انتقاد = ناپدید شدن
آرش ملکی، پژوهشگر دکتری حقوق بینالملل
جورج اورول در رمان 1984 با توصیف یک نظام سیاسی تمامیتخواه در کشور فرضی به نام اوشیانا از چارچوبی مینویسد که در آن حریم خصوصی وجود خارجی نداشته و حاکمان جزئیترین افکار شهروندان خود را هم رصد میکنند.
در جهان معاصر، کرهشمالی تالی اوشیانا است و این کشورِ کوچک بیشترین همانندی را با تخیل اورول دارد. لیکن خبر تکاندهنده روزهای اخیر حکایت از آن دارد که این تمامیتخواهی افراطی به چین نیز سرایت کرده و دومین اقتصاد بزرگ جهان نیز در مسیر عینیت بخشیدن به ویرانشهرِ اوشیانا است.
به گزارش والاستریت ژورنال، ژو هِنگپِنگ، نایبرئیس آکادمی علوم اجتماعی پکن ـ که یک اندیشکده دولتی است ـ پس از آنکه در یک چت خصوصی در پیامرسانِ ویچت (WeChat) از تصمیمات رئیسجمهور چین انتقاد نمود، ناپدید شد و حدود پنج ماه است که اطلاعی از سرنوشت او در دست نیست. این در حالی است که آکادمی علوم اجتماعی پکن نیز از پاسخ به پرسشهای رسانههای خارجی پیرامون سرنوشت این اقتصاددان خودداری میکند.
این اقدام در حقوق بینالملل مصداقی از ناپدیدسازی اجباری است. ناپدیدسازی اجباری یک عمل مجرمانه است که به دستگیری، حبس، ربایش و هر شکلی از سلب آزادی که توسط ماموران رسمی یک دولت یا اشخاص برخوردار از اختیارِ دولتی انجام شود اطلاق میشود. در چارچوب ناپدیدسازی اجباری، محل اختفا و اساساً هر نوع اطلاعی از سرنوشت شخص ناپدیدشده مورد انکار قرار گرفته و امکان بهرهمند شدن از حمایتهای قانونی برای چنین شخصی وجود ندارد.
تعریفی که در ماده ۲ از «کنوانسیون بینالمللی حمایت از همگان در برابر ناپدیدسازی اجباری» ـ معاهدهای با ۷۶ عضو ـ آمده. این معاهده یکی از ۹ معاهده اصلی تشکیلدهنده نظام بینالمللی حقوق بشر است که یک نهاد معاهدهای (Treaty Body) نیز به منظور پیگیری و نظارت بر اجرای آن تأسیس شده. علاوه بر این، شق ۹ از بند ۱ در ماده ۷ اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری نیز این عمل را مصداقی از «جرایم علیه بشریت» قلمداد میکند که حاکی از اهمیت ناپدیدسازی اجباری است. از سوی دیگر، با وقوع ناپدیدسازی اجباری شش مورد از حقوق بنیادین شخص ناپدیدشده نقض میشوند.
این حقوق شامل حق مصونیت در قبال ناپدیدسازی اجباری، حق برخورداری از شخصیت حقوقی، حق آزادی و امنیت شخصی، حق مصونیت در قبال بازداشت مخفیانه، حق بر دادرسی عادلانه، حق مصونیت در قبال شکنجه، اَعمال خشن، غیرانسانی و تحقیرکننده هستند. همچنین، خانواده و نزدیکان شخص ناپدیدشده که به نوعی از این اقدام آسیب میبینند نیز از منظر حق بر آگاهی از حقیقت و حق جبران خسارت کافی و مؤثر مشمول نقض محسوب میشوند.
در یک نگاه کلی، ناپدید شدن اشخاص در نظامهای اقتدارگرا و با هدف ایجاد ترس در عرصه عمومی انجام میشود. با ناپدید شدن قهری شخص، خانواده و نزدیکان او نیز در پرتو بیاطلاعی از سرنوشت او رنجی پایانناپذیر را تجربه میکنند. در حال حاضر، ناپدیدسازی اجباری یک پدیده جاری در سطح جهان است و دهها هزار نفر از شهروندان بیش از ۸۰ کشور ـ عمدتاً در حال توسعه ـ در یک دهه اخیر ناگهان ناپدید شدهاند.
ماجرای ژو یادآور سرگذشت جمال خاشقجی، روزنامهنگار مشهور و چهره منتقد سیاستهای عربستان سعودی است. هرچند موقعیت رسانهای خاشقجی و ژو با یکدیگر قابل مقایسه نیست، لیکن میان حقوق بنیادین و آزادیهای اساسی انسانها سلسلهمراتب وجود ندارد و خونِ هیچکس از دیگری رنگینتر نیست. در این راستا، شایسته است وزارت امور خارجه ایران همانند موضع درستی که در ماجرای ناپدید شدن روزنامهنگار سعودی اتخاذ کرده بود، به این مورد هم واکنش نشان داده و در مورد سرنوشت ژو از دولت چین پرسشگری نماید. جهان معاصر به یک اوشیانای دیگر احتیاج ندارد.