یکسال پیش در همین مهرماه بود که خاندوزی، سخنگوی اقتصادی دولت، تلاش برای طرح دوباره پیوستن به FATF از سوی دولت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را تکذیب کرد و گفت: «سیاست جمهوری اسلامی درباره FATF هیچ تغییری نکرده است و فارغ از کنوانسیونهای بینالمللی به اعتقادات خودمان با پولشویی مبارزه میکنیم و معتقدیم کارگروه اقدامات ویژه مالی باید با نگاه فنی به مسائل بنگرد.» و حالا مسعود پزشکیان که در انتخابات در نقطه مقابل نگاه محدودکننده ضدتوسعه و بنیادگرایانه بود؛ در طی همه مباحث مطرحشده درباره روابط با کشورهای مختلف، از رفع مشکلات تجاری با دنیا، مذاکره و جلوگیری از دیوار کشیدن دور کشور سخن گفت و عملاً با همین نگاه و رویکرد بود که توانست دست بالا را به دست آورد؛ به عبارتی بیش از آنکه پزشکیان را پیروزی از جنس حمایت مردم از یک تشکل و جریان سیاسی بتوان دانست؛ او پیروزی از جنس «نه» مردم به جریان رقیب که اتفاقاً بر طبل جنگ و محدودسازی بیشتر کشور مینواخت، بود و حالا او در قامت رئیسجمهوری باید پیگیر مطالبات و انتظارات مردم باشد.
او در نشست خبری و در پاسخ به سؤال خبرنگار مبنی بر اینکه دولت چطور میتواند با رفع ناترازیها به رفع فقر و بهبود اقتصاد کمک کند؟ گفت: «در رابطه با رفع تحریمها ما چارهای نداریم جز اینکه بحث FATF را حل کنیم. نامهای هم به تشخیص مصلحت حتماً خواهم نوشت، برای اینکه دوباره بحث FATF را به جریان بگذارند تا بتوانیم حلش کنیم و باید حل شود.»
در این بزنگاه که بار دیگر مسائل اینچنین دوقطبی موافق و مخالف را تشکیل میدهد، سؤال متبادرشده به ذهن بسیاری از ما میتواند این باشد که اگر مردم بخواهند برخی مسائل در سطح کلان را پیگیری کنند؛ چگونه باید عمل کنند؟ طبیعتاً تغییر در سیاستگذاریها و تصمیمات در جوامع دموکراتیک با انتخابات و تعیین گزینه اصلاحگر امکانپذیر است اما حالا در کشور شاهد آن هستیم با وجود بودن بال جمهوریت و سخن رهبر فقید انقلاب بر «میزان رای مردم است» و سخنان رهبری در «حق تعیین سرنوشت» حالا در موضوعات مختلف با وجود خواست مردم و رای مردم به تغییر و اصلاح، جریان تندرو مقابل در تلاش است مانع برنامههای اصلاحی شود و عملاً این تلاشها را با برچسب زدن خدمت کردن به اسرائیل و ناکارآمدسازی حکومت خنثی و حیثیتی کند».
درباره تحلیل روزنامه هممیهن گفتنی است که نتیجه اجرای 39 بند از 41 بند
اکشنپلن مدنظر FATF از سوی دولت روحانی، دو برابر شدن تحریمها و پایمال کردن حقوق ایران در برجام از سوی آمریکا و اروپا بود. اما نشریات غربگرا چنین القا میکنند که ایران هنوز این کارگروه دستساز غرب را نوبر نکرده و باید برای رونق اقتصاد، به FATF بپیوندد! نکته قابل تامل این که اصل اقدام دولت روحانی در تعهد سپردن به FATF و اجرای پنهانی 37 بند از آن، دور زدن مجلس شورای اسلامی و اقدامی خلاف قانون بود. تا این که گردانندگان غربی FATF ضمن گروگان گرفتن برجام، دولت روحانی را مجبور کردند تا اینبار به فزونخواهیهای بیانتهای آنان در قالب FATF تن بدهد. دولتمردان روحانی هم که تا پیش از آن ادعا میکردند همه تحریمها در صورت توافق هستهای یکجا لغو خواهد شد، پس از آن ادعا کردهاند شرط لغو تحریمها، تمکین کامل از دیکتههای FATF است!
با این حال وقتی اعضای مجمع تشخیص مصلحت از ظریف و روحانی سؤال کردند که پس از اجرای دو بند باقیمانده چه تضمینی هست که تحریمها مانند دوره برجام افرونتر نشود بلکه لغو گردد، پاسخ شنیدند: هیچ تضمینی وجود ندارد(!)
این در حالی بود که اطلاعات اقتصادی محرمانه کشور در زمینه دور زدن تحریمهای ظالمانه آمریکا، به واسطه چند سال همکاری با FATF در اختیار بانیان تحریم قرار گرفت تا راحتتر بتوانند مسیر دور زدن تحریمها را مسدود کنند و فشار مضاعفی بر ملت ایران بیاورند! متاسفانه این اعتراف تلخ نیز در تحلیل هممیهن دیده میشود که «شاید اغلب مردم جهان (منهای سیاستمداران و فعالان اقتصادی) کمتر نام FATF را شنیده باشند اما در کشور ما قریب به یک دهه است که مردم با این اصطلاح آشنا شدهاند».
چرا FATF مسئله مردم در هیچ کشور دیگری نیست اما غربگرایان آن را تبدیل به مسئله عمومی کرده و هر چندوقت یکبار برای تسلیم مطلق فشار میآورند؟ آیا آنها ماموران نیابتی غرب برای انسداد مسیر دور زدن و بیاثر کردن تحریمها هستند؟ آیا آنها هم مثل غرب ناراحتند که ایران توانست در دولت شهید رئیسی مجدداً صادرات نفت سقوط کرده به کمتر از 300هزار بشکه را به یکمیلیون و پانصدهزار بشکه افزایش دهد، واکسن وارد کند و مردم را در مقابل کرونا واکسینه نماید و رشد اقتصادی بالای 5درصد را بدون برجام و FATF به ثبت برساند؟ غربگرایان چرا نمیگویند که فقط 38 کشور عضو FATF هستند و بحث تعهد سپردن به آن از سوی ایران، پس از گروکشی غرب در برجام باب شد؟!
نکته بعدی این که موضوع امنیت و مصالح کلان ملی ربطی به انتخاب اشخاص و آمدوشد دولتها ندارد. ماجرای تحمیلی FATF برای اولینبار مطرح نمیشود، بلکه با وجود هشدار صاحبنظران آزموده شده است. در فرآیند این تجربه عبرتآموز هم که هزینههای ضدامنیتی بزرگی را برای کشور به ارمغان آورده، نهتنها هیچ تحریمی برداشته نشده بلکه بر وسعت و شدت آنها افزوده شده است. با این وصف چرا غربگرایان اصرار به تمکین در برابر دیکتههای پایانناپذیر غرب دارند، آنهم در روزگاری که گردانندگان غربی FATF از هیچ حمایتی در زمینه تامین همهجانبه تروریسم دولتی اسرائیل دریغ نمیکنند و برعکس، جنبشهای مقاومت ضد صهیونیستی و ضد اشغالگری مثل حماس و حزبالله و جهاد اسلامی را تلقی میکنند و حمایت از آنها را جرم میانگارند؟! آیا در چنین فرآیندی اصرار بر تمکین در برابر FATF (غرب)، چیزی جز حمایت نیابتی از رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی آن است؟!