| کد مطلب: ۲۳۴۴۶

فریب دیگران یا خودفریبی؟

فریب دیگران یا خودفریبی؟

واکنش تند مرکز تحقیقات صداوسیما به گزارش‌های رسانه‌ها دایر بر کاهش مخاطبان رسانۀ رسمی به استناد نظر‌سنجی ایسپا (مرکز افکارسنجی دانشجویان) نشان می‌دهد صداوسیما اصرار دارد با انکار واقعیت‌ها به خود‌ستایی و در واقع خود‌فریبی ادامه دهد حال آنکه افول رادیو و تلویزیون غیرخصوصی - که به خاطر زاویه با دولت فعلی آن را دولتی هم نمی‌توان خواند - واقعیتی عیان است.

واکنش تند مرکز تحقیقات صداوسیما به گزارش‌های رسانه‌ها دایر بر کاهش مخاطبان رسانۀ رسمی به استناد نظر‌سنجی ایسپا (مرکز افکارسنجی دانشجویان) نشان می‌دهد صداوسیما اصرار دارد با انکار واقعیت‌ها به خود‌ستایی و در واقع خود‌فریبی ادامه دهد حال آنکه افول رادیو و تلویزیون غیرخصوصی - که به خاطر زاویه با دولت فعلی آن را دولتی هم نمی‌توان خواند - واقعیتی عیان است.

صداوسیما رسانه‌هایی را که برپایۀ نظرسنجی ایسپا نتیجه گرفته بودند مخاطبان تولیدات سازمانی با بودجۀ سالانه ۲۴هزار میلیارد تومان کاهش‌یافته به «بی‌اخلاقی رسانه‌ای، شیطنت رسانه‌ای، فریب افکار عمومی و تحریف واقعیت» متهم و خاطرنشان کرده است: «بر مخاطبان فهیم رسانه‌ها مبرهن است که چنین فعالیت‌هایی (نظرسنجی از دانشجویان) نه علمی است و نه اخلاقی!» به عبارت دیگر میزان فهم ما بستگی به این دارد که این نظرسنجی را تعمیم بدهیم یا نه!

شنبۀ همین هفته هم روزنامۀ صداوسیما از «پروژه‌سازی ضدملی با حمله به رسانۀ ملی» خبر داده و در زیرتیتر درشت خود نوشته بود: «دست‌مایه قرار دادن نتایج یک نظرسنجی محدود و ارایۀ تحلیل‌های بی‌اساس در نقد عملکرد صداوسیما برای خدشه وارد کردن به مرجعیت خبری آن نشان از ایجاد عملیات مسموم روانی علیه رسانۀ ملی دارد.»

همین یک جمله که در زیرتیتر آمده و حاوی صفاتی چون «بی‌اساس» و «مسموم» نشان می‌دهد تا چه حد پذیرای غیرند هرچند که ادعای مرجعیت خبری آن موجب انبساط خاطر است و همان آمار ۱۰ تا ۱۵ درصد مرجعیت بخش‌های خبری قابل استنادتر از هر ادعای دیگر است. هرچند صداوسیما اصرار دارد خود را رسانۀ ملی توصیف کند (و با مزه اینکه نام آن از رادیو و تلویزیون ملی ایران به صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران تغییر یافت تا واژۀ «ملی» را از عنوان آن بردارند در توصیف آن می‌توان تعبیر رسانۀ تولید ملال یا رسانۀ ملول را به کار برد) چون نه‌تنها تولید ملال می‌کند که خود ملول است.

در نگاه میلان کوندرا سه نوع ملال را می‌توان از هم تفکیک و معرفی کرد: اولی ملال منفعلانه؛ همچون زمانی که از سر بی‌علاقگی خمیازه می‌کشیم. دومی ملال فعالانه؛ همچون زمانی که خود را وقف یک سرگرمی می‌کنیم و سومی ملال طغیان‌گر.» هنگامی که در کسوت مردی جوان شیشه‌های مغازه را خرد می‌کنیم.-[فلسفۀ ملال/ لارنس اسنوندسن/ برگردان: افشین خاکباز]

ملالی که رسانه ملول ترویج می‌کند نه فعالانه است و نه طغیان‌گرانه. چراکه در غالب اوقات مخاطب را جز به خمیازه وانمی‌دارد. با این همه نقد اصلی نه متوجه بخش سرگرمی که معطوف به نوع اطلاع‌رسانی است چراکه بخش سرگرمی را با تجدیدنظر می‌توان اصلاح کرد و دقیقاً مشخص نیست چرا در این حوزه هم خودزنی می‌کنند و سرمایه‌های خود و برنامه‌سازان موفق را کنار گذاشته‌اند.

در بحث اطلاع‌رسانی اما رفتار صداوسیما در قبال نقدها و هشدارها دربارۀ انتقال مرجعیت از رسانه‌های داخلی به خارج از مرزها و ریزش مخاطبان واقعاً شگفت‌آور است درحالی‌که با توجه به بودجه هنگفت و قریب ۴۰ هزار نیروی انسانی به سهولت می‌تواند از کارشناسان و دیگر رسانه‌ها یاری بخواهد یا در سیاست‌های خود تجدیدنظر کند.

سهراب شهید ثالث -کارگردان متفاوت و خلاق ایرانی می‌گفت: «من وظیفه دارم یک گل سرخ به دست شما بدهم تا آن را بو بکنید. اگر زُکام دارید و متوجه بو نمی‌شوید گناه من نیست. چه فرقی دارد گل سرخ را کی به شما داده؟ بو بکنید!» با این نگاه این‌گونه نظرسنجی‌ها و نقدها نه پروژۀ ضدملی است و نه عملیات مسموم روانی و نه تحلیل‌های بی‌اساس بلکه گل‌های سرخی است که اگر زکام نداشته باشند بو می‌کنند. چه کنیم که نه‌تنها گل را بو نمی‌کنند که ساقه را می‌شکنند و زیرپا می‌اندازند!

بر این اساس می‌توان گفت صداوسیما اگرچه دیگران را به فریب متهم می‌کند اما اتفاقاً انگار گرفتار خود‌فریبی‌اند تا جایی که معاون سیما هم این پاسخ دانشجویان را طبیعی دانسته که تنها ۱۸ درصد از دانشجویان گفته باشند فیلم و سریال‌های صداوسیما را می‌بینیم و بقیه بگویند از اینترنت بارگذاری می‌کنند. مهم‌ترین دفاع صداوسیما البته این است که در نظرسنجی‌های دیگر تا ۶۹ درصد مخاطب داشته‌اند.

طبیعی است که با توجه به رایگان بودن استفاده از رادیو و تلویزیون در ایران و در غیاب سرگرمی‌های متنوع دیگر جعبه جادو انتخابی ناگزیر است و هر قدر هم از سرگرمی به مفهوم مدرن و رایج آن دور باشد اما به هر حال وقتی را پر می‌کند و عجیب نیست که شهروندان مصرف‌کننده یکی از محصولات آن باشند اما این به معنی اعتماد وقبول مرجعیت نیست.

مگر کسی انکار می‌کند که مغازه‌دارانی، سریال‌های آی‌فیلم را تماشا می‌کنند یا رانندگان تاکسی به رادیو ورزش گوش می‌سپارند یا زنان خانه‌داری پای «به خانه برمی‌گردیم» می‌نشینند یا جوانان لیگ فوتبال را از طریق این قاب دنبال می‌کنند؟ بحث اما بر سر این نیست و اساساً آیا رادیو و تلویزیون داخلی دیگری هم هست و مردم این صداوسیما را ترجیح می‌دهند؟

شاید گفته شود انواع کانال‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان در حال فعالیت‌اند ولی باز صداوسیما را می‌بینند منتها آیا توانسته مرجعیت مطلق خبری داشته باشد و آیا اعتماد هم دارند و خود را در آیینۀ آن ورانداز می‌کنند یا گاهی صدایی و تصویری از آن مورد توجه قرار می‌گیرد؟

اگر معیار گزارش‌های صداوسیما باشد صددرصد مردم با سیاست‌های جاری در تنش خاورمیانه موافق‌اند و اگر چنین است مردمانی که ما در کوی و خیابان و صف نانوایی و موقع خرید بقالی می‌بینیم چه کسانی هستند؟

در مشهورترین دیالوگ تاریخ سینما در فیلم «نجات سرباز رایان» فرمانده به سربازان خود روحیه می‌دهد و زیر آتش شدید دشمن می‌گوید: بروید و نترسید! خدا با شماست و سربازی می‌پرسد: اگر خدا با ماست، کی با آنهاست؟ مشکل صداوسیما نگاه مطلق‌انگارانه است. اگر همه موافق امورند چندان‌که در گزارش‌های تلویزیون می‌بینیم پس مخالفین و منتقدین چه کسانی‌اند؟ 

وقتی نیمی از واجدین شرایط رأی دادن در انتخابات شرکت نمی‌کنند یعنی گزارش‌های انتخاباتی صداوسیما دایر بر مشارکت همگان نمی‌تواند راست و درست باشد و هنگامی باورپذیر است که به استناد آن از هر دو نفر یکی بگوید رأی نمی‌دهد یا رأی نداده و هنگامی که از آن نیم دیگر هم بیش از نیمی به نامزد مورد علاقه صداوسیما رأی نداده‌اند باز باید از زبان رأی‌داده‌ها معیارها و سنجه‌های متفاوتی را بشنویم و آیا چنین است؟

اینکه صداوسیما واقعیت‌های انتقال مرجعیت رسانه‌ای یا تغییر ذائقۀ مخاطب را با اتکا به درصد مخاطبان که مشخص نیست برچه پایه‌هایی استوار است انکار کند چشم‌انداز روشنی ترسیم نمی‌کند. حال آنکه رسانه‌ای که مدعی است ملی است اما با پسند و سلیقۀ اکثریت جامعۀ ایران فاصله دارد دست‌کم می‌تواند بین شبکه‌های خود رقابت ایجاد کند چراکه بنگاه تولید ملال برای بقای خود نباید ملول باشد!

در این میان گزارش اخیر روزنامۀ جام‌جم هم قابل تأمل است که برای اثبات پرمخاطب بودن سریال «طوبی» به آمارهای فضای مجازی استناد کرده و از دو پلتفرم فیلترشده یا به قول خودشان دو سکوی اینترنتی که نام بردن از آنها در تلویزیون ممنوع است شاهد آورده است.

در همان نظرسنجی نیز همین گفته شده بود و صداوسیما به جای اصرار بر انحصار و کنترل دیگران می‌تواند منعکس‌کنندۀ بخش رسمی باشد و تریبونی به دولت بدهد و در بقیه عرصه‌ها برون‌سپاری کند و رادیو و تلویزیون خصوصی را به رسمیت بشناسد. در آن وضعیت می‌توانند به شمار مخاطبان ببالند ولی این وضعیت که مانند ناصرالدین‌شاه قاجار بعد از استحمام در مقابل آیینه بایستند و بگویند خودمان از خودمان خوش‌مان آمد قابل استمرار نیست. دیالوگی در فیلم «خانه‌ای روی آب» ساختۀ بهمن فرمان‌آرا در یادها هست که عزت‌الله انتظامی در نقش پدر دکتر سپید‌بخت (با بازی رضا کیانیان) می‌گوید: مادرت زن نجیبی بود و دکتر پاسخ می‌دهد: انتخاب دیگری نداشت!

فیلم است و اغراق و طعنه و مادران و زنان ما با انتخاب‌های دیگر هم نجابت را فرونمی‌گذارند اما صداوسیما نمی‌تواند همچنان در باد انحصار بخوابد زیرا روز به روز ارتباط گسسته‌تر می‌شود.

آقای شاکرنژاد رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما نیز خود واکنش نشان داده و گفته با جامعۀ آماری ۳۶ هزار نمونه‌ای از سراسر کشور مخاطب رسانه ملی را ۷۲ درصد می‌دانیم. جدای اینکه خوش‌تر آن باشد که سرّ دل‌بران، گفته آید در حدیث دیگران و بهتر آن است که مرکزی مستقل از صداوسیما این نظرسنجی‌ها را انجام دهد به نظر می‌رسد این‌گونه آمارها و استنتاج‌ها مانند نرخ بیکاری باشد که چنانچه فرد طی هفته تنها دو ساعت به کاری مشغول باشد و بابت آن دستمزدی دریافت کند در زمرۀ شاغلان به حساب می‌آید و از جامعۀ بیکاران خارج می‌شود.

در این فقره هم لابد می‌پرسند آیا در هفته حداقل دو ساعت مخاطب یک شبکۀ رادیویی یا تلویزیونی داخلی هستید یا نه و بدین ترتیب به ۷۲ درصد رسیده‌اند و با این شیوه شاید بتوان به ۸۲ درصد هم رسید.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی