من خـود مرگ شدهام، ویرانگـر دنیـاهـا
مروری بر کتاب دنیای دو نفر
مروری بر کتاب دنیای دو نفر
ویریا آدینهوند
روزنامهنگار
داستانهای بیشماری هستند که ما را به گذشته میبرند و با زندگی، مشکلات و موفقیتهای افرادی همراه میکنند که در تاریخ اثرگذار بودهاند. رمان «دنیای دو نفر» نوشتهی استیون پی. کییرنن، دقیقاً چنین میکند و خوانندگان را به دل داستان خارقالعاده ریاضیدان جوانی میبرد که ممکن است رازی که در سینه دارد مسیر تاریخ را عوض کند.
«دنیای دو نفر» به یکی از جنبههای ویژه و کمترشناختهشده جنگ جهانی دوم میپردازد. داستان ریاضیدان جوانی بهنام چارلز فیسک که در رمان چارلی فیش نامیده شده، و مسیری که در پروژه منهتن در پیش دارد. مسیری تودرتو و پیچیده که مقصدش ساخت ترسناکترین سلاحی است که جهان تا آن زمان به خود دیده. چارلی که ذهن درخشانی دارد درگیر دنیای معماگونه تحقیقات علمی میشود و بدینترتیب در کارش با مسائل اخلاقی پیچیدهای روبهرو میشود.
در عین حال «دنیای دو نفر» داستانی عاشقانه است. وقتی چارلی با برندا آشنا میشود که نوازندهای بااستعداد و دختری پرشروشور است، زندگیاش بهکلی زیرورو میشود. داستان عاشقانه آنها میان آشوبهای جنگ پیش میرود و لابهلای مخفیکاریهای چارلی دربارهی شغلش. رابطه آنها در دنیایی مملو از ناامیدی، عظمت روح انسان در مواجهه با چالشهای ناگوار را به تصویر میکشد.
کتاب استیون پی. کییرنن خاطرهانگیز و پرمعناست. او با مهارت تمام فرازونشیب زندگی شخصیتهایش را بهوقایع تاریخی پیوند میزند. خوانندگان، با چارلی و برندا که همسفر شوند، شاهد چیزهای بسیاری خواهند بود، از کشفی زمخت و زننده گرفته تا لطافت بیاندازهی عشق میان این دو.
اگرچه رمان «دنیای دو نفر» از رویدادهای تاریخی الهام گرفته است، به موضوعاتی میپردازد که تاریخ انقضاء ندارند: عشق، اخلاقیات و تابآوری. تحقیق دقیق و داستانسرایی جذاب کییرنن باعث شده این شخصیتها و دوراهیهای اخلاقیشان امروزه هم همانقدر بجا و مطرح باشند که در دههی 1940 بودند.
استیون پی. کییرنن داستان عشق و علم، اشتیاق و وظایف اخلاقی را در بستر یکی از مهمترین دورههای تاریخ بشر روایت میکند. سراغ این رمان که بروید، غرق در دنیایی میشوید که در آن عشق و جنگ پابهپای هم پیش میروند و اثری دائمی بر دل خوانندگان به جا میگذارند.
رمان «دنیای دو نفر» تعلیق چندانی ندارد. خوانندگان بسیار زودتر از چارلی متوجه میشوند او به چه کاری مشغول است و قرار است نتیجهاش کجا بهکار گرفته شود. همچنین میدانند با همهی بالا و پایینها، نهایتاً چارلی و برندا به هم میرسند و سالهای بسیاری را کنار هم سپری خواهند کرد.
فصلهای زوج کتاب، روایتی سوم شخصی هستند از کار چارلی و عشق روزافزونش به برندا و فصلهای فرد زاویهدید اول شخص دارند و در آنها برندا سالها بعد به روایت ماجراهای فردی و اجتماعی نشسته است. کییرنن در این کتاب هنرمندانه فرد و اجتماع، عشق و علم، گذشته و حال گذاشته تا برای برندا و چارلی دنیایی از آن دو نفر بسازد.
دست آخر کییرنن در این رمان خوانندهاش را با سوال مهمی درگیر میکند: اینکه پای اخلاق را تا کجا میتوان از دایرهی علم بیرون گذاشت؟ آیا وجدان بشری و عشق را میتوان قربانی علم کرد؟ آیا میتوان چاشنی بمب اتم را ساخت و بعد در خلوت با آسودگی تن به خلوت دونفره با عشق داد. این درست گرفتاری قهرمان این داستان است، چارلی فیسک؛ ریاضیدان بااستعدادی که به پروژهی منهتن فراخوانده شد و برخلاف اخلاقیاتش، وظیفه داشت چاشنی بمب اتمی را بسازد. در بخشهای زیادی از این رمان ما در کنار چارلی فیسک شخصیتهای واقعی دیگری را هم میبینیم، چهرههایی همچون رابرت اوپنهایمر، مردی که نامش با بمبهای اتمی که بر سر مردم ژاپن فرود آمد، گره خورده است. اوپنهایمر نیز همچون فیسک در دو راهی اخلاقی سختی گرفتار آمده بود.
اما پدر سلاح اتمی، رابرت اوپنهایمر، انسان بود یا هیولا؟
میگویند همان روزی که اوپنهایمر شاهد اولین انفجار آزمایشی بمب اتم بود، وقتی این انفجار را پیش چشمانش دید، یاد جملهای از بهَگَوَد گیتا (بخشی از حماسهی ماهابهاراتا) افتاد: «من خود، مرگ شدهام. ویرانگر دنیا.» او هم به موفقیتی که تیمش بهدست آورده بود افتخار میکرد و هم ذهنش درگیر عواقب وحشتناک این کشف بود.
این اولینباری نبود که اوپنهایمر از بهَگَوَد گیتا نقلقول میکرد و اولین باری نبود که دچار تردید شده بود. دو روز پیش از اولین آزمایش بمب اتمی، او برای همکارانش بخشی از این متن را خوانده بود: «در میدان نبرد، در جنگل انبوه، در بلندیهای کوهستان، در دریای تاریک و پهناور، در میان نیزهها و پیکانها، در خواب، در پریشانی، در اعماق شرمساری، اعمال نیکی که انسان پیش از این انجام داده است، شهادت میدهند و از او دفاع میکنند.»
چارلز فیسک اما گویی زودتر از اوپنهایمر تصمیماش را گرفت، او پس از این ماجرا بهکلی شغلاش را تغییر داد و مشغول ساخت ارگهای بادی شد؛ از فیزیک اتمی دل کند و به ساز و موسیقی روی آورد. رمان «دنیای دونفره» با الهام از این شخصیت واقعی نوشته شده است و دربارهی نسخهی داستانی چارلز فیسک است که بعد از جنگ، کنار همسر نوازندهاش و در جستوجوی رستگاری، زندگی میگذراند، رستگاریای که پس از انفجار بمبهای اتمی در هیروشیما و ناگاساکی آسان بهدست نمیآید.