تأثیرگذاری
مصطفی فلاحیان منتقد نهفقط ادبیات که هر هنری بدون تأثیرگذاری، ارزشش زیر سوال میرود. با تأثیرگذاری است که ادبیات و هنر جایگاه ویژهای در زندگی بشر باز کرد، وگ
مصطفی فلاحیان
منتقد
نهفقط ادبیات که هر هنری بدون تأثیرگذاری، ارزشش زیر سوال میرود. با تأثیرگذاری است که ادبیات و هنر جایگاه ویژهای در زندگی بشر باز کرد، وگرنه هر روز هزاران اتفاق و پیشآمد رخ میدهد که در روال روزمرّگی حل میشود، اما ادبیات و هنر هستند که از بین اتفاقات برخی را انتخاب، تصویر و روایت میکنند تا تأثیرشان را بر مخاطب بگذارند، البته شدت و حدت این تأثیرگذاری است که ستون اصلی ادبیات و هنر را شکل میدهد. این تأثیرگذاری میتواند جنبهی واقعگرایانه و حقیقتمحورانه داشته باشد که بهصورت رخدادی رئالیستی تصویر شود یا بهصورت سمبلیک یا استعاری بتواند تعمیمپذیر و اثرگذار باشد.
البته داستان با هر جرقهای میتواند زاده شود، منتها شکل گرفتن یک داستان مسیری است که نشان میدهد ما با یک داستاننویس روبهرو هستیم یا با یک راوی گزارشگر بیذوق. اما فقط قصهی داستان مهم نیست که خب ما هر روز در ارتباطات اجتماعی و روزمرهمان دهها قصه میشنویم که میشود همهی آنها را تبدیل به داستان کرد، اما آن چیزی که باعث میشود یک داستان هم قصه داشته باشد، هم تأثیرگذار باشد، به نحوهی چیدمان سلسه عناصرش مربوط میشود که نویسنده توانسته باشد با حالتی هارمونیک آنها را چنان در درون هم قرار بدهد که همچون یک تابلو نقاشی یا یک پازل تصویری گزینششده ارائه کند تا خواننده را تحتتأثیر قرار بدهد.
تأثیرگذاری ربطی به کاملبودن عناصر داستانی یا هنری ندارد، چراکه یک اثر میتواند انتزاعی باشد یا بهعمد برخی از عناصرش حذف شود اما باز تأثیرش را بر مخاطب بگذارد. نویسندهی حرفهای میتواند داستانی پستمدرن بنویسد بدون طرحی مشخص که مای خواننده از خواندنش تحتتأثیر قرار بگیریم، که البته تفاوتهای خودش را هم دارد.
تأثیر میتواند محتوایی یا معنایی یا در بیمعنایی (ابزورد) یا نمایش جزئیات ـ مثل رمان نو ـ باشد که در ذهن ما تبدیل به جلوهای ثانوی بشود، درحقیقت پارهی اصلی تأثیرگذاری یک اثر در ذهن مخاطب رخ میدهد تا باتوجه به روحیات یا زمان و مکانی که با آن روبهرو میشود چه تأثیری بر روان، ذهن و احساسش بگذارد، اینگونه است که خواندن یک اثر ممکن است در یک زمان مشخص برای مخاطب بیتأثیر و در زمان دیگری بهشدت اثرگذار باشد که این به تغییر روحیات و البته تحولات اجتماعی و تاریخی جامعه هم مربوط است.
در داستان این تأثیر ممکن است در توصیف فضا یا شخصیت و وقایع متعدد نباشد، ولی باز ما با یک رخداد داستانی روبهرو باشیم که تأثیرش تا مدتها باقی بماند. این اثرگذاری در پیرنگ یا اتفاقات پیشپاافتاده یا توصیفات متفاوت، طرح و توطئه یک داستان جنایی، یا غلبهکردن نثر بر روایت یا ماجرا بر نثر و نوع روایت، همچنین تکنیکها، ساختار، فرم و اتمسفر بروز پیدا میکند، ولی هرچه باشد درنهایت اثر خودش را میگذارد.
اما جالببودن تأثیرگذاری در نسبیبودن آن است، چراکه ممکن است در یک مجموعه داستان هر داستان برای هر خوانندهای تأثیری متفاوت داشته باشد، که مرتبط با پارامترهای مختلفی است که خواننده ازنظر ذهنی یا حسی یا نگرشی در لحظهی خواندن درگیرش باشد. جالبتر اینکه فشردگی یا تعمیمپذیری میتواند عمر اثر را طولانی کند، چنانکه شعرهای حافظ چنین ویژگیای دارد و در هر دورهای بر هر مخاطبی باتوجه به خواستاش تأثیر میگذارد و حلاوت خاص خودش را دارد.
درحقیقت ادبیات و هنری که بتواند به عصارهی تغییرناپذیر زندگی بشر راه یابد، جاودانه میشود، چراکه غریزهها و خواستههای بشر در بنیان تغییرناپذیر است و فقط ظاهر و نحوهاش به تناسب زمانه متحول میشود و این تأثیر گاهی چنان عمیق میشود که نام ـ دنکیشوت ـ یا طرح ـ قتل در قطار سریعالسیر ـ یا سوژه ـ جنایت و مکافات ـ یا شخصیت ـ شاه لیر ـ یا دیگر عناصرش تبدیل به ضربالمثل یا تکهکلامی میشود و بر سر زبانها یا در درون متنها راه مییابد، مثل خانم هاویشام، گرگور سامسا، اولیس وار، فاوست گونه، کافکایی، ونگوگی، تارکوفسکیوار و...، که این نهایت اثرگذاری یک اثر ادبی و هنری در زندگی انسان خواهد بود.