مترجمی فرزانه به اسم و رسم
اسدالله امرایی مترجم فرزانه طاهری ازجمله مترجمانی است که طی سالهای اخیر، نویسندگان زیادی را به سپهر ادبی کشور معرفی کرده و کافی است نگاهی به آثاری که ترجمه ک
اسدالله امرایی
مترجم
فرزانه طاهری ازجمله مترجمانی است که طی سالهای اخیر، نویسندگان زیادی را به سپهر ادبی کشور معرفی کرده و کافی است نگاهی به آثاری که ترجمه کرده، بیندازیم چه در حوزهی داستان و چه در حوزهی نقد تا مشخص شود تا چه میزان به سواد ادبی علاقهمندان ادبیات افزوده است. خانم طاهری به هر صورت در خانوادهای اهل مطالعه بزرگ شده بود و حضورش در کنار یکی از نویسندگان مطرح کشور، هوشنگ گلشیری باعث نشد تا نامش در محاق شهرت همسرش قرار گیرد. در گفتوگویی که چند سال قبل با ایشان داشتم، در مورد آشناییاش با ادبیات و مطالعات خود گفته بود: «مطالعه کردن من تصادفی و تا حدی هم دیمی بود. یعنی من برخلاف برخی از همنسلانم که از یک جایی مطالعه را شروع کردند و پیشرفت کردند مطالعه را آغاز نکردم. سیر مطالعاتیام با آنها متفاوت بود.» از همان ابتدای کار خواندن را با ادبیات جدی شروع کرده بود. با آثار صادق هدایت. در دانشگاه تهران، ادبیات انگلیسی خواند و همین دریچههای دنیایی نو را به روی او باز کرد. سعادت یارش بود که با راهنمایی استادان برجسته دانشگاه تهران روند مطالعاتی و کاریاش سمتوسوی درستی یافت. طاهری از زمان تحصیل به کار ترجمه میپرداخت. پس از آن نیز مدتی در حوزه علوم مرکز نشر دانشگاهی به ویراستاری پرداخت و مدتی نیز در مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی - معماری ایران به کارهای ترجمه و ویراستاری پرداخت. اما بعد از آن حرفه ترجمه را بهطور جدی و تخصصی دنبال کرد. پس از درگذشت هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۷۹فرزانه طاهری مدیریت بنیاد هوشنگ گلشیری را برعهده گرفت، انگار که دینی داشته نسبت به نویسنده فقید. اما او بیشتر مترجمی است که کار خود را بلد است و آن تعهد شاید صرفاً ادای دینی نسبت به شریک زندگیاش باشد. فهرست ترجمههایش را ببینید: «کلیسای جامع» نوشته ریموند كارور، «خانم دلوی» نوشته ویرجینیا وولف، «عطش آمریكایی» نوشته ریچارد رایت، «مسخ» از فرانتس كافكا بههمراه «درباره مسخ» از ولادیمیر ناباكوف که صرفاً ترجمه رمان نیست و بیشتر درسنامه ادبیات امروز است، «مردی دیگر؛ مصاحبه با گراهام گرین» نوشته ماری فرانسواز آلن، «ادبیات روس: گفتارهایی درباره نیكولای گوگول، ایوان تورگنیف و...» نوشته ولادیمیر ناباكوف، «مبانی نقد ادبی» نوشته ویلفرد گرین و دیگران، «داستان كوتاه؛ از مجموعه مكتبها، سبكها و اصطلاحهای ادبی و هنری» نوشته یان رید، «عناصر داستان نوشته رابرت اسكولز»، «استعاره؛ از مجموعه مكتبها، سبكها و اصطلاحهای ادبی و هنری» نوشته ترنس هاوكس، «معمای آقای ریپلی» نوشته پاتریشیا هایاسمیت، «راستی آخرین بار پدرت را كی دیدی؟» نوشته بلیك ماریسن، «نظریه ادبی (معرفی بسیار مختصر)» نوشته جاناتان كالر، «درآمدی بر ساختارگرایی در ادبیات» نوشته رابرت اسكولز و «كلود سیمون» نوشته جورج جی لنارد، بخشی از كارهای ترجمه خانم طاهری است. اگر به همین فهرست کوتاه دقت کنید، میبینید اغلب آثاری که ترجمه کرده در دسته ادبیات متعهد میگنجد. البته نه ادبیات متعهد به جهانبینی خاص که عدهای از آن برداشت میکنند؛ بیشتر ادبیات متعهد به انسانیت است. حقخواهی و حقطلبی که مرز نمیشناسد. از ریچارد رایت کمونیست آمریکایی که در مبارزه با نژادپرستی تلاش بسیاری کرد و از پای ننشست تا ولادیمیر ناباکوفی که اردوگاه سوسیالیسم طردش کرده بود. همه این آثار در یک ویژگی خاص مشترک هستند؛ انسان و حقوق انسانیاش. یکی از کتابهای مهمی که ترجمه کرده؛ «مسخ» کافکاست. ترجمهای قدیمی از این کار را منتشر کرده بود و بعد از 24-23سال تصمیم گرفت آن را دوباره ترجمه و یافتههای جدیدش را در ترجمه لحاظ کند. ترجمه جدید، ویراست تازهای از ترجمه قبلی نبود و ضمن تجدیدنظر کلی، 7 مقاله دیگر را بهعنوان ضمیمه به آن افزود و همین رویکرد خلاق که حق خواننده را در نظر میگیرد و صرفاً در تکرار و کلیشه باقی نمیماند، نشان از فرهیختگی و دوری از کاسبکاریهای رایج دارد. خانم فرزانه طاهری البته که در این میان صرفاً مترجم باقی نمانده و هرجا که ظلمی دیده، فریاد برآورده. هنوز تحصنشان همراه با نویسندگان و فعالان مدنی در مقابل دفتر سازمانملل در اعتراض به کشتار کودکان در غزه، از یادها نرفته است.