چشم انداز بحران سیاسی در لبنان
بعد از جنگ طولانی اخیر بین رژیم اسرائیل و حزبالله لبنان که در نهایت با توافق آتشبس در ۲۷ نوامبر پایان یافت، امروز مهمترین مسئله در لبنان، چشمانداز وضعیت سیاسی در این کشور است.
بعد از جنگ طولانی اخیر بین رژیم اسرائیل و حزبالله لبنان که در نهایت با توافق آتشبس در ۲۷ نوامبر پایان یافت، امروز مهمترین مسئله در لبنان، چشمانداز وضعیت سیاسی در این کشور است. بعد از پایان دوره شش ساله ریاستجمهوری میشل عون، یعنی از حدود دو سال پیش تاکنون، لبنان در یک وضعیت خلأ سیاسی به سر میبرد؛ بهطوریکه طی این مدت، هنوز رئیسجمهور جدید انتخاب نشده است.
دولتی هم که امروز در لبنان به ریاست آقای نجیب میقاتى حاکم است، دولت موقت میباشد و فاقد اختیارات کامل قانونی است. بنابراین اولویت کنونی در فضای امروز لبنان، پایان دادن به این خلأ سیاسى، انتخاب رئیسجمهور و بعد از آن، انتخاب نخستوزیر و تشکیل دولت است تا لبنان بتواند وارد فضای جدیدی شود که در نتیجه آن بتواند بر بحرانها و پیامدهای جنگ اخیر فائق بیاید و در نهایت به سمت حل و فصل آنها حرکت کند.
بازسازی مناطق آسیبدیده از جنگ از جمله اقداماتى است که باید در دستورکار قرار گیرد اما آن چیزی که باعث شده تا خلأ سیاسی در لبنان طی بیش از دو سال اخیر وجود داشته باشد، به دو مسئله عمده برمیگردد: نخست، تکثر موجود در میان نمایندگان پارلمان لبنان است. با توجه به اینکه ساختار سیاسى این کشور پارلمانی است، رئیسجمهور و نخستوزیر با رای اکثریت اعضای پارلمان که ۱۲۸ نماینده دارد، انتخاب میشوند.
از آنجایی که به طور کلی لبنان از نظر طایفهای و سیاسی یک کشور بسیار متکثری است، روند تصمیمگیری در آنجا بسیار کُند است و این کُندی تصمیمگیری در پارلمان کنونی بسیار بیشتر هم شده است، زیرا تکثر موجود در این پارلمان بیشتر از دورههای قبل است. به این معنا که هیچ مجموعه قدرتمندی که بتواند اکثریت مطلق را داشته باشد و به تنهایی رئیسجمهور را انتخاب کند، وجود ندارد.
اما در عین حال این مجموعهها توانایی این را دارند که مانع از آن شوند که طرفهای مقابل بخواهند به تنهایی به سمت انتخاب رئیسجمهور یا نخستوزیر بروند. به این معنا که قدرت آبستراکسیون یا با امتناع از حضور را دارند و میتوانند مجلس را از حد نصاب خارج کنند. بنابراین در شرایط کنونی، تکثر موجود در پارلمان یکی از دلایل استمرار این خلأ سیاسی در لبنان است. مسئله دوم هم به جنگ اخیر بین رژیم اسرائیل و حزبالله لبنان برمىگردد. مشخصاً از فردای عملیات هفتم اکتبر حماس علیه رژیم اسرائیل، با ورود حزبالله و تبادل آتش با این رژیم عملاً وضعیت سیاسی در لبنان تحت تاثیر این جنگ قرار گرفت و این خلأ بیشتر شد.
درواقع همه منتظر بودند ببینند که صحنه سیاسی در لبنان بعد از این جنگ چگونه خواهد شد. در همین راستا، به نظر میرسد که تغییراتی در فضای سیاسی لبنان بعد از این جنگ شکل گرفته است؛ به این معنا که تضعیف حزبالله در عرصه میدانی باعث شده که علیالظاهر وزن سیاسی این جریان در عرصه داخلی کمتر شود که این موضوع بر آرایش ائتلافهای سیاسی در لبنان تاثیر گذاشته است.
از طرف دیگر سقوط نظام بشار اسد که باعث شده بود همگرایی احزابی مانند حزبالله و متحدانش در لبنان قویتر باشد نیز در تضعیف این مجموعه اثرگذار بوده است. لذا این شرایط باعث شده که عملاً حزبالله و متحدانش برای تصمیمگیری در عرصه سیاست در لبنان و برای انتخاب رئیسجمهور با چالشهایی روبهرو باشند و آن قدرت سابق را از نظر تعیین تکلیف عرصه سیاسی نداشته باشند. کما اینکه در روزهای اخیر گفته مىشود که مهمترین کاندیدای حزبالله یعنی آقای سلیمان فرنجیه عملاً از صحنه کنار رفته است؛ زیرا شانسی برای پیروزی ندارد.
به نظر میرسد با توجه به تکثر موجود در پارلمان از یک طرف و تضعیف حزبالله از طرف دیگر، نوعی توازن جدید بین گروههای لبنانی ایجاد شده است. به این معنا که احتمالاً رئیسجمهور بعدی قاعدتاً باید حاصل توافق ملی و اجماع ملی در صحنه لبنان و به نوعی مخرج مشترک گروههای متجلی در توازن جدید باشد تا بتواند بازتابی از آن را منعکس کند.
البته خیلی بعید است که به زودی یعنی در تاریخی که اعلام شده (نهم ژانویه) رئیسجمهور جدید انتخاب شود. در عین حال، موضع قدرتهای بزرگ و منطقهای هم در شرایط سیاسی لبنان بسیار موثر است و با توجه به اینکه دولت دونالد ترامپ هنوز بر سر کار نیامده، ابهامات و تردیدهاى بسیارى در صحنه سیاسی این کشور وجود دارد که تا آن زمان یعنی نهم ژانویه گروههای لبنانی بتوانند به یک توافق برسند.