای رسیدن به اهدافشان به خورد جامعه میدهند. روزهای اخیر در جاهایی مختلف از صداوسیما تا به رسانههای دیگر فضاهایی برای گفتوگو به وجود آمده است، هرچند دیر، اما همین را به فال نیک میگیریم. یکی از این گفتوگوها یا مناظرهها، دیروز بین محمدجواد روح، سردبیر روزنامه هممیهن و دانیال معمار، سردبیر روزنامه همشهری در محل سایت انصافنیوز شکل گرفت. درحالیکه معمار میگوید رسانههای همسو با رسانه او در ایران کم هستند و باید یکصدایی و همدلی در برابر رسانههای فارسیزبان خارج از ایران داشت، روح معتقد است که تندرویها و تکصداییها یکی از دلایل اعتراضات اخیر است. گزارشی از مناظره را در ادامه میخوانید.
مجری: پوشش رسانهای رسانههای داخلی در اعتراضات اخیر چطور بوده و عملکرد رسانههای داخلی چطور بوده است؟ ابتدا از آقای معمار این مناظره را شروع کنیم.
دانیال معمار / سردبیر همشهری: اجازه بدهید کمی عقبتر بروم و در خصوص شرایط رسانهای کشور قبل از اغتشاشات صحبت کنم. احساس میکنم ما در فضای رسانهای کشور از سالها پیش خطای تحلیلی داشتیم که همین مساله باعث شد تا خطای رفتاری هم داشته باشیم. آن طرف، بیبیسی، ایراناینترنشنال سعودی و صدای آمریکا فشار رسانهای را از سالها پیش شروع کردند و این فشار رسانهای در قالب یک جنگ رسانهای و یکی از بخشهای جنگ ترکیبی آغاز شد. در داخل اما واقعیت این است که متوجه جنگ رسانهای نشدیم یا زیاد به آن اهمیت ندادیم. ریچارد نفیو در کتاب هنر تحریمها میگوید ما توقع داشتیم بعد از تحریم گسترده علیه ایران، بتوانیم با فشار رسانهای ایران را تسلیم کنیم. این سیاست هم سیاست امروز نیست و ترامپ و اوباما و بایدن همیشه این سیاست را دنبال کردند اما توقع داشتند با فشار رسانهای تحریم را برای مردم ایران بیشتر جلوه دهند. اما کمی جلوتر برویم به اغتشاشات اخیر میرسیم و میبینیم که این جنگ رسانهای عیان شده است. رسانههای داخلی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد؛ رسانههایی که تحلیل و درک درستی از ماجرا داشتند، یعنی کاملا تحلیلشان این بود که ما وارد جنگ رسانهای شدیم و باید رسانه پای کار باشد و با این موضوع مقابله کند. دسته دیگر رسانههای ما، رسانههایی بودند که کمی تعلل کردند و دیر وارد میدان شدند و زمانی متوجه شدند بعد از حمله تروریستی متوجه شدند که بحث تجزیهطلبی مطرح است. دسته سوم هم رسانههایی هستند که همیشه بلندگوهای «آنطرف» هستند که در زمین دشمن بازی میکنند و رفتارشان کاملا مشخص است که در بخشی از پازل در زمین دشمن بازی میکنند. ما آنطرف را کاملا میتوانیم ارزیابی دقیق داشته باشیم، وقتی وزیر کشور میگوید هر 10دقیقه یک خبر التهابآمیز در این 25 روز داشتیم، آنطرفیها بزرگنمایی میکنند و تصویر اغتشاش را بزرگ میکنند و تصویر میسازند و از تمام توان رسانهای خودشان استفاده میکنند. در رسانههای داخلی خودمان اما از این اتفاقات رخ نمیدهد و چنین مطالبی اصلا مطرح نمیشود. آنطرفیها آتش اغتشاش را شعلهور کردند اما کسی چیزی نمیگفت، اما به رسانههای داخلی ما که حقیقت را بیان میکردند، فشار میآوردند و میگفتند شما جامعه را دوقطبی کردید. دسته دوم هم این بود که برخی گرفتار سکوت شدند؛ رسانههایی که غالبا دوست داشتند ریزش مخاطب نداشته باشند و تحلیل درستی از ماجرا نداشتند. احساس میکردند اگر وارد میدان شوند ریزش مخاطب همراه با فحش نصیبشان میشود. دسته سوم هم همیشه در زمین دشمن بازی کردند و این بازیشان ادامه دارد.
محمدجواد روح/ سردبیر هممیهن: ما در جامعه با مسئلهای مواجه هستیم به اسم «ناکارکردسازی» یا «کژکارکردسازی» نهادهای مدنی و ابزارهای میانجی بین جامعه و حکومت که یکی از مهمترین آنها از دیرباز در جامعه ما «رسانه» بوده است. از زمانی که کاغذ، روزنامه و اخبار وارد کشور شده، تا دورانی چون بعد از شهریور 1320، دوران دکتر مصدق، مقطع انقلاب، دوم خرداد و... باتوجه به این ناکارکردسازی بزرگتری که در حوزه احزاب و نهادهای مدنی و حتی در دانشگاهها شکل گرفته بود، بار اصلی تا حد زیادی برای نقش نهاد میانجی را مطبوعات و روزنامهنگاران به دوش کشیدند، کما اینکه بسیاری از سیاسیون ما هم ابتدای فعالیتشان چه قبل و بعد از انقلاب، در نشریات و رسانهها بوده و بعد به یک چهره سیاسی تبدیل شدند. ما این نوع ناکارکردسازی را بعد از سقوط دولت مصدق، چه در رژیم پهلوی و چه بعد از انقلاب (جز مقطع کوتاه سهساله اول انقلاب و دو سال نخست پس از دومخرداد) داشتیم؛ یعنی حکومت سعی کرده همان کارکردی را برای رسانه قائل باشد که برای «منبر» قائل است؛ همانطور که یک نفر خطیب جمعه یا مداح، یکسویه صحبت میکند و بقیه افراد فقط شنونده هستند. وقتی چنین نگاهی حاکم باشد، رسانه که قرار است نقش میانجی داشته باشد، مورد فشار و برخورد قرار میگیرد و حتی همانطور که گفته شده و آقای معمار هم گفت رسانه به دشمن منتسب میشود. یعنی انگار رسانه یک پدیده طبیعی و نهاد ضروری برای بررسی و گزارش مسائل اجتماعی نیست. رسانهای که باید کارکرد اجتماعی داشته باشد و صدای نیروهای مختلف اجتماعی و اقلیتها را پوشش دهد و نیرویی باشد که در تحولات مختلف، کارکرد خودش را به عنوان یک نیروی ملی و «مخالف منصف بیغرض» ایفا کند (تعبیری که رهبری درخصوص آقای دکتر یدالله سحابی به کار بردند). بسیاری از نیروها و جریانهای سیاسی و رسانهای ما پایبندی خود را به منافع و امنیت ملی کشور ثابت کردهاند. عقیده من این است که حتی جریان رادیکالی که ما تصور میکنیم دنبال اهداف غیرملی است، اگر رسانه داشته باشد بتواند در رسانه خودش نقطهنظرش را بگوید بهتر از این است که اهدافاش را از طریق سلاح، اسلحه و براندازی تعقیب کند. چه ایرادی دارد؟ حتی آنها نیز باید عقیدهشان را از طریق رسانه خودشان مطرح کنند. در این صورت ما میتوانیم از لحاظ امنیتی روی آنها اشراف داشته باشیم و هم از لحاظ گفتمانی نیز میتوانیم با آنها صحبت داشته باشیم. بسیاری میگویند فلان منطقه قصد جدایی دارد؛ درحالیکه این سخن پشتوانهای از منظر تجربه تاریخی و جامعهشناسی سیاسی ندارد. ایران که در این چهل سال شکل نگرفته است. ایران 4000 سال است که وجود دارد؛ یک زمانی از هندوستان تا مصر برای ایران بود. امروز هم آن چیزی که به اسم ایران میشناسیم به عنوان فرهنگ ایرانی در عراق و هند هم حضور دارد. فرهنگ ایرانی توانست مغول را در خودش جذب کند و الان هم در واقع افرادی که چنین دغدغهای دارند و مانع از این میشوند که کار فرهنگی شکل بگیرد و صرفا با نگاه امنیتی باعث «ناکارکردی» گفتمان میشوند، تقویتکننده جریانهای ساختارشکن و برانداز میشوند. همین افراد هستند که بستر اجتماعی را فراهم میکنند که رسانههای خارج از ایران مخاطب پیدا کنند. قبل از اعتراضات، شبکه ایراناینترنشنال را کسی جدی نمیگرفت، اما در این چهارپنج سال اخیر مردم وقتی دیدند که از طریق گفتمان اصلاحات و صندوق رای به نتیجه نمیرسند و در داخل هم اجازه پیشبرد برجام داده نشد، بسیاری گفتند اصلاحات به درد نمیخورد و برویم کار را یکسره کنیم.
مجری: قضاوت خودتان را مشخصا میگویید؟ تا به حال پوشش رسانهای چطور بوده است؟
روح: پوشش رسانهای هم اینجا دودسته است. یک دسته این است که با سناریوی تعریفشده وارد قضایا شدند که آقای معمار از نظر خودش توضیح داد که نسبت به شرایط تحلیل و اشراف درستی داشتند. اما رسانه مستقل، وظیفهاش این است که یک رخداد اجتماعی را به صورت منصفانه، بیطرفانه و جامع در حد امکان از لحاظ اقتصادی مطرح کند. مثلا روزنامه هممیهن با همشهری از لحاظ اقتصادی و امکانات قابل قیاس نیست و این دو رسانه هم با صداوسیما و امکاناتش قابل قیاس نیستند. اما در کل باید هر رسانه به سهم خودش تلاش کند و ما هم این کار را انجام دادیم؛ چه در تهران، کردستان و زاهدان و دانشگاهها با تمامی فشارهایی که وجود داشت اطلاعرسانی را انجام دادیم. در بخش تحلیلی هم باید موضع خودمان را بگیریم. آقای معمار گفت رسانهها متوجه نشدند قضیه چیست؛ اینطور نیست! اولین کسی که درخصوص منحرف شدن اعتراضات مدنی هشدار داد؛ آقای عبدی بود که در هممیهن یادداشتی را نوشت و گفت روی نفرت نمیتوان سوار شد و اقدام سیاسی انجام داد. من هم هفته پیش مقالهای با تیتر «انقلاب و انحراف» نوشتم و اشاره داشتم کسانی که حرف از انقلاب در این اعتراضات میزنند، به جامعه آدرس انحرافی میدهند. یا در یادداشت دیگری از سکوت اصلاحطلبان دفاع کردم؛ چون حداقل آدرس غلط به جامعه نمیدهند. اما در حوزه گزارش رویداد، ما نمیتوانیم به خاطر اینکه تحلیلمان با دیگران متفاوت است واقعیت را وارونهسازی کنیم؛ این حرکت اصلا کار رسانه نیست و ضدرسانه است؛ دقیقا کاری که روزنامه کیهان و متاسفانه اخیرا همشهری انجام میدهند، تبدیل رسانه به ضدرسانه است. یعنی شما واقعیت را براساس چیزی که دلتان میخواهد پیاده میکنید. ایراناینترنشنال هم، چنین حرکتی میکند که مثلا دو نفر در شیراز شعار میدهند تیتر میزند خیزش مردم در شیراز. اما بحث این است که جایی برای نگاه میانه از سوی دوستان وجود ندارد و اصلا چیزی به اسم نیروی خاکستری وجود ندارد؛ دوستان میگویند یا با ما یا علیه ما. به همین خاطر است که میگویند روزنامه هممیهن و اعتماد علیه ما هستند. خبرگزاری فارس هر روز مطلبی در گروه سیاسی منتشر میکند و یکسری مطالبی را مرتبط میکند که بگوید مثلا هممیهن همان حرفی را زده که بیبیسی زده است. این کار درستی است که شما میکنید؟ قبلا بولتنسازی هم برای خودش اعتباری داشت...
معمار: رسانههای ما نخواستند و نتوانستند از کف خیابان تحلیل درستی ارائه کنند اما رسانههای آنطرف تصویر دروغین از کف خیابان ارائه کردند و با انسجام حرفهای تصویر غیرواقعی از اتفاقات اخیر را نشان دادند تا بگویند این نفرت یک نفرت همهگیر در بطن جامعه است. این تصویر چنان گسترش پیدا کرد که حتی افراد رسانهای داخل ما نیز فریب این تصویر را خوردند. چه اتفاقی بعد از آن رخ داد؟ شما وقتی تصویر اشتباهی به مردم نشان میدهید، مخاطب را دچار خطای تشخیص میکنید و تصور میکند چنین اتفاقی در جمهوری اسلامی رخ میدهد. ما متاسفانه در حوزه رسانه چنان کمکاری کردیم و درست منعکس نکردیم که واقعیت این است که زور دو سه تا رسانه به رسانههای آنطرفی با اجماع همگانی نمیرسد. حتی سلبریتیها، ورزشکارها و هنرمندها دچار خطای تشخیص میشوند.
مجری: مصداقی درخصوص رویکرد رسانهها دارید؟
معمار: یک مصداق را فقط عرض کنم. مثلا؛ عنوان شد که تیم ملی ایران در آستانه حذف از جام جهانی قرار دارد. این تصویری بود که آنطرفیها میخواستند بسازند و تردیدی در ملت ایجاد کنند که اتفاق وحشتناک در حال رخ دادن است. همه رسانههای آنطرفی پای کار آمدند که ایران در آستانه حذف قرار دارد. رسانه داخلی ما قاعدتا باید چه کند؟ بررسی کند که دلایل آن چیست و احتمالاش صفر است. اما رسانههای ما بهجای اینکه بگویند چنین موضوعی صحت ندارد هممیهن تیتر زد درخواست حذف ایران به فیفا رسید؛ من آن مطلب را خواندم و اتفاقا درون مطلب اشاره کرده بود که بازی رسانههای ایتالیایی است اما تیتر اینطور به مخاطب القا کرد که تیم ملی ایران قطعا حذف خواهد شد و ماجرا جدی است. واقعیت این است که تیتر در حال کار کردن است تا اصل مطلب! این فقط یک نمونه از همراهی رسانه داخلی ما با رسانههای آنطرفی است.
روح: من از آقای معمار تشکر میکنم که نقش رسانههای خصوصی با حدود 30هزار تیراژ را تا این حد بالا بردند؛ گویا شما با این همه رسانه، مثل خبرگزاری فارس که در تمام ایران خبرنگار دارد و صداوسیما که در اختیار دوستان است نقشاش از رسانههای خصوصی پایینتر است. از ایشان خواستم مصداقی یک مثال بزند؛ که در نهایت رسیدیم به تیتر از سوی فیفا که خیلی جالب بود. از این بحث بگذریم. نکته مهمتری در صحبتهای ایشان است که تکمیلکننده صحبتهای آقای مهدیان است. روزنامه همشهری راه کیهان را میرود و در واقع تبدیل به کیهانرنگی شده است؛ چون به دنبال تکصدایی در جامعه ایران است. آقای مهدیان که رسما میگوید اینترنت را ببندید و حالا آقای معمار میگوید اجماع در رسانههای داخل باید شکل بگیرد؛ یعنی چه؟ حاکمیت که یکدست شد، مجلس هم که یکدست شده است. الان رسیدیم به جامعه مدنی که آن را هم میخواهید یکصدا کنید؟ شما که امپراتوری رسانهای دارید، چرا زورتان به ایراناینترنشنال نمیرسد؟ چرا یک بار فکر نمیکنید که نگاهتان به رسانه غلط است؟ در سال 96 که از یک کانال تلگرامی آمدنیوز شکست خوردید. یک بار پر طاووس را ببینید که شاید آتش از خودتان است. حتی وقتی در صداوسیمای خودتان برنامه شیوه را در شبکه چهار میگذارید، بازهم خودتان تحمل نمیکنید. در شبکه افق علیه برنامه شیوه برنامه میسازید.
مجری: آقای معمار شما پاسخی دارید؟ لطفا روی رسانه تمرکز کنید.
معمار: در مورد همین بحث اجماع بگویم. ما با آقای روح، هممیهن با همشهری، حتما سر حفظ تمامیت ارضی و برخورد با تجزیهطلبها نقطه مشترک داریم که اگر نداریم رسانه جمهوری اسلامی نیستیم. ما حتما سر امنیت عمومی و عدم آشوب و اعتراض در فضای آرام نقطه مشترک داریم و قطعا آقای روح هم قبول دارد. وقتی فضا فضایی است که نقطه مشترک وجود دارد، معتقدم این اجماع باید بین تمام رسانهها برای مقابله با رسانههای آنطرفی وجود داشته باشد.
روح: خب راهکار شما جواب نمیدهد. اگر جواب میداد که ایراناینترنشنال مقابل صداوسیما عرض اندام نمیکرد.
معمار: بله قبول دارم چون رسانههای ما تحلیل درست از شرایط نداشتند و برخی هم دچار مارپیچ سکوت شدند. شما تا چه زمانی فکر کردید باید با این جریان مقابله کنید؟ وسط کار! در صورتی که از ابتدا مشخص بود. اصلا فتنهای در این ماجرا وجود نداشت و کاملا مشخص است یک جبهه حق و باطل است و تجزیهطلبها قصد خرابکاری دارند. تظاهرات برلین را شما دیدید که پرچم تجزیهطلبها و همجنسگرایی بر فراز آسمان قرار گرفت. مشخصا معلوم است جبهه حق و باطل چه کسی است. ما کی گفتیم همشهری و هممیهن باید همیشه اجماع داشته باشند؟ این اتفاق نشاندهنده جامعه مدنی در ایران است. اما یکسری نقاط است که باید اجماع و عملیات مشترک وجود داشته باشد. چطور بیبیسی و ایراناینترنشنال سر براندازی اجماع میکنند؟ بعد ما سکوت کنیم؟
بخش دوم که شما در مورد همشهری گفتید، اصطلاحی است که البته در «هممیهن» رخ نداده و بابت استفاده از این لفظ هم پوزش میخواهم. ما در نظام جمهوری اسلامی رسانههایی داریم که «حرف مفتزن» هستند. یعنی فقط دنبال این هستند که مطالبی بنویسند تا دیده شوند و اصلا با پیگیری واقعیت کاری ندارند. مثال هم میزنم. همان موضوعی که آقای روح در مورد مدیرعامل همشهری درخصوص بستن اینترنت اشاره کرد. این حرف از رسانههای حرفمفتزن میآید. اصل خبر این بود که رسانهای صحبتی کرد که حکومت یک پلتفرمی را فیلتر کرده و این همه مخاطب دارد، هیچ جایگزینی ندارد و همه را روی هوا نگه داشته است. روزنامه همشهری مطالبهاش این بود که بیان کرد اینستاگرام اگر قرار است فیلتر بماند و اگر عُرضه ساختن نسخه داخلی ندارد، یک نسخه معتبر خارجی جایگزین کند. مطالبه دوم این بود که اگر یک پلتفرم خارجی راهاندازی شد سایر پلتفرمها هم اجازه فعالیت داشته باشند. آقای مهدیان این موارد را در قالب یک یادداشت مطرح کرد، اما آن رسانههای حرفمفتزن اشاره کردند که آقای مهدیان گفته اینترنت را ببندید! من توقعام از آقای روح این است که مطلب را کامل بخوانند بعد تحلیل کنند. من تا شش ماه پیش تصورم این بود رسانههای آنطرفی دشمن هستند و تیتری میزنند که جو را به هم بزنند اما بعدها فهمیدم برخی رسانههای داخلی با تیترهای اینچنینی برای دیده شدن، افکار عمومی را منحرف میکنند تا این صحبتها در ایراناینترنشنال دیده شود.
مجری: چرا برای گزارش میدانی، خبرنگار بازداشت شد؟
معمار: در هر صورت حق خبرنگاران برای پرداختن به موضوعی، مسلم و مشخص است اما دوستان آمدند و هشتگی را ترند کردند با این عنوان «خبرنگاری جرم نیست»؛ این حرف از اساس اشتباه است! خبرنگاری جرم نیست، یعنی نظام میگوید خبرنگاری جرم است که شما خلافاش را مطرح کردید؟ اصلا چه کسی گفت خبرنگاری جرم است که شما هشتگاش را بزنید؟ مثل این میماند که یک مکانیکی را دستگیر کنند و صنف مکانیکیها بگویند مکانیکی جرم نیست. من اتفاقا پرسوجو کردم تا ببینم اصل ماجرا چیست و به چه جرمی خبرنگار بابت گرفتن گزارش سقز دستگیر شده است؟
مجری: جرم چه بوده؟
معمار: دستگاه قضا باید شفاف بگوید که خبرنگارها چرا بازداشت شدند و جرمشان چه چیزی بوده است؟ و اگر صرفا بهخاطر خبرنگاری بازداشت شدند، بله، من هم در کنار شما انتقاد میکنم. معمولا هم البته جرم خبرنگاران شفاف بیان نمیشود، چون میخواهد در جامعه زندگی کند. سال 88 هم این اتفاق رخ داد و بعضا برخی جرایم اعلام شد و امروز هم ماجرا همین است و نباید الکی بلوایی درست کنیم و بگوییم خبرنگاری جرم نیست.
مجری: آقای روح بفرمایید.
روح: من نکته مهمی را در باب اطلاعرسانی میخواهم بگویم. من این نقد را قبول دارم که ما به عنوان روزنامه هممیهن در پوشش کف خیابان ضعیف عمل کردیم، ولی چرا ضعیف عمل کردیم؟ چون ما به بیمارستان هم رفتیم با مشکل روبهرو شدیم (با خنده) چه برسد به خیابان! و بعد جایگزین خبرنگاران حرفهای، پدیدههای مندرآوردی به اسم «شهروندخبرنگار» شده است. ما روزنامهنگاران حرفهای را به دلیل «ناکارکردسازی» که عرض کردم یا تا حد زیادی منزوی کردیم و از ایران رفتند یا آنهایی که هستند هم بستر فعالیت برایشان فراهم نیست، بهخصوص در شرایط بحران. ما چیزی داریم به اسم «روزنامهنگاری بحران»؛ که در شرایط بحران سیاسی اجتماعی یا در قامت کوچکتر مثل تجمع کارگران در عسلویه را بخواهید پوشش بدهید همانجا مامور حاضر جلوی شما را میگیرد و اصلا نیاز به دستگاه امنیتی و پرونده ندارد. ما اصلا امنیت کار حرفهای را مخصوصا در امور تجمعات برای خبرنگار قائل نیستیم. دوستان میگویند ببینید پلیس با جلیقهزردها چطور برخورد میکند. شما ببینید همان جا که پلیس با باتوم میخواهد معترضی را بزند، جلوی معترض، عکاسی هست که در حال عکس گرفتن است. تفاوت جامعه مدنی با جامعه بدوی همینجا است که خشونت پلیس قابل پیگیری است. همچنین جایگاه و حد معترض هم در تظاهراتها مشخص است و معترض میداند اگر تظاهرات بیاید شاید یک باتومی هم بخورد؛ در آنجا باتوجه به تعاریف جامعه مدنی هر چیزی تعریفی دارد. در این یک ماه من یک روز جرات نکردم به عکاسم بگویم برو عکاسی کن! چون حداقل کاری که میشد این بود که دوربیناش را میگرفتند. تازه اگر هم عکس میگرفت نمیتوانستیم کار کنیم! بعد میگویند ایراناینترنشنال سوار بر خیابان شده، چون ما اصلا نمیتوانیم در خیابان به عنوان خبرنگار حضور داشته باشیم. اینجاست که میبینیم «شهروندخبرنگار» جانشین «خبرنگار» شده است و طبعا کار درست و حرفهای و جامع را هم انجام نمیدهد. درحالیکه خبرنگاری و گزارشگری بحران یعنی شما در میدان حضور داشته باشید، با معترض صحبت کنید، با مسئول وزارت کشور یا نهاد امنیتی حرف بزنید و تحلیل هر کسی از موضع خودش قابل نوشتن باشد. من نمیدانم موضع تجزیهطلبی را چرا اشاره میکنند؟ ما اصلا در مورد تجزیهطلبی مطالبی ننوشتیم که چنین چیزی را تایید کنیم. تروریسم و تجزیهطلبی ممکن است هر جای دنیا شکل بگیرد. در آمریکا هم مدتی میگفتند کالیفرنیا از آمریکا جدا شود. هر نیروی ضدمرکزی قرار است در هر کشوری شکل بگیرد بنابراین اینکه چنین نیرویی در کشور وجود دارد دلایل آن سیاسی است که باید بررسی کنیم و علل آن را کمرنگ کنیم. در خوزستان، پالایشگاه و پتروشیمی داشتند اما حالا بیآب و علف و در فقر قرار دارند، بعد میگوییم چرا عربستان تبلیغ میکند و سیاهنمایی میکند؟ طبیعی است که عرب خوزستان چرخش داشته باشد، این بهخاطر ضدایرانیبودناش نیست. ولی با این وضعی که رخ داده؛ با یک تجزیهطلبی از سوی حکومت روبهرو هستیم با این توضیح که یک اقلیتی را به عنوان «ملت» تعریف میکنید که صاحبِ حق انتخاب کردن، صاحب رسانه و دارای انواع حقوق است. این تبعیض سیستماتیک که شکل گرفته، تجزیه کردن واقعی ایران است. هرچه هم از مرکز به سمت مناطق حاشیهای میروید، تامین این حقوق اجتماعی و حقوق سیاسی اقتصادی کمتر میشود. همین موضوع برای ایراناینترنشنال و تجزیهطلبها جذابیت پیدا میکند و بستر فعالیت آنها را فراهم میکند. بعد شما از ما درخواست میکنید چرا در این چنین مواقعی پای کار نمیآیید؟! در این شرایط، رسانه ما باید بتواند در زاهدان با نیروهای موثر در ماجرا صحبت کند، میدان را ببیند، عکس بگیرد و گزارش جامع را منتشر کند. در مورد دختر اردبیلی و کردستان هم باید این اتفاق رخ دهد. شما این راه را بستید بعد میگویید چرا علی دایی خودش یک رسانه شده است. علی دایی مگر خبرنگار است؟ ضمن اینکه وقتی فلان شبکه ماهوارهای یا علی دایی هم حرف نادرست بزنند، مخاطب پس از مدت کوتاهی آن را میفهمد. خبر دروغ ممکن است در لحظه تاثیر داشته باشد، اما پایداری ندارد و اعتبار منبع را از میان میبرد. فرقی هم ندارد رسانه اینترنشنال باشد یا هممیهن یا کیهان.