| کد مطلب: ۱۷۹۱۶

آینده سیاسی محمدباقرقالیباف پس از شکست مجدد در انتخابات ریاست‌جمهوری

همیشه ناکام

همیشه ناکام

قالیباف در بازیگری سیاسی که پس از خروج از کسوت نظامی‎ در پیش گرفت، علاوه بر اینکه یک نگاه روشن را در پیش نگرفت و به‌‏عبارتی از این سو به آن سوی طیف اصولگرا رفته در مهره‏‌چینی و جلب نیرو و تحلیل وضع سیاسی خود با مشکل روبه‌‏رو بوده است.

محمدباقر قالیباف با ۳ میلیون و ۳۸۳ هزار و ۳۴۰ رای در انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم پس از مسعود پزشکیان و سعید جلیلی در جایگاه سوم قرار گرفت. اعلام میزان رای او با توجه به نظرسنجی‎های پیش از انتخابات و انتظاراتی که در تحلیل‎ها مطرح شده بود شوک بزرگی به همراه داشت و این سوال را به ذهن بسیاری از مردم و به‌ویژه حامیان او متبادر ساخت که چه بر سر پایگاه رای قالیباف آمده‎است؛ پایگاه رایی که اگرچه با فرازونشیب فراوان روبه‌رو بود و چندان هم با کامیابی انتخاباتی روبه‌رو نبود اما حداقل در تجربه سال ۹۲ به‌عبارتی انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم موقعیت بهتر از جلیلی را برای او رقم زد.

چنانچه قالیباف در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم با ۶ میلیون و ۷۷ هزار و ۲۹۲ رای(۱۲/۰۴ درصد آرای شرکت‌کنندگان) در جایگاه دوم پس از حسن روحانی قرار گرفت و جلیلی با ۴ میلیون و ۱۶۸ هزار و ۹۴۶ رای(۱۱/۳۶ درصد آرای شرکت‌کنندگان) در جایگاه سوم قرار داشت. البته حضور ۴ اصولگرا در این انتخابات موجب پخش شدن آرای آنها شد اما در نهایت این قالیباف بود که اکثریت آرا را به دست آورد و همین نشان از موقعیت بهتر او نسبت به جلیلی در اردوگاه اصولگرایان داشت؛  موقعیتی که گویا به مرور زمان تغییر کرده و تا آنجا پیش رفت که در دو انتخابات اخیر مجلس دوازدهم و ریاست‌جمهوری چهاردهم  آنچنان تضعیف شد که عملاً دست بالای رای‌آوری او را تحت‌الشعاع قرار داد؛ چنانچه در انتخابات مجلس از حوزه انتخابیه تهران او در جایگاه چهارم پس از محمود نبویان، حمید رسائی و امیرحسین ثابتی سه حامی جلیلی قرار گرفت و حالا هم که در رقابت انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم علاوه بر ناکامی انتخاباتی در انتخاب درون جریانی هم از جلیلی(به همراه علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضی‌زاده‌هاشمی دو کاندیدای پوششی او) شکست خورد.

اگرچه او هنوز در جایگاه رئیس قوه مقننه به‌عنوان یک چهره سیاسی در پهنه سیاسی و مدیریتی کشور حضور دارد اما آینده سیاسی او در پی همین دو انتخابات با ابهامات بسیاری روبه‌رو شده است و این سوال مطرح می‎شود که نتیجه این انتخابات به معنای پایان عمر سیاسی اوست؟ و او چه راه‌هایی برای بقا در دنیای سیاست پیش رو دارد.

قالیباف و ادوار مختلف انتخابات

محمدباقر قالیباف چندین بار شانس خود را در انتخابات‌های گوناگون محک زده است و پا به عرصه رقابت گذاشت. در این بین هر بار به شکل مشخصی در اردوگاه اصولگرایی هم دست به وزن‎کشی سیاسی زده است(منظور آنکه اطلاعات این بحث‎ها در همان بازه زمانی تعیین کاندیدای مورد حمایت جبهه اصولگرایی مطرح شد). او اولین بار در انتخابات ۱۳۸۴، پس از آنکه از سال ۱۳۷۹ به‌عنوان فرمانده نیروی انتظامی کشور از سوی رهبری انتخاب شده بود پا به عرصه رقابت گذاشت و با شعار «زندگی خوب برازنده ایرانی» در جمع ۴ کاندیدای طیف اصولگرا قرار گرفت و طبیعتاً با وجود اکبر هاشمی‌رفسنجانی به‌عنوان گزینه جامعه روحانیت مبارز فرصت عرض اندام پیدا نکرد.

او در این انتخابات خود را اصولگرای اصلاح‎طلب می‌خواند و عملاً با تیپ و ظاهری اصلاح‌طلب‌پسند و البته با توجه به صبغه سیاسی‎اش با افکاری اصولگرایانه پا به عرصه رقابت گذاشت و به‌عنوان گزینه اصولگرایان تحول‌خواه در رقابت شرکت کرد و با ۴ میلیون و ۹۵ هزار و ۸۲۷ (۱۳/۹۳ درصد از آرا) در جایگاه چهارم پس از مهدی کروبی، محمود احمدی‌نژاد و هاشمی‌رفسنجانی قرار گرفت. البته او در پس شکست در این انتخابات در قامت شهردار فرصت پربار کردن کارنامه عملکردش را پیدا کرد و ۸ سال بعد هم او در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ در کنار سعید جلیلی، علی‌اکبر ولایتی، حسن روحانی و محسن رضایی از جبهه اصولگرایی وارد گود رقابت شد اما با توجه به اینکه روحانی به گزینه مورد حمایت اصلاح‌طلبان بدل شد و توانست با حمایت سیدمحمد خاتمی و اکبرهاشمی‌رفسنجانی پایگاه رای خود را از میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان معتدل به دست آورد، قالیباف به مرور به نظر می‎رسید به گزینه اصلی جبهه اصولگرایی و نقطه مقابل روحانی بدل شد.

البته که با همه تلاش‎های او و اطرافیانش هیچ‌یک از کاندیداهای دیگر اصولگرا از جمله سعید جلیلی به نفع او انصراف ندادند و درنهایت او در این رقابت هم ناکام انتخابات شد. البته با این تفاوت که در میان اصولگرایان در جایگاهی بالاتر از جلیلی قرار گرفت و میزان رای او ۶ میلیون و ۷۷ هزار و ۲۹۲ رای بود، یعنی نسبت به سال ۱۳۸۴ پایگاه رای او افزایش پیدا کرد. در انتخابات ۱۳۹۶ هم که کم‌کم تصمیمات در جبهه اصولگرایی به حمایت از ابراهیم رئیسی کشیده شد، قالیباف که برهم ریختن پایگاه رای‌اش و فضای انتخاباتی آن روزها را دید؛ به نفع رئیسی انصراف داد و رقابت میان روحانی - رئیسی این‌بار با شکست رئیسی پایان یافت.

پس از این ادوار انتخاباتی، قالیباف بخت خود را در مجلس امتحان کرد و در انتخابات مجلس یازدهم با ۱ میلیون و ۲۶۵ هزار و ۲۸۷ نفر اول در تهران و پس از آن هم رئیس مجلس یازدهم برای ۴ سال شد. در این بین در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ از درون اردوگاه اصولگرایی خبرها مبتنی بر رقابت میان رئیسی و قالیباف بود؛ که با نامه ۲۰۰ نماینده به رئیسی برای حضور در انتخابات، قالیباف به عدم همراهی جریان‎های مختلف و اکثریت اصولگرایان از خود پی برد و از ورود به رقابت اجتناب کرد. حضور او در مجلس به‌عنوان رئیس مجلس در کنار دولت ابراهیم رئیسی که از حامیان اصلی و اثرگذار آن سعید جلیلی و دولت سایه او بود؛ به مرور وضعیت جدیدی برای قالیباف در پی داشت.

قالیباف ۴ سال رئیس مجلس بود و در برهه‎های زمانی مختلف به ابراز عقیده و نظر روی می‎آورد؛ با ارزیابی سخنان او، آنچه از قالیباف براساس دسته‌بندی سیاسی قابل ترسیم است، گاهی به چهره تندرو و بنیادگرای اصولگرا نزدیک می‌شد و گاهی هم میانه‌روی در سخنان و عمل او موج می‌زد و عملاً تصویری که از او ایجاد می‌شد چیزی میان اصولگرای سنتی و معتدل و بنیادگرایان تندرو بود. به‌عبارتی همراهی با دو سوی طیف اصولگرایی را گاه به گاه در مواضع او می‎شد پیدا کرد.

در پسِ آن «نو اصولگرایی» که او به خود و همفکرانش نسبت داده بود چیزی میانه اصولگرایی تندروانه که پایداری‌ها و حامیان جلیلی مطرح می‌کردند و راست سنتی که نماینده آن چهره‌هایی مانند علی‌اکبرناطق‌نوری و علی لاریجانی بود و عملاً همانطور که انتظار می‌رفت آن پایه قدرتمند و ریشه مورد نیاز برای یک حمایت جانانه از سوی تشکل‌های سیاسی با توجه به فضای تشکیلاتی و منش هیئتی این جریان برای او شکل نگرفت؛ همین هم شد، که به مرور زمان در پی یارگیری‌ها در این اردوگاه، حامیان و پایگاه رای او که تا زمان نقش‌آفرینی‌اش به‌عنوان شهردار تهران قدرت اقناع‌سازی قابل توجهی داشت با ورودش به مجلس تحلیل رفت.

چنانچه در انتخابات دوره دوازدهم مجلس او هم از صدرنشینی در حوزه انتخابیه تهران، ری و شمیرانات به رتبه چهارم، آن هم پس از ۳ چهره نزدیک به جبهه پایداری قرار گرفت و هم در انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم با رای حتی کمتر از نصف آرای جلیلی رتبه پس از او را که پیشتر در سال ۱۳۹۲ عکس آن را رقم زده بود، به دست آورد.

راه‌های پیش روی قالیباف

ریزش آرا و ضعیف شدن پایگاه رای قالیباف از زوایای متعدد قابل تحلیل است؛ یک بخش آن به تصمیماتی که او در بازه‎های زمانی مختلف عمر سیاسی‎اش تا به امروز گرفته برمی‎گردد و به‌عنوان یک چهره بدون ثبات رویکرد و اصالت دیدگاه سیاسی شناخته می‎شود. او نگارنده نامه و یکی از فرماندهان سپاه امضاکننده آن‎، در جریان ناآرامی‎های کوی دانشگاه است که خطاب به سیدمحمد خاتمی نوشته بود:«جناب آقای رئیس‌جمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید، فردا آن‌قدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصور نیست. در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت‌عالی اعلام می‌داریم کاسه‌ی صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی‌دانیم».

انتشار فایل صوتی سخنرانی قالیباف در یک جمع بسیجیان نشان داد او که در سال ۱۳۸۲ و آن حوادث در دانشگاه‎ها فرمانده وقت نیروی انتظامی بود، مجوز ورود به دانشگاه و حتی تیراندازی را به درخواست خود از شورایعالی امنیت ملی گرفته است. با این نقش‌آفرینی و نوع نگاه او در سال ۱۳۸۴ به‌عنوان یک چهره تحول‌خواه (اصولگرای اصلاح‎طلب) وارد انتخابات می‌شود و از آن تندروی فاصله می‌گیرد.

پس از حوادث ۱۳۸۸ که به نظر می‎رسید در شهرداری تهران کمی تمایل به میرحسین موسوی داشته است و شائبه آن مطرح می‎شود او هم در سخنانش برای این اعتراضات از واژه «فتنه» (که معمولاً اصلاح‌طلبان مخالف استفاده از آن هستند) استفاده کرد و برای تطهیر خود بار دیگر به تندروی روی آورد و در انتخابات ۱۳۹۲ آن چهره اصولگرای تندرو و نزدیک به بنیادگرایان را رو کرد. چنانچه او با افتخار در مناظرات آن دوره گفت:«بنده وقتی دانشجویان در کف خیابان به سمت بیت رهبری راه افتادند، فرمانده نیروی هوایی سپاه بودم. عکس من الان روی موتور ۱۰۰۰ با چوب هست. با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم.» که البته همین سخنان یکی از عوامل اصلی شکست او شد.

در ادوار بعد هم به شکل آونگی میانه دو سر جریان اصولگرایی در رفت و آمد بود؛ به عبارتی نه چون جریان‌هایی که در روزهای منتهی به دو انتخابات اخیر با عنوان مصباحیون شناخته می‎شد، به‌دنبال رادیکالیسم بنیادگرایانه رفت و نه مانند جریان اصولگرایان سنتی و میانه‎رو به دنبال تعدیل در فضای سیاسی بود. مسئله مهم دیگر در کاهش رای قالیباف جو حاکم بر فضای سیاسی کشور است، چنانچه با توجه به اینکه او در جامعه به واسطه شهردار بودن، پایگاه رای غیرسیاسی هم پیدا کرده بود، با کاهش مشارکت مردم و سکوت آنها با ریزش رای روبه‌رو شد و در دو انتخابات با کمترین مشارکت او از جریان رقیب درون اصولگرایی هم عقب ماند؛ عملاً در جمع هم‌سنگری‌هایش هم چون اقبال به او کم بوده، او در انتخابات از جلیلی عقب افتاد.

قالیباف در بازیگری سیاسی که پس از خروج از کسوت نظامی‎ در پیش گرفت، علاوه بر اینکه یک نگاه روشن را در پیش نگرفت و به‌عبارتی از این سو به آن سوی طیف اصولگرا رفته در مهره‌چینی و جلب نیرو و تحلیل وضع سیاسی خود با مشکل روبه‌رو بوده است. در این دو انتخابات اخیر به تحلیلگران ثابت شد که او بازیگر آینده‌نگری نیست؛ چنانچه پس از تجربه انتخابات مجلس دوازدهم تلاشی برای تغییر نحوه بازی نداده و همان مسیر را در پیش گرفته است.

عملاً او در ائتلافی که شانا و پایداری انجام داده بودند؛ قطعاً به این پی برده بود که موقعیتش در جبهه اصولگرایی تضعیف شده ولی نه زمین بازی را تغییر داد و نه همراهان بهتری را برگزید؛ چنانچه شاید بیشترین آسیب از کاهش رای مردمی (نه سیاسی‎)اش به دلیل کارشناسان و همراهان ناتوان(و خانواده)ای بود که به اعتماد مردم حامی‌اش به او خدشه وارد کردند. حالا قالیباف اگرچه با پایان انتخابات به مجلس بازگشته است و ریاست آن را به عهده دارد اما دستش زیر ساطور پایداری‌‌ها و حامیان جلیلی باقی مانده است؛ شاید علت حمایت زودهنگامش از جلیلی پس از اعلام نتیجه انتخابات ۸ تیر هم به همین دلیل بوده است.

به عبارتی ممکن است راهی که او پیش پای خود ترسیم کرده، ایجاد رضایت رقبایش در جریان اصولگرایی برای بقایش در قامت رئیس مجلس باشد که طبیعتاً با این روند و در صورت پیروزی جلیلی در انتخابات ۱۵ تیر، پس از این دوره مجلس بعید است که دوباره او را به زبان خودمانی براساس آن نگاه ایدئولوژیکی و تلاش برای یکدست‌سازی که در این طیف وجود دارد، دوباره بازی دهند و در این صورت با پایان زودهنگام عمر سیاسی روبه‌رو خواهد شد و یا اینکه قالیباف با پیروزی پزشکیان روبه‌رو باشد که به دلیل انعطاف‌پذیری سیاسی او و تعصب کمتر احتمالاً با رئیس دولت اصلاح‌طلب کمتر به چالش می‌خورد و در این فضا می‌تواند به بازسازی تقریبی خود بپردازد و فرصت آن را دارد به جای بستن با رقبای خود در درون اردوگاه اصولگرایی، با اصلاح‌طلبان، مستقلان و اصولگرایان معتدل‌تر در مجلس و خارج از آن همراهی کند و مانع از پایان دوران سیاست‌ورزی خود با ترسیم تصویری جدید (البته در صورت قرار گرفتن در جایگاه یک سیاستمدار با رویکرد مشخص‌تر و باثبات‌تر) باشد. در پایان هم شاید این نسخه دیرهنگام باشد اما فارغ از نتیجه انتخابات مهمترین نیاز او در عرصه سیاسی به‌ویژه اگر به‌دنبال دستیابی به پایگاه اجتماعی و مردمی واقعی برای خود است، تعریف دقیق نگاه سیاسی و البته به دور از تعارفات جریانی است تا این سردرگمی نسبت به او از بین برود که او دقیقاً قرار است نماینده چه نگاه و پیرو چه رویه‌ای باشد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی