| کد مطلب: ۱۸۶۶۷

درباره گفتار مذهبی که مسعود پزشکیان در برنامه‌های انتخاباتی خود ارائه کرد

توانش ارتباطی قرآن و نهج‌البلاغه

علیرضا اشتری تفرشی، استاد الاهیات دانشگاه علامه طباطبایی(ره)

توانش ارتباطی قرآن و نهج‌البلاغه

صرف‌نظر از نزاع دیرپای میان باورمندان به سیاست دینی و سکولارهای قائل به جدایی این دو، نمی‌توان انکار کرد که دین و سیاست همواره در عالم واقع و در طول تاریخ، نقاط مشترک و همزیستی قریبی با یکدیگر داشته‌اند. از میان این نقاط اشتراک، قطعاً زبان میدان‌دار اشتراکات میان دین و سیاست بوده است. با زبان و خطابه بوده است که بسیاری از ادیان هویت خویش را تبیین کرده‌اند و با زبان بوده است که اهل سیاست اهداف و دستاوردهای دولت خویش را اعلام نموده‌اند.

انتخابات چهاردهین دوره ریاست‌جمهوری ایران با پیروزی دکتر مسعود پزشکیان، شاید بتواند از جنبه‌ای زبان‌شناختی، نمونه‌ای دیگر از پیوند زبان دینی با زبان سیاسی به شمار آید. تقریباً همه کسانی که مناظرات و مستندات تبلیغی کاندیداها را دنبال می‌کردند، از یک پدیده آگاه و یا بدان، حتی در میدان مناظرات دونفره کاندیداها، اذعان داشتند: کاندیدایی که در نظرسنجی‌ها معمولاً جلوتر بود و پیروز هر دو دور انتخابات شد، پزشکی بود که آیات قرآن و جملاتی از نهج‌البلاغه را نه صرفاً به تبرک در آغاز سخن، بلکه ذهنی و با تکیه بر حفظیات در گلوگاه‌های مناظرات و تبلیغات انتخاباتی بیان می‌کرد و می‌کوشید خطوط اصلی دیدگاه‌های خود را با کمک این بینامتنیّتهای دینی تبیین کند (بینامتنیّت: Intertext یا اقتباس یعنی زمانی که پاره‌ای زبانی را به هدفی خاص از میان متنی یا گفتاری دیگر به میان متن یا گفتار خود دعوت می‌کنیم). حال سوال اینجاست: آیا این آیات و روایات بر توفیق سیاسی او تأثیر داشته‌اند؟ این تأثیر چگونه بوده است و در جامعه ایرانی با ویژگی‌های خاص دینی و فرهنگی چگونه قابل تفسیر است؟

شاید پاسخ به این پرسش‌ها نیازمند تحقیقات دیگری باشد که بخشی از آن را راقم این سطور مشغول است، اما در بیانی کوتاه می‌توان در این مقال چنین عرض داشت که گزیده‌های قرآنی و روایی مسعود پزشکیان بینامتنیّتی شفاهی از متون دینی بودند که بر توانش ارتباطی او، یا قدرت ارتباط برقرار کردن او با مخاطب، آثار مثبتی داشته است.

همچنان که اشاره شد، دین و سیاست هر دو وجوه غالب و مهم زبانی دارند، با زبان آشکار می‌شوند و در زبان دست به آفرینش مفاهیم جدید می‌زنند و در چرخه‌ای دائم این پویش ادامه می‌یابد. امروزه، مناظرات و مستندات انتخاباتی بخشی از جولانگاه زبانی سیاست به شمار می‌آیند. مفاهیم و واژگان آنان می‌تواند در جامعه برانگیختگی فکری – شناختی و متعاقباً کنشگری سیاسی یعنی مشارکت در انتخابات را ایجاد کند. البته به همین میزان که زبان مناظرات و مستندات سیاسی به کنشگری سیاسی می‌انجامد، محتوای این برنامه‌ها خود وامدار زمینه سیاسی بیرونی یعنی زبان و اجتماع بیرونی سیاسی شده است، به نحوی که مخاطبان آنان در زمان نگاه کردن به این برنامه‌ها، از پیش، زمینه‌های زبانی، فکری، فرهنگی، دینی و سیاسی خود را به همراه آورده‌اند و اساساً آن زمینه‌ها بوده است که باعث شده تا مخاطب به این برنامه‌ها توجه کند.

پس همچنان که دل هایمز (Dell Hymes)، طراح مفهوم توانش ارتباطی (Communication Ability) به اهمیت زمینه در زبان اشاره دارد، در اینجا نیز باید به زمینه توجه داشت. مخاطبان پزشکیان قطعاً همگی یک زمینه یکسان دینی، سیاسی و شناختی نداشته‌اند؛ مثلاً همه مسلمان شیعه، با باورها و شناخت‌هایی یکسان از دین یا مراتب دین‌باوری یکسان نبوده‌اند و حتی باید توجه داشت که همه این افراد جملات عربی آیات قرآن و روایات نهج‌البلاغه را به یک اندازه درک نمی‌کردند.

پس به فرض اثرگذاری مثبت این جملات دینی در مخاطب، باید اذعان داشت که این اثرگذاری از مسیرهای فرا زبانی، یا زمینه‌ای نیز روی داده است. حال باید پرسید این مسیرها چه بوده است؟ به نظر می‌رسد اثرگذاری آیات و روایات در توانش ارتباطی منتخب چهاردهم ریاست‌جمهوری اسلامی ایران، باید از سه مسیر فرا زبانی نیز روی داده باشد:

۱- توانش سیاسی: این توانش به‌عنوان جزئی از توانش ارتباطی، احتمالاً از طریق نخبگان سیاسی – فرهنگی جامعه ایرانی اتفاق افتاده است. این نخبگان می‌توانند شامل اهالی سیاست، استادان دانشگاه‌ها، چهره‌های مذهبی، پژوهشگران، مترجمان، اصحاب قلم و هنر، معلمان و طیف‌های متنوعی باشند که اکثراً کانون‌های بینامتنی (Intertext) آیات و روایات در برنامه‌ها را درک می‌کردند و احتمالاً بیشتر از سایر اقشار نیز با زبان عربی آشنایی داشتند؛ البته شکی نیست که نخبگان همسو با دیدگاه‌های هر یک از کاندیداها تنها بخشی از نخبگان جامعه را تشکیل می‌داده و احتمالاً نخبگان همسو با هر یک از کاندیداها، از قبل زمینه سیاسی نزدیکی به کاندیدای خود داشته‌اند و از نظر سیاسی به جریان، گفتمان و کل مجموعه تبلیغی کاندیدای خود احساس هم‌جریانی کرده بودند؛ حال، این بینامتنها بر برانگیختی کنشگرانه نخبگان همسو با پزشکیان می‌افزود و آنان را وارد عرصه اثرگذاری فعال سیاسی در جریان انتخابات می‌کرد و اثرگذاری آنان به فراخور توان نخبگانی اجتماعی مدام در دیگران حلقه‌های مرتبط اثرگذار می‌ساخت که ممکن بود از طریق گفت‌وگو، رسانه‌های جمعی و... اتفاق افتد.

۲- توانش فرهنگی: این توانش مجموعه متنوعی از عناصر فرهنگی و شناختی را شامل می‌شود؛ این توانش بافتاری اثرپذیرفته از بسیاری زمینه‌های متنوع شناختی است، مانند نحوه لباس پوشیدن کاندیدا، نوع بیان (خودمانی یا رسمی صحبت کردن؛ مثال زدن؛ رفتارها و زبان بدن و صورت) و نیز بافتار شغلی یا مهارتی کاندیدا که در مورد دکتر پزشکیان به عنوان یک پزشک، آن هم در جامعه‌ای که از ایران باستان تاکنون، پزشک جایگاهی قابل اعتماد، تشخیص‌دهنده و مسبّب برای مداوا داشته است، می‌توانست ضریب عمیق‌تری پیدا کند؛ مثلاً فراموش نکنیم حتی در فرهنگ عمومی ایران، مداوا را گاه به «دست خوب یا دست سبک» پزشک یعنی مجموعه‌ای از عناصر زمینه‌ای غیرقابل لمس و توصیف تعبیر کرده‌اند. عنصر بسیار مهم دیگر، موضوع اصلی تعلق بینامتنیّتهاست یعنی دین. دینداری حتی در اشکال غیر بروزیافته و غیرمتشرعانه در جامعه ایرانی، امری بسیار حائز اهمیت است. به طور کلی، بسیار گمراه‌کننده است اگر فکر کنیم که بینامتنیت قرآنی و روایی رئیس‌جمهور منتخب، در توانش فرهنگی کلام او کم‌تأثیر بوده است؛ از این رو، همچنان می‌توان در لایه‌های عمیق شناختی، اثرگذاری دین در این گزینش سیاسی را شاهد بود.

۳- توانش زبانی: نباید مغفول ماند که زبان عامل اصلی ارتباط است. حتی اگر بخش بزرگی از جامعه مخاطب نتوانند ترجمه همزمان یعنی درک در لحظه از متن کامل آیات و روایات داشته باشند، اما نمی‌توان انکار کرد که هسته‌های مرکزی آیات و روایات نمی‌تواند برای جامعه ایرانی ناآشنا و ناملموس باشد. هسته‌های مرکزی در بینامتنیت‌ها واژگان اصلی دعوت‌شده از زبان مهمان (مثال‌های قرآنی یا روایی) به زبان میزبان (مجموع صحبت‌های ارائه‌شده از سوی کاندیدا) هستند. برای نمونه، در جایی که کارشناس از کاندیدا سوالی می‌پرسد و او  آیات 32 و 33 سوره زمر را می‌خواند، سه بار واژه کلیدی «صدق» و دو بار واژه کلیدی «کذب» را به کار می‌برد.

پس تکرار پنج‌باره صدق و کذب هسته‌ای مرکزی را تشکیل می‌دهد که انتظار می‌رود در جامعه ایرانی با دایره لغات مشترک بسیار با عربی و بافتار زمینه‌ای اسلامی، این واژگان به خوبی از نظر شناختی دوگانه «راستی- دروغ» را ترسیم کنند و کاندیدا را در دامنه شناختی گوینده راستی قرار دهند. این هسته‌های مرکزی در واژگان دیگری مانند «ظلم/ظالم/مظلوم» و «وعده- عمل به وعده- تعهد و قول» در سایر موارد از سوی منتخب به‌واسطه آیات و روایات، به کار رفته‌اند و انتظار می‌رود این هسته‌های مرکزی نیز توانسته باشند اثر معنایی – شناختی بر مخاطبان مختلف گذاشته باشند، مثلاً کاندیدا را مدافع مظلوم یا طبقه مستضعف و متعهد به وعده‌های خود شناسایی کنند.

کوتاه سخن آنکه به نظر می‌رسد بهره‌گیری از آیات و روایات در برنامه‌های رئیس‌جمهور منتخب، از سه مسیر توانش‌های سیاسی، فرهنگی و زبانی، به بخشی از توانش ارتباطی کاندیدا با رأی‌دهندگان کمک کرده باشد، به نحوی که در ساحت‌های شناختی آنان، وی را منطبق با انتظارات سیاسی، دینی و معیارهای صداقت و باورپذیری فرهنگی و مفاهیم جلب‌کننده اعتماد تشخیص داده و قانع به کنشگری سیاسی، یعنی رأی دادن به او شده باشند.

از این رو، می‌توان انتظار و اعتماد برگرفته از لایه‌های حتی کمتر بارز دینی و فرهنگی را دو وجه مهم شناختی در ارائه بخشی از این آراء به منتخب چهاردهم در نظر گرفت و این دقیقاً نقطه‌ای است که مسئولیت رئیس‌جمهور منتخب و دولت او را در مسیر کارآمدی بیش از پیش حساس و خطیر خواهد ساخت؛ باورمندان به صداقت‌های عملی و زبانی کاندیدا، حتی اگر کنش‌های واضحی از خود نشان ندهند، طی سال‌های آتی، کدهای شناختی خود از عملکرد دولت او را به مرور و از زوایای مستقیم و غیرمستقیم سیاسی و اجتماعی دریافت خواهند داشت و حتی اگر آگاهانه بیان و یا حتی خود بدان توجه نکنند، در لایه‌های شناختی اذهان، براساس میزان رضایتمندی از شرایط، به میزان موفقیت در انتخاب خود، امتیاز خواهند داد و مجموعه این امتیازات، لایه‌های شناختی جدیدتری را فراهم خواهد کرد که در دوره‌های بعدی کنش‌های سیاسی جامعه اثرگذار خواهد بود، از همین رو، امید است مجموع شرایط با بهترین‌ها برای جامعه ایرانی و توفیقات دولت آینده رقم بخورد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی