| کد مطلب: ۹۳۳۴
بقای شر در برخورد با نسخه بهتر خودمان

بقای شر در برخورد با نسخه بهتر خودمان

بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های تفریق با چند اثر دیگر

بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های تفریق با چند اثر دیگر

photo 2023 10 14 18 45 40

علیرضا حسنخانی

منتقد سینما

موضوع داشتن همزاد از دیرباز دستمایه‌ی آثار ادبی و هنری بسیاری بوده. از «شاهزاده و گدا»ی مارک تواین بگیرید تا «همزاد» ژوزه ساراماگو. ایده‌ی اینکه شخص دیگری وجود داشته باشد با ویژگی‌ها و مشخصات ظاهری ما نه‌تنها می‌تواند ضامن «بقا»ی نفس ما باشد بلکه به آدمی کمک می‌کند تا زندگی در کالبدی دیگر و با تجربیاتی متفاوت را هم امکان‌پذیر بداند. «تفریق» جدیدترین ساخته‌ی مانی حقیقی هم از همین الگو تبعیت می‌کند. با این تفاوت که به شکلی افراطی‌تر در «تفریق» به جای یک همزاد دو همزاد وجود دارند. هم قهرمان مرد نسخه‌ی کپی دارد و هم قهرمان زن داستان. در داستان‌هایی با ایده‌ی داشتن همزاد همواره مضامینی وجود دارد که در پس‌زمینه‌ی دلایلِ دستمایه قرار دادنِ داستانی با این مشخصات در جریانند. در ادامه به سه مورد از این مضامین و نسبت «تفریق» با نمونه‌های دیگر در پرداخت این مفاهیم خواهیم پرداخت:

هویت

1 یکی از دغدغه‌های اساسی بحث‌های انسان‌شناختی موضوع هویت است. در «شاید وقتی دیگر» شک مدبّر منجر به کشف هویت کیان می‌شود. شک مرد به زن باعث می‌شود تا زن نه‌تنها از زیر نگاه سلطه‌گر مرد خارج شود، بلکه خانواده و به تبع آن هویت خویش را بازیابد. به عبارت بهتر کیان با خروج از دایره‌ی ظن و تردید مرد، اول جایگاه عصمت خویش در خانواده را باز می‌یابد و سپس مناسباتش را با گذشته‌اش سامان می‌دهد و دست آخر با یکی شدن با خواهر دوقلویش موقعیتش را به‌عنوان یک زن در جامعه ارتقا و استحکام می‌بخشد. همین موضوع «هویت» در «آقای کلاین» شاهکار جوزف لوزی به شکل دیگری خودنمایی می‌کند. در فیلم می‌بینیم دسیسه چطور آهسته آهسته از یک جنتملن صاحب مال و اصیل، سلب هویت کرده و او را روانه‌ی اردوگاه‌های مرگ نازی می‌کند. آقای کلاین بی‌اعتنا به آنچه بر سر یهودیان می‌آید، منفعت‌توز و سودجو آثار هنری یهودیان گریزان از دژخیم نازی را به ثمن بخس می‌خرد و هیچ برایش مهم نیست چه بر سر این گروه از مردم می‌آید. لوزی در این فیلم نشان می‌دهد بی‌اعتنایی عضوی از جامعه به آنچه در آن جریان دارد چگونه می‌تواند گریبانِ برکنارترین افراد این جامعه را بگیرد و آن‌ها را به کام مرگ بکشد. با این اوصاف شخصیت‌های «تفریق» کمترین نسبتی با موضوع هویت ندارند. فرزانه موضوع هویت را با یک آزمایش دی‌ان‌ای برای خودش حل می‌کند. انگار که موقعیت جدید پیش آمده در زندگی شخصیت‌های داستان موقعیتی ساده و تجربه شده است. بی‌تا و جلال خیلی خونسرد و بی‌تفاوتند و محسن هم سعی در گریز و انکار دارد. در این میان فقط فرزانه است که هم به دلیل اختلالات روانی و هم بارداری تا حدی پریشان‌احوال است و سعی می‌کند تا نسبتش با اتفاقات عجیب پیش‌آمده را روشن کند. او در جایی اشاره می‌کند «من چطور می‌توانم برای این بچه مادری کنم». فرزانه وقتی نسبت خودش با محیط اطراف و وقایع پیش‌آمده را درک نمی‌کند باور ندارد که بتواند به موجودی دیگری زندگی و هویت ببخشد. با این حال کشف موضوع داشتن همزاد باعث هیچ چالش یا رویداد منجر به تبدیل و تحولی در زندگی شخصی و اجتماعی شخصیت‌های داستان نمی‌شود. آن‌چه منجر به اتفاقات می‌شود میل زیست در کالبد دیگری است. میلی که قاعدتاً بعد از قبول یا انکار هویت رخ می‌دهد.

کالبد جدید، تجربه‌ی جدید

2 یکی از الگوهای اصلی مانی حقیقی در ساخت «تفریق» فیلم «دشمن» دُنی ویلنِوْ است. ویلنو «دشمن» را به اقتباس از «همزاد» ژوزه ساراماگو ساخت. در آن فیلم استاد تاریخ دانشگاهی هنگام تماشای یک فیلم، اتفاقی نسخه‌ی بدل خودش را کشف می‌کند. بدل کشف‌شده فردی است دارای انحراف جنسی که به محافل آنچنانی رفت‌وآمد دارد. بدل با دیدن زیبایی نامزد استاد تاریخ دچار هوس ارتباط با او می‌شود و همین هم بلای جانش می‌شود. شاید شک و هوس شخصیت فیلم «دشمن» شبیه شک و دسیسه‌ی محسن «تفریق» باشد اما رویکرد دو فیلم متفاوت است. در دشمن ویلنو بیننده را به دوام نیکی بشارت می‌دهد درحالی‌که حقیقی شر را پیروز نهایی ماجرا معرفی می‌کند. نه در نیک‌اندیشی ساراماگو و ویلنو مزیتی است و نه در تلخ‌اندیشی حقیقی مذمتی. شاید اتفاقاً نگاه تیره‌ی حقیقی با ذات پلشت دنیای امروز سنخیت بیشتری داشته باشد و لایق دست مریزاد. ایراد اینجاست که حقیقی اولاً جز خشونت محسن مصالح کافی را در طول اثر نکاشته و ثانیاً به دلیل گرفت و گیرهای حوزه‌ی نظارت و شیوه‌ی تولید، امکان نمایش انگیزه‌های جنسی تا رسیدن به نقطه‌ی پایانی فیلم را نداشته. «گالیادکین» در رمان «همزاد» فیودور داستایِفسکی می‌خواهد حجاب‌های اطرافش را کنار بزند تا دوست‌داشتنی‌تر شود. به همین خاطر در قامت همزادش ظهور می‌کند اما محسن به دنبال زندگی کردن در کالبد ورژن بهترِ خودش یعنی جلال نیست. بیتا هم لزوماً نسخه‌ی بهتر فرزانه نیست و تنها مزیت مفتون‌کننده‌ی زندگی‌اش، داشتن بچه است. از همین روست که پایان «تفریق» و پیشنهاد محسن و پذیرش فرزانه به شکل حادی سرهم‌بندی شده و بی‌منطق به نظر می‌رسد. نحوه‌ی برخورد محسن با بدیل‌های بهتر از شخصیت و زندگی خودش بیشتر از جنس برخورد همراه با عقده و احساس حقارت شکیب و فرید در «جنگ جهانی سوم» و «شعله‌ور» است.

بقای نفس

3 یکی از مفاهیمی که داشتن همزاد به طرحش کمک می‌کند، زندگی جاوید است. بشر با تولیدمثل تلاش می‌کند وجود میرای خود را در موجودی دیگر تداوم ببخشد. حال آنکه ایده‌ی همزاد کمک می‌کند تا این تداوم نه در وجود دیگری که در خود ادامه یابد. در رمان «ناامیدی» اثر ولادیمیر ناباکف قهرمان داستان تلاش احمقانه‌ای می‌کند تا با جا زدن کسی که خیال می‌کند خیلی شبیهش است و قتل او، خودش را مرده جا بزند و برود جایی دیگر به دور از فشارهای خانواده و اطرافیانش زندگی کند. در حقیقت او تلاش می‌کند برای خودش یک زندگی پس از مرگ و یا فرصتی دوباره دست و پا کند. در «دشمن» هم استاد تاریخ بعد از اینکه همزادش با نامزدش به بستر می‌رود، نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد و به دیدار همسر بدلش می‌رود اما بعد از مرگ همزاد تصمیم می‌گیرد تا آن‌جا و در آن زندگی بماند. فرزانه هم بعد از خودکشی نافرجامش تن به خواست محسن می‌دهد و تصمیم می‌گیرد به جای بی‌تا وارد زندگی او شود و در آن زندگی تداوم پیدا کند. خود محسن هم با قتل جلال و بی‌تا سعی می‌کند به هر طریقی از نسخه‌ی بهترش که اتفاقاً سازگاری و لیاقت بیشتری برای تداوم حیات دارد، پیشی بگیرد و چون اهریمن نامیرا جاوید شود.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار