حسین نقاشی فعال سیاسی اصلاحطلب: بیش از انجام رسالت رسانهای با پروپاگاندای رسانهای روبهرو بودیم
حسین نقاشی، فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به الزامات و پروتکلهایی که در زمان وقوع جنگ وجود دارد معتقد است در کشور با نوعی پروپاگاندای رسانهای روبهرو هستیم که همین منجر به آن شد که اطلاعرسانی با قدرت خوبی پیش نرود.

حسین نقاشی، فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به الزامات و پروتکلهایی که در زمان وقوع جنگ وجود دارد معتقد است در کشور با نوعی پروپاگاندای رسانهای روبهرو هستیم که همین منجر به آن شد که اطلاعرسانی با قدرت خوبی پیش نرود. درحالیکه پوشش رسانهای باید آنقدر قوی رخ میداد که از طریق صداوسیما و رسانههای داخلی خودمان، جهانیان در جریان جنایتهای اسرائیل قرار میگرفتند. او در گفتوگو با هممیهن توضیحاتی درباره اهمیت اطلاعرسانی و نقش آن در اعتمادسازی در زمانه جنگ و پس از جنگ ارائه داده است که در ادامه میخوانید.
اطلاعرسانی در شرایط وقوع جنگ و پس از اعلام آتشبس را در رسانههای ایران و دیگر رسانهها چطور ارزیابی میکنید؟ اطلاعرسانی درست تا چه اندازه بر جلب اعتماد عمومی مردم اثرگذار است؟
نقش رسانه ملی در تقویت اعتمادبهنفس در روزهای نفسگیر جنگ و همچنین اعتماد عمومی به نیروهای داخلی و خودی بسیار زیاد است. با توجه به اینکه در شرایط جنگ 12روزه شاهد قطعی اینترنت بودیم، طبیعتاً عده زیادی از مردم برای دریافت اخبار و اتفاقاتی که برای همه ما بسیار مهم نیز بود به صداوسیما مراجعه میکردند، درحالیکه پیش از آن مردم اخبار را بیشتر از طریق تلگرام و گاهی واتسآپ و همچنین اینستاگرام و در رتبههای بعدی خبرگزاریهای دولتی و غیرحکومتی و برخی سایتهای خارجی دنبال میکردند.
در شرایط جنگ این فرصت برای بسیاری از دست رفت و تنها صداوسیما و به میزان کمتری شبکههای ماهوارهای باقی ماندند و هر دو طرف نیز مسیر سابق خود را ادامه دادند. صداوسیما به هیچ وجه فضا را متمایز نکرد و حداقل در روزهای جنگ با توجه به اینکه افراد و گروهها و جریانهای مختلفی در کشور حضور دارند، از تکثر نظرات استفاده نکرد، هرچند با آتشبس تلاش شد تا از برخی چهرههای اصلاحطلب و نیروهای معتدلتر نیز دعوت شود اما اینها برای شرایطی که با آن روبهرو هستیم و اعتمادی که باید به مردم تزریق کنیم کافی نیست. درحالیکه صداوسیما وظیفه داشت حس اجماع را در میان مردم ایجاد کند اما در روزهای جنگ چنین چیزی مشاهده نشد.
اطلاعرسانی نیز به گونهای بود که شفافیت رسانهای را دریافت نکردیم، هرچند که شرایط جنگی پروتکلهای خاص خود را دارد و اطلاعرسانی عمومی متفاوت است و نمیتوان توقع داشت همه اخبار و اتفاقاتی که رخ میدهد به دست عموم مردم برسد، کما اینکه در رسانههای اسرائیل نیز این سانسور خبری رخ داد، اما در اینجا یک تفاوتی وجود دارد و آن این است که ما از حضور خبرنگاران بینالمللی محروم هستیم؛ هرچند که پس از گذشت چند روز از جنگ اجازه حضور تعدادی از آنها داده شد و چند رسانه خارجی برای پوشش اخبار جنگ به ایران آمدند. البته معمولاً برای رسانههای داخلی نیز محدودیتهای شدیدی اعمال میشود، درحالیکه داشتن رسانههای آزاد و مستقل داخلی میتواند کمک کند تا از واقعیت جنگ باخبر شویم و دید خودمان را به صورت روشن و واضح گسترش دهیم و این آسیبی بود که در جریان جنگ به آن مبتلا بودیم.
اطلاعرسانی درباره شرایط جنگی و پس از آن برای مردم در داخل ایران چقدر مهم است و برای جهانیان که از بیرون نظارهگر جنگ در ایران بودند چقدر اهمیت دارد؟
واقعیت شرایط جنگی و اهمیت رسانهها باید درک شود و ما باید دو سطح اطلاعرسانی را در نظر بگیریم، یک سطح که موضوعات امنیتی را شامل میشود و طبیعتاً محدودیتهایی را به دنبال دارد؛ یک سطح عمومی مبنی بر اینکه مردم باید از شرایط مطلع باشند و بتوانند جان خود را از خطر نجات دهند و از طرفی در مجامع بینالمللی بتوانیم بازخوردی دریافت کنیم و توجه جهانی را به خود جلب کنیم؛ مهترین کمبود همین مسئله نبود رسانههای خارجی در ایران است اما ما شاهد بودیم که خبرنگار رسانههایی که دولتی نبودند را بازداشت هم کردند؛ اگرچه الان آزاد شدهاند اما این درک به وجود نیامد که اعتماد به رسانه و استفاده از رسانههای داخلی تا چه اندازه در اعتماد عمومی مردم تاثیرگذار است.
البته این مسئله به فضای عمومی که پیش از جنگ وجود داشته است باز میگردد. آن فضایی که در زمینه بروز اطلاعات به مردم محدود است و در زمان جنگ محدودیتهای دیگری نیز اعمال میشود که البته در دوران جنگ طبیعی است محدودیتها را چندین برابر کنند. در صورتی که باید از رسانه به عنوان ابزاری برای بازنمایی شرایطی که به واسطه جنگ بر کشور تحمیل میشود استفاده کرد. اما به نظر میرسد که در کشور ما استفاده از این ابزار را بلد نباشیم و این منجر میشود که دست پایین را در جنگ رسانهای داشته باشیم.
آیا مسئولان متولی در این زمینه متوجه این مسئله نشدهاند کهعدم اطلاعرسانی درست در سالهای اخیر در ایران منجر به کوچ بسیاری از مردم به رسانههای فارسیزبان خارجی شده است. در دوران جنگ شاهد بودیم که مردم چقدر درایت داشتند و کمپینی را برای بلاک کردن رسانه اینترنشنال نیز به راه انداختند اما همین درایت به نظر نمیرسد باز هم مورد توجه مسئولان قرار گرفته باشد و فضای باز رسانهای را در اختیار مردم قرار دهند. ادامه این رویکرد در اعتماد مردم چه تاثیری میگذارد؟
سیستم اطلاعرسانی در کشورهای مختلف تفاوتهایی دارد، اما آنچه در ایران در سالهای اخیر با آن مواجه بودیم سانسورهای رسانهای بوده است. رسانههای غیرحکومتی در سالهای اخیر فضای سانسور را به خوبی درک کردهاند و رسانهها حتی به صورت شرطیشده میدانند که به چه حوزههایی میتوانند ورود کنند و به چه حوزههایی نمیتوانند ورود کنند. در واقع در کشور ما با نوعی پروپاگاندای رسانهای روبهرو هستیم و اطلاعرسانی در زمان جنگ و پس از آن نیز با قدرت خوبی پیش نرفت. برای مثال زمانی که حملهای میشود مردم باید به کجا پناه ببرند؟
صداوسیمای ما اینگونه بود که فقط در حال حمله هستیم و اتفاق خاصی در کشور ما رخ نمیدهد درحالیکه باید این پوشش رسانهای به درستی رخ میداد تا از طریق صداوسیما جهانیان نیز در جریان جنایتهای اسرائیل قرار بگیرند. اما چون متاسفانه مبنا در صداوسیما صرفاً پروپاگاندا است و نه اطلاعرسانی، ما تصاویر آنچنانی از آنچه که در اثر حمله در کشور ما رخ داد را نمیدیدیم و دریافت اطلاع ما از طریق دیگر رسانهها بود. از طرفی میبینیم مجموعهای مانند ایراناینترنشنال که بهتر است آن را صهیوناینترنشنال بنامیم، در جنگ رسانهای تاخت و تاز میکند و پروپاگاندای قویتری را به کار میبرد و محتوای تصویری که تولید میکرد به ضرر کشور ما بود.