| کد مطلب: ۱۵۱۴۲

سُرنایی که از سرِ گشاد آن نواخته می‌شود

به بهانه تکاپوی جبران شکست سیاست‌های فرزندآوری با پاداش‌های فراقانونی

هرچند در شمارۀ روز پنج‌شنبه ۳۰ فروردین و در گزارش مستدل و مستند همکارمان (سارا سبزی) به تفصیل توضیح داده شد که چرا ۶ سیاست کلان جمعیتی از قریب ۲۰ سال قبل تاکنون به افزایش تعداد موالید یا فرزندآوری مورد نظر نینجامیده و تصریح شده از سال ۹۵ به این طرف رشد موالید منفی است؛ به‌گونه‌ای‌که سالانه ۱۱۰ هزار نوزاد کمتر در ایران ما چشم به جهان می‌گشایند با این همه دولت همچنان بر این باور است که مشوق‌های اقتصادی کفایت می‌کند.

در تازه‌ترین مورد خانم مهندس کارگر نجفی معاون وزارت نیرو گفته ما در این وزارتخانه از قانون فراتر رفته‌ایم و خودمان تصمیم گرفتیم به ازای هر فرزند ۱۰ تا ۱۸ میلیون تومان پاداش بدهیم. بلافاصله این پرسش به ذهن متبادر می‌شود که به معاون وزارت نیرو چه ربطی دارد و توضیح این است که خانم مهندس معاون منابع انسانی است و خودشان هم دربرنامۀ تلویزیونی تصریح کردند: «خودمان از قانون فراتر رفتیم چون احساس تکلیف می‌کنیم»

و به نظر می‌رسد این فراتر رفتن به حدی است که نه‌تنها در قبال منابع انسانی وزارتخانه که در کلیت منابع انسانی احساس تکلیف می‌کنند. مجری می‌توانست بپرسد اگر خانواده‌ای فرزند سوم آورد و شرکت تابعۀ وزارت نیرو ۱۸ میلیون تومان پاداش داد و صاحب‌خانۀ کارمند شما به خاطر افزایش اعضای خانوار بر مبلغ کرایه‌بها افزود یا عذر آنان را خواست و ناچار از کوچ به منطقه‌ای پایین‌تر شدند چه؟ آیا باز هم احساس تکلیف خواهد شد؟

داستان اما فراتر از اینهاست و دلایل کاهش اقبال به فرزندآوری را باید متنوع‌تر دانست و در این یادداشت ۲۰ فقره را برمی‌رسم:

۱- فرزند حاصل ازدواج است. اگر به دنبال افزایش نفوس هستید ازدواج را تسهیل کنید. یک تصمیم درست درباره خدمت سربازی و اعطای معافیتی مانند آنچه در سال ۱۳۸۲ انجام شد ذهن و روان کثیری از جوانان را آزاد می‌کند و مانع بازگشت شماری از ایرانیان مقیم خارج از کشور را برمی‌دارد و به هیچ بودجه خاصی هم نیاز ندارد. بله، مدت‌هاست که برای ثبت عقد ازدواج مدرک نظام وظیفه خواسته نمی‌شود ولی یا خانواده‌ها این شرط را قرار می‌دهند یا خود جوان خدمت‌نرفته به تأخیر می‌اندازد. البته ازدواج شرط لازم فرزندآوری است و کافی نیست و چه‌بسا زن و شوهر توافق کنند فرزندی نیاورند!

۲- سطح دانش عمومی و آگاهی مردم نسبت به حقوق اولیۀ انسانی که به ارادۀ آنها به دنیا می‌آید، بالا رفته است. هرچه این آگاهی بیشتر باشد حساسیت نسبت به حقوق او هم افزون‌تراست. از این رو با این قضیه با تأمل بیشتر برخورد می‌شود. افرادی را دیده‌ام که به لحاظ فلسفی درگیر این پرسش هستند که برای فرزند آینده چه پاسخی دربارۀ نقش خودشان در آوردن آنان به این جهان دارند؟ پدربزرگ‌های ما کی چنین دغذغه‌ای داشتند؟!

«فرزند کمتر، زندگی بهتر» در ابتدا یک شعار بود و امری تبلیغاتی. درست است که سیاست رسمی تغییر کرد و شهرداری دورۀ آقای زاکانی دقت می‌کند هر خانواده در طرح‌های شهری بیش از دو فرزند داشته باشند اما مزایای این امر تبلیغاتی به مرور به امر عینی تبدیل شده و مردم مشکلات اقتصادی چندفرزندی را چشیده‌اند. کدام مستأجری است که درنیافته باشد هر قدر تعداد فرزند بیشتری داشته باشد بخت کمتری برای یافتن خانۀ مورد نظر دارد؟

با این نگاه صرف تبلیغ کافی نیست. باید به امر عینی بدل شود. جدای این به اقتضای زندگی مدرن تبدیل شده تا جایی که رئیس‌جمهوری فعلی که به طیف اصول‌گرا تعلق دارد هم تنها دو فرزند دارد.

۳- جدای امر تبلیغاتی مسائل اقتصادی مردم را در همۀ امور من‌جمله فرزندآوری میانه‌رو کرده است. منحصر به فرزندآوری هم نیست. شخص به‌خاطر مشکلات اقتصادی در امور دیگر هم میانه‌رو می‌شود. در اظهارنظر سیاسی، در ریسک تغییر شغل، در سفر و امور دیگر. فرزند‌آوری نیز از این قاعده مستثنا نیست. اگر برای پوشش زنان به سیاست القای ترس روی می‌آورید و رئیس پلیس با افتخار اعلام می‌کند طرح نور (گشت ارشاد جدید) ادامه خواهد یافت این ترس اگر موفق شود به عرصه‌های دیگر هم تسری می‌یابد و یکی از زمینه‌های بروز آن ترس از فرزندآوری است.

۴- از دیرباز تا امروز یکی از انگیزه‌های فرزندآوری جانشینی پدر و مادر بوده است. انسان موجودی فانی است و به تعبیر هایدگر هستی او معطوف به مرگ و می‌خواهد ردی و نشانی برجای بگذارد و فرزند یکی از بارزترین آنهاست. در نگاه جدید اما دو و حتی یک فرزند هم برای این جانشینی کفایت می‌کند. ضمن این نگرانی مرگ و میر فرزندان هم با گسترش بهداشت تقریباً از بین رفته و دیگر لازم نیست شخص پنج فرزند بیاورد تا دو تن از آنان زنده بمانند.

از منظری دیگر هم پدری که برای دریافت ارث و میراث خانوادگی با ۶ برادر و سه خواهر ۱۰ سال اختلاف داشته، ترجیح می‌دهد اندوخته او بی‌دردسر به یگانه فرزندش انتقال یابد و آن بچه به خاطر اینکه صاحب یک آلونک ۶۰ متری شود، ۳۰ سال کارمندی یا شاگردی نکند. با افزایش نرخ مالیات بر اثر واحدهای تجاری خانواده‌های تک‌فرزند یا با فرزندان کمتر با رضایت و سهولت بیشتر به فرزند یا فرزندان منتقل می‌کنند تا پدری که فی‌المثل ۵ یا ۷ فرزند دختر و پسر دارد.

۵- در گذشته به فرزند پسر به‌عنوان نیروی کار نگریسته می‌شد. بابت دخترهم در برخی مناطق مبالغی می‌گرفتند. پدر، پسر را به مزرعه می‌بُرد و پول کارگر نمی‌داد و برای دختر هم شیربها می‌گرفت. به عبارت دیگر هزینه -فایده می‌کردند و می‌صرفید! اکنون اما این صرفه در کار نیست. پسر ۳۰ ساله از پدر پول توجیبی می‌گیرد و دختر هم اگر بخواهد ازدواج کند به امکانات اولیه نیاز دارد.

۶- اصطلاح «فرزند ناخواسته» را در گذشته زیاد می‌شنیدیم. خانواده واقعاً دنبال فرزند بیشتر نبود و پیش می‌آمد. ولی اکنون امکان جلوگیری از فرزندآوری فراهم است. اگرچه تلاش‌هایی صورت گرفته تا وسایل جلوگیری از بارداری محدود شود اما همچنان در دسترس است و محدودیت کامل آن مشکلاتی چون رواج بیماری‌های مقاربتی را به دنبال خواهد داشت و وزارت بهداشت هر قدر هم نگاه ارتدوکسی داشته باشد، نمی‌تواند این سیاست را پیشه کند.

۷- اگر سیاست رسمی افزایش موالید به هر قیمت باشد ناگزیرند چندهمسری را هم بپذیرند و رواج دهند و زنان جامعه ما چنین اجازه‌ای نمی‌دهند. زنی که در ۳۰ سالگی ازدواج می‌کند و اکنون به ۳۵ سالگی هم رسیده مگر چند فرزند می‌تواند بیاورد؟ خیل فرزندان ناصرالدین‌شاه و فتحعلیشاه هم از یک زن نبود! اگر در زندگی بزرگان دینی هم می‌خوانیم بعضاً تا ۲۸ فرزند داشته‌اند به خاطر آن بوده که تنها یک همسر نداشته‌اند. با این نگاه از تک‌همسری و ازدواج در سن بالا ۶ بچه درنمی‌آید و شترسواری دولا دولا نمی‌شود.

۸- موضوع طلاق یا احتمال آن هم در تصمیم به فرزند کمتر بسیار تاثیرگذار بوده است. در گذشته زنان کمتر به طلاق می‌اندیشیدند یا امکان آن را نداشتند. این قاعده مردان را نیز دربرمی‌گیرد. تلخ است اما واقعیت دارد که برخی فرزند نمی‌آورند تا اگر خواستند جدا شوند مانعی بر سر راه نباشد. اتفاقاً چون گفته می‌شود بچه بیاورید تا زندگی‌تان محکم‌تر شود نمی‌آورند تا خیلی هم محکم نشود!

۹- دنیای مدرن از قداست نهاد خانواده کاسته است. خوشبختانه در جامعۀ ما خانواده هنوز از ارکان جامعه است اما با این حال کوچک شده و در خانوادۀ کوچک فرزند زیاد، جایی ندارد.

۱۰- این تعبیر از آقای مصطفی ملکیان را می‌توان یادآور شد که زمانی آدمیان با «داشته»هایشان شناخته می‌شدند. بعد نوبت به «بوده»‌هایشان رسید و در روزگار فضای مجازی «نموده»‌ها اهمیت یافته است. اینکه چگونه در نظر دیگران می‌آید و «نمود» بر «بود» می‌چربد. تعداد فرزند بیشتر حتی در زمرۀ داشته‌ها هم نیست چه رسد به بوده‌ها و نموده‌ها! کسی که ۵ فرزند دارد داراتر به نظر می‌رسد یا شخصی که باغ و ملک و ویلا و اتومبیل دارد؟!

۱۱- تبلیغ جمعیت بیشتر در دهۀ ۶۰ و تبلیغ جمعیت کمتر در دهۀ ۷۰ و دوباره تبلیغ جمعیت بیشتر در دهۀ ۹۰ این ذهنیت را برای مردم ایجاد کرده که دغدغۀ اصلی تأمین سرباز است. از این رو با کاهش سرمایۀ اجتماعی و تشدید شکاف اتفاقاً خانواده‌هایی نمی‌خواهند تأمین‌کنندۀ سرباز باشند.

البته فقط برای تأمین سرباز نیست. به لحاظ ایدئولوژیک نیز چنین است. در سال ۶۵ روزنامۀ کیهان مصاحبۀ مفصلی با مهندس موسوی نخست‌وزیر وقت انجام داد و دربارۀ رشد جمعیت پرسید و او پاسخ داد: «هر کودکی که به دنیا می‌آید یک الله‌اکبر‌گو اضافه می‌شود». اعلام کنید به دنبال سرباز برای ۱۸ سال بعد نیستید و قرار نیست نوزاد دختر امروز به دنیا آمده ۱۸ سال بعد از دست پاسبان بگریزد شاید در افزایش فرزندآوری بیش از ۱۰ میلیون تومان پاداش وزارت نیرو اثر داشته باشد!

۱۲- وقتی ازدواج، اولویت اول دختران نیست در سن پایین ازدواج نمی‌کنند و ازدواج در بالای ۳۰ سال هم بیشتر از یک فرزند به همراه ندارد و گاه صفر است. زنی که ۶ فرزند به دنیا آورده ۱۷سالگی ازدواج کرده و تا ۳۷ سالگی زاده نه اینکه از زنی که ۳۷ سالگی عروس شده انتظار داشته باشیم تا ۶۰ سالگی هم بچه بیاورد. همسر زکریا که نیست! مادربزرگ متولد ۱۳۰۰ بود و در ۱۳۱۶ ازدواج کرد و تا ۱۳۳۶ فرزند آورد: ۲ دختر و یک پسر. متولد ۱۳۷۰ که در ۱۴۰۳ وارد ۳۳ سالگی شده، چگونه ۶ فرزند بیاورد؟! یک راه شاید کاهش سخت‌گیری در فرزندخواندگی باشد.

۱۳- گیرم که تصمیم بگیرند بچه‌های بیشتر بیاورند. با این مدل زندگی آپارتمانی در خانه‌های ۶۰ یا ۷۰ متری شدنی است؟ این آپارتمان‌ها و خودرو که نقش مهمی در زندگی همه پیدا کرده پیام فرزند زیاد را به جامعه منتقل نمی‌کنند. مردم در زندگی واقعی در آپارتمان‌های کوچک زندگی می‌کنند. خانه‌های دوبلکس مدرن یا حیاط‌دار با هندوانه در حوض را تنها در سریال‌های تلویزیون می‌توان دید که همان‌قدر غیرواقعی است که زنان با همان لباس بیرون در خانه حضور دارند.

۱۴- این باور که «هر آن کس که دندان دهد، نان دهد» هراس از تأمین اقتصادی فرزندان را از بین می‌برد. اکنون اما پدر می‌داند داستان محدود به نان نیست. تازه به خاطر همین نان باید هزار حرف بشنود. سعدی می‌گوید: ای شکم خیره به تایی بساز/ تا نکنی پشت به خدمت دو تا.

«تا» می‌تواند در روزگار ما فرزند کمتر باشد. کارمندی که یک بچه دارد ناچار از تن دادن به هر تحمیلی است یا آن که ۴ بچه دارد؟

۱۵- در میان طبقات تحصیل‌کرده به تأثیر تبلیغات یا آموزه‌های فمینیستی نمی‌توان بی‌اعتنا بود. سیمون‌دوبوآر می‌گوید: «دو نهاد مادری و ازدواج، زن را از زن بودن خارج می‌کنند.» این ادعا البته مخالفانی جدی هم دارد که معتقدند زن با ازدواج، زن‌تر و با مادر شدن کامل می‌شود. با این حال نگاه فمینیستی به فرزند زیاد روی خوش نشان نمی‌دهد. در این تردیدی نیست که زن با مادری تجربه‌ای استثنایی را کسب می‌کند.

هیلاری کلینتون که تجربه‌هایی چون بانوی اول رئیس‌جمهوری آمریکا و وزارت خارجه و کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری را پشت سرگذاشته که از ۸ میلیارد انسان روی کره زمین نصیب قلیلی می‌شود در کتاب خاطرات خود زیباترین لحظه زندگی را تولد دخترش «چلسی» دانسته است درحالی‌که این دومی را میلیاردها مادر دیگر هم تجربه کرده‌اند و این یعنی هیچ موقعیت سیاسی و اجتماعی جای مادری را نمی‌گیرد مشروط به آنکه خود زن بخواهد نه آنکه زن بودن را در مادری منحصر و متوقف کنند.

۱۶- با اینکه از صداوسیما خواسته شده فرزندآوری را تبلیغ کنند ولی نمی‌دانند باید چه کار کنند. چون نه در عالم واقع چنین است و نه در خیال‌شان چنین موضوعی را می‌پرورانند. منهای ترکیه در بقیه کشورها نیز فیلم‌ها چندان مشوق فرزندآوری نیستند. ترکیه اما رسماً این سیاست را دنبال می‌کند.

حتی گفته می‌شود به فرزندآوری ترک‌ها در آلمان توجه دارند و ۲۰ سال دیگر با توجه به بی‌علاقگی خانواده‌های آلمانی به فرزند‌آوری و تشویق آلمانی‌های ترک‌تبار جمعیت آنان قابل توجه خواهد شد.

«عِصِت» نویسندۀ اصلی سریال‌های ۳۰۰ قسمتی ترکیه‌ای جایی گفته بود سه سیاست را دنبال می‌کند: اول نمایش جاذبه‌های توریستی، دوم تأکید بر برتری صنعت پوشاک ترکیه و تنوع لباس و سوم فرزند‌آوری و اولویت آن.

در وضعیتی که خانه و زندگی آقا ماشاءالله سریال «خانه به دوش»ِ رضا عطاران که بارها بازپخش شده هم مایۀ حسرت است، کدام سریال دیگر می‌تواند یک خانوادۀ پرجمعیت را به نمایش بگذارد؟

۱۷- یک دلیل کاهش میل به فرزندآوری سیستم فرسودۀ آموزش و پرورش در ایران است. هر بچه یعنی گرفتار شدن پدر و مادر در یکی از عقب‌مانده‌ترین نظام‌های آموزشی. اکثر بچه‌ها در مدارس دولتی درس می‌خوانند و همه پول غیرانتفاعی ندارند یا اعتقاد به آن ندارند. از وقتی بچه پا به ۷ سالگی می‌گذارد پدر و مادر هم ۱۲ سال اسیر این سیستم می‌شوند. یک راه برای خلاصی از این ساختار فرسوده فرزند کمتر است وگرنه روح و روان خود را باید به افکار امثال آقای مراد صحرایی بسپاریم. کسانی که تصور می‌کنند با کتاب درسی می‌توانند بچه‌ها را به شکلی که می‌خواهند درآورند؛ چه‌بسا زن و شوهری علاقه داشته باشند فرزند دیگری هم بیاورند اما چون نگران‌اند ۷ سال بعد اسیر مدرسه و درس و مشق او شوند و تا ۱۲ سال محکوم این وضع باشند، منصرف شوند.

۱۸- صنعت سرگرمی در ایران ضعیف است و کودکان جز با فضای مجازی و تلویزیون سرگرم نمی‌شوند. ضعف این نهادها مسئولیت پر کردن اوقات فراغت را گردن پدر و مادرها انداخته و احساس می‌کنند از پسِ فرزند بیشتر بر نمی‌آیند.

۱۹- افزایش میل به مهاجرت نیز اثر منفی در فرزندآوری دارد. زیرا هر چه شخص تعلق بیشتری داشته باشد امکان مهاجرت کمتری پیدا می‌کند. افزایش فرزندآوری در گرو تعلق بیشتر به این آب و خاک است. شاملو می‌گوید: بر خاکی نشسته‌ام که از آنِ من نیست/ از رنجی خسته‌ام که از آنِ من نیست.

۲۰- و سرانجام اینکه این انگاره جدی است که دغدغۀ افزایش جمعیت به خاطر تغییر نسبت‌های مذهبی و فراتر رفتن از درصدهای قبلی است. به بیان دیگر جنس دغدغه ایدئولوژیک است و همین اگرچه برای اقشار هم‌سو انگیزه‌بخش است، نزد دیگران به عکس است.

پس به جای آن که سُرنا را از سرِ گشاد آن بنوازیم با اصلاح سیاست‌ها انگیزه ایجاد کنیم. فرزندآوری به افقی فراتر نیاز دارد. نه فراتر از قانون به تعبیر و روش خانم مهندس که فراتر از نگاه‌های محدود سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی