| کد مطلب: ۹۶۲۷
خوب‏‌بودن و خوب‏‌زیستن

خوب‏‌بودن و خوب‏‌زیستن

میلاد نوری مدرس و پژوهشگر فلسفه ارسطو گفته است: «خوب‌بودن ملک مشترک آدمیان است و همگان می‌توانند در آن وارد شوند و اگر از جهت فضیلت فلج نشده‌اند، می‌توانند با

noori milad

میلاد نوری

مدرس و پژوهشگر فلسفه

ارسطو گفته است: «خوب‌بودن ملک مشترک آدمیان است و همگان می‌توانند در آن وارد شوند و اگر از جهت فضیلت فلج نشده‌اند، می‌توانند با تربیت و تلاش به آن راه یابند». اما این خو‌ب‌بودن در انسانی‌ترین معنای آن نوعی فعالیت مستمر و همیشگی در زیست‌جهان طبیعی و اجتماعی است برای برقرار داشتن نظمی که در آن، زندگی، آگاهی و توانایی فزونی گیرد و از میزان مرگ، نادانی و ناتوانی در زیست‌جهان انسانی کاسته ‌شود. این همه مستلزم تدبیرگری و چاره‌اندیشی در انضمامی‌ترین شئون هستی است تا برنامه‌ها، تصمیم‌ها و کردارهای آدمی بتواند خوب‌بودن و خوب‌زیستن در زیست‌جهانی را میسّر سازد که همگان در آن مشترک‌اند.
انسان در فردیت خودش، پیوندی با جمعیت انسانی و جهان طبیعی دارد؛ ازاین‌رو نمی‌توان از خوب‌بودن و خوب‌زیستن فردی سخن گفت، جدا از متنِ جهان که دیگران هم در آن سهیم‌اند. خوب‌بودن و خوب‌زیستن در فردی‌ترین معنای آن یک حالت روان‌شناختی است که مضمون آن وضعیت عاطفی همراه با برخورداری، لذت و شادکامی است. هر فرد انسانی می‌خواهد این وضعیت روانی، برقرار و پایدار بماند. ازاین‌‌رو هر فرد انسانی، فقدان، رنج، اضطراب و ملال را ناخوش می‌دارد و از آن‌ها می‌گریزد. درواقع هر کس می‌کوشد تا جایی که می‌تواند چنان عمل کند که به برخورداری بیشتر و نابرخورداری کمتر برای او بیانجامد.
بااین‌همه روشن است که سخنوری، بدنمندی و کنشگری انسان بازبسته به پیوند دوسویه‌ای است که میان او و جهان برقرار است. این امر سبب می‌شود که تحلیل روان‌شناختی خوب‌بودن و خوب‌زیستن به معنایی که گفته شد، ناکافی باشد. هر حالت عاطفی در سطح روان فردی بازبسته به شرایط و علت‌های بیرونی است که در زیست‌جهان طبیعی و اجتماعی رقم می‌خورند درحالی‌که خود فرد نیز در شکل‌گیری آن‌ها مشارکت می‌کند و سهمی ایفا می‌نماید. بدین‌سبب، اندیشه‌ای که بر شادکامی فردی جدا از شرایط عینی و وضعیت زیست‌جهان تأکید می‌ورزد، در خوش‌بینانه‌ترین حالت ناقص است.
آدمی نمی‌تواند با تردید در باب واقعیّت عینی و انکار آن، از دشواری‌های زیست‌جهان خود رهایی یابد. اگرچه تلاش برای بی‌تفاوتی و انکارِ ناملایمت‌ها و ناخرسندی‌های طبیعی و اجتماعی می‌تواند نحوی از آسودگی و رهایی روان‌شناختی را رقم زند، اما به‌سبب حضور انسان در جهان، این آسودگی دوام نمی‌یابد؛ زیرا آن‌که تردید می‌کند، درحالی به بطلان دیدن و شنیدن حکم می‌کند که خودش می‌بیند و می‌شنود و درحالی از بی‌معنایی اصول اخلاقی سخن می‌گوید که خودش بسیاری از رفتارهای خود را براساس اصول خاصی سامان می‌بخشد. بنابراین باید پذیرفت که حالت‌های عاطفی برخورداری، لذت و شادکامی که معنای روان‌شناختی خوب‌بودن و خوب‌زیستن را بیان می‌کنند، بازبسته به عوامل عینی در زیست‌جهان طبیعی و اجتماعی‌اند.
روشن است که به‌تعبیرِ افلاطون: «طبیعی‌ترین امور انسانی، لذت‌، درد و تمایلات است». دراین‌صورت نمی‌توان خوب‌بودن و خوب‌زیستن را فارغ از برخورداری و لذت تعریف کرد؛ چنان‌که اپیکور می‌نویسد: «به باور ما، لذت هم بنیان و هم غایت زندگی سعادتمندانه است، زیرا آن را به‌عنوان نخستین خیری می‌شناسیم که در ذاتِ ما و همراه ماست». بااین‌حال برخورداری و لذت به‌مثابه عناصر اصلی شادکامی فردی، همواره در سمت و سوی واقعیّت خارجی تعریف می‌شوند. نمی‌توان جدای از جهان و رویه‌های آن از شادکامی فردی سخن گفت. ازاین‌رو عنصر رضایت از زندگی نیز به عناصر برخورداری، لذت و شادکامی افزوده می‌شود و مقصود از آن، تأیید یا تصدیق زندگی در کلیّت آن است که شامل خوبی و کمال رویّه‌های عینی می‌شود که از فرد انسانی فراتر می‌رود. وقتی زیست‌جهان انسانی از بیماری و بحران رنج ببرد، فرد نمی‌تواند خود را از این رنج برکنار بداند. رنج در جهان، رنج فرد نیز خواهد بود، حتی اگر این رنج زودهنگام دامن فرد را نگیرد.
در حضور پر‌ همهمۀ جهان، در فراز و فرود طبیعت، در میان زمین و آسمان است که ما هستیم. در گیرودار زندگی اجتماعی، در کشاکش روزمره میان دوستی‌ها و دشمنی‌ها، در خانه یا خیابان است که ما هستیم. ما با چشمانی خیره در جهانیم، جهان می‌گذرد، ما گذرانیم. حضور در این جهان بازبسته و به فهمیدگی و اندیشه است تا خوب‌بودن و خوب‌زیستن نه‌فقط وضعیت روانی انسان، بلکه حالت وجودی حاصل از حضور او در جهان باشد. حتی اگر به تعبیرِ هراکلیتوس: «آدمیان فراموش می‌کنند که راه به کجا ختم می‌شود و با چیزی که آشنای همیشگی‌شان است، بیگانه‌اند» بااین‌حال، «شایسته نیست ما شبیه به مردمان خواب‌آلود سخن گفته یا کاری کنیم». پس خوب‌بودن و خوب‌زیستن، مستلزم کار و کنش مسئولانه فرد در زیست‌جهان طبیعی و اجتماعی انسان است تا رویه‌های عینی حیات به‌سامان باشد تا برخورداری، لذت و شادکامی نه ویژگی ذهن گسسته از واقعیّت، بلکه ویژگی جهانی باشد که او در آن زندگی می‌کند.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار