جنبش دانشجویی؛ هم پیرو، هم پیشرو
دانشجو باید دولتِ حاضر را مجاب به ایجاد تغییرات در دانشگاه به سوی نقطه مطلوب کند. زیرا جنبش دانشجویی هم پیرو است و هم پیشرو.
«یقیناً تعجب میکنید ما شما را به کشوری میفرستیم که رژیم آن با ما فرق دارد، آزادی و جمهوری است، ولی وطنپرست هستند. شما وطنپرستی و علوم و فنون به ایران سوغات خواهید آورد.» این جملات بخشی از صحبتهای رضاشاه در سال 1307 و در جمع نخستین گروه دانشجویان اعزامی به خارج از کشور بود.
رضاشاه که پیشتر نقش فارغالتحصیلان دارالفنون در انقلاب مشروطه را به وضوح درک کرده بود، نمیتوانست نگرانی خود را از آشنایی دانشجویان اعزامی به اروپا با فضای باز سیاسی و آزادیهای مدنی در آن کشورها کتمان نماید. هرچند دانشجویان اعزامی این توصیه او را مدنظر قرار ندادند و پس از بازگشت به ایران نهتنها به معرفی آنچه مشاهده کرده بودند پرداختند بلکه در وقایع پس از شهریور 1320 و سقوط رضاشاه همچون ملی شدن صنعت نفت نقش غیرقابل انکاری ایفاء نمودند.
دوران 12 سالهای که پایانش با حادثه 16 آذر 1332 و شهادت مهدی (آذر) شریعترضوی، مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی، سه تن از دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران، بهعنوان نخستین تقابل جنبش دانشجویی با حکومت بود؛ جنبشی که در طول یک قرن فعالیت خود، با فراز و فرودهای فراوانی مواجه بوده است اما همواره بهعنوان یک نیروی مدافع آزادی و در مبارزه دائمی با انحصارطلبی در جامعه حضوری زنده و فعال داشته است.
این موضوع زمانی قابل فهمتر است که شرایط حاکم بر کشور ما در یکصد سال اخیر و مسائل داخلی و خارجی که همواره فعالیتهای آزاد احزاب و نهادها تحتالشعاع قرار داده، یادآور شود. در اکثر این سالها، دانشگاه و به تبع آن، جنبش دانشجویی، یکی از پایههای اصلی جبران فقدان تشکلها و احزاب سیاسی بوده است.
بر این اساس، همواره جنبش دانشجویی به صورت یک جنبش سیاسی مطرح بوده است. درحالیکه حتی اگر آزادی فعالیت احزاب و نهادها نیز برقرار باشد، باز هم با توجه به وظیفه اصلی جنبش دانشجویی، یعنی نقادی قدرت، این نگاه نقادانه بهصورت یک کنش سیاسی پدیدار شده است. این در حالی است که جنش دانشجویی در مقایسه با احزاب سیاسی کارکرد متفاوتی دارد.
احزاب سیاسی درصدد کسب قدرت به هر روش و به هر قیمتی هستند و برای دستیابی به این هدف، درصددند به هر نحوی نفوذ خود را در طبقات مختلف اجتماعی بیشتر کنند. درصورتیکه جنبش دانشجویی اصولاً فاقد ساختار کسب قدرت است. بر این اساس، روحیه نفی انحصار در جنبش دانشجویی را نباید به اشتباه به قدرتطلبی و براندازی ترجمه نمود. هدف جنبش دانشجویی کسب قدرت نیست بلکه نقد قدرت است. به همین دلیل در برابر تمام دولتها نقش منتقد داشته است.
چه در برابر دولت سیدمحمد خاتمی که جنبش دانشجویی در به قدرت رسیدن آن نقش اساسی داشت و چه در برابر دولت محمود احمدینژاد که تمام تلاشش را در جهت عدم به قدرت رسیدن آن بهکار گرفت. از آنجاییکه جنبش دانشجویی یک جنبش کیفی است نه کمّی، این نقادی بیش از آنکه بر همراهی تعداد بیشتری از افراد جامعه تاکید داشته باشد، کیفیت را مدنظر قرار میدهد.
با توجه به این مهم، نقد جنبش دانشجویی در واقع اعتراض علیه افراد نیست بلکه علیه سیاستها و مشکلات ناشی از اتخاذ آن سیاستهاست. این انتقادات گاهی حول تناقضاتی بین آنچه میآموزد با آنچه در جامعه میبیند، شکل میگیرد و گاهی همچون خوابگاه بهتر، امکانات آموزشی بهتر و... حول مسائل صنفی شکل میگیرد. متاسفانه رکود جنبش دانشجویی در شرایط فعلی کشور، حتی به پیگیری نیازهای صنفی دانشجویان نیز لطمه زده است؛ بهگونهای که دانشجوی امروز نمیداند چه حق و حقوقی دارد.
رفع این معضل مستلزم مطالعه، بحث و گفتوگو و پیوند با روشهای مطرح در حوزه علوم اجتماعی است. بنابراین بهرغم تاکید بر حفظ استقلال، جنبش دانشجویی نباید ارتباط با عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیرون از خودش را قطع و تبدیل به یک جزیره منزوی با یک حیات درونی گردد. در واقع استقلال جنبش دانشجویی، به معنای عدم وابستگی به قدرت و دولت است و نه جدایی از جنبشهای فکری و اجتماعی. چهبسا اگر جنبش دانشجویی از جنبشهای اجتماعی و جریانات فکری-اجتماعی گسسته شود، شکوفا نخواهد شد.
برای دستیابی به این مهم، رجوع به صاحبنظران با نگاه نقادانه یکی از مهمترین راهکارهاست. راهکاری که دانشجویان برای افزایش قدرت تحلیل و درک از موقعیت موجود باید آن را مدنظر قرار دهند تا بتواند صاحبنظر، اصلاحگر و صاحب انبوهی از تولیدات فکری شوند. دانشجویی که آزادانه کتاب نخواند با دانشآموز مدرسه چه تفاوتی خواهد داشت؟
جسارت و شجاعت اخلاقی-فکری، روحیه پرسشگری، توان شک و تردید، ابراز نظر، امنیت خاطر و... از ملزومات یک جنبش دانشجویی پویاست. افزون بر این، نباید فراموش کرد که استقلال جنبش دانشجویی در گرو استقلال دانشگاه است. اگر دانشگاه وابسته باشد نباید انتظار تشکیل یک جنبش دانشجوییِ پویا، مستقل و نقاد را داشت. فضای دانشگاه باید به میزانی آزاد و همراه با سعهصدر باشد که جنبش دانشجویی به صورت خودجوش شکل بگیرد، نه به صورت دستوری و از بالا.
این دانشجو است که براساس پویایی ذاتیاش باید تشخیص دهد در جهت تحقق چه ارزشهایی باید بکوشد. در سالهای اخیر و بهویژه پس از شکست دولت اعتدال، دانشجو دچار یک سرشکستگی و انفعال گردید زیرا تصور میکرد با پیروزی حسن روحانی، با جامعهای سرشار از رفاه و پیشرفت مواجه خواهد شد و آرمانهایش محقق میگردد. در این روزگار، دانشجو با مشکلات بسیاری روبهرو است. از استخدام خود مطمئن نیست.
آینده اقتصادیاش را مبهم میبیند؛ بهگونهای که حتی هویتش نیز زیر سوال رفته است. باید حلقه مدیریت دانشگاه باز شود و هوایی تازه و خلاق در کالبد آن دمیده شود. بر این اساس، وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری (عتف) با بررسی بحرانهای سالهای اخیر و نقش افراد ناآگاه در جریحهدار کردن احساسات دانشجویان، سکان مدیریت دانشگاه را باید به دست افرادی بسپارد که ضمن آگاهی از روحیات دانشجویان و شرایط فعلی کشور، در مسیر بازگشت نشاط و امید به دانشگاه توانمند باشند.
قطعاً وفاق ملی در گرو شناخت و پذیرش مشکلات و حرکت در جهت رفع آنهاست. در این نگرش حتی اگر گذشت از مسببان وضع امروز در دستورکار قرار گرفته باشد ولی نمیتوان با سپردن امور به دست افرادی که در شکلگیری این شرایط نقش انکارناپذیری داشتهاند، انتظار تحول داشت. این واقعیت را نمیتوان انکار نمود که گروههایی هنوز در این جامعه هستند که با دانشگاه اختلاف بنیادی و ماهوی دارند و همچنان دانشگاه را نماد تمدن غرب میدانند و با تئوریزه کردن این مسائل در آثار خود، دانشگاه را متهم به غربگرایی میکنند.
در این شرایط، از یک سو اساتید دانشگاه به غیر از تدریس، وظیفه مهم دیگری نیز برعهده دارند و آن تبدیل دانشجو به یک شهروند کامل با آگاهی از تمام وظایف و حقوقش است. تجربه چند سال اخیر نشان داده است، اگر پویایی و نشاط سیاسی-اجتماعی در دانشگاه نباشد، پویایی و نشاط علمی نیز خواهناخواه از بین خواهد رفت. از سوی دیگر، دانشجویان باید راهکاری برای برونرفت دانشگاه و جنبش دانشجویی از وضع موجود بیابند.
این راهکار باید مبتنی بر ارزشهای دانشگاه و محصول تلاشهای دانشجویان باشد. دانشجو باید دولتِ حاضر را مجاب به ایجاد تغییرات در دانشگاه به سوی نقطه مطلوب کند. زیرا جنبش دانشجویی هم پیرو است و هم پیشرو. چراکه در کسب ابعاد مختلف دانش اعم از علمی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... پیرو است و در نقد دانش کسبشده پیشرو است. پذیرش این نگرش، عامل رشد و توسعه همهجانبه کشور خواهد بود.