فرهاد، پیشقراول هنر اعتراضی دهه ۵۰
محمدجواد صحافی منتقد و پژوهشگر موسیقی در تاریخ موسیقی ایران، هنرمندان بسیاری پا به عرصه نهادند که آثارشان تأثیرات عمیقی بر جامعه و توده مردم بر جای گذاشته است
محمدجواد صحافی
منتقد و پژوهشگر موسیقی
در تاریخ موسیقی ایران، هنرمندان بسیاری پا به عرصه نهادند که آثارشان تأثیرات عمیقی بر جامعه و توده مردم بر جای گذاشته است. در سالهای دهه 1340، تنوع گونههای مختلف موسیقایی باعث شد تا هنرمندان بسیاری از ژانرهای مختلف، به خلق آثاری مبادرت ورزند که موسیقی آندوران را از انحصار سنّت خارج ساخته و طعموبویی نو بهارمغان آورند. امّا با وجود اثرات مثبت حضور گونههای مختلف موسیقی در ایران، هجوم یکباره ژانرهای موسیقی در ایران، باعث تولید و نشر آثاری فاقد درجه و اعتبار هنری و مبتذل نیز شد. در همهمه این آشفتهبازار، نام فرهاد با صدایی خراشیده از کافه کوچینی در خیابان کاخ (فلسطین امروزی) بهگوش علاقمندان به موسیقی رسید؛ خوانندهای که در ترانههایش خبری از آهنگهای شادوشنگول و لالهزاری نبود. موسیقی مدرن فرهاد موردعلاقه نسل جوانی بود که گرایش به موسیقی غرب و مدرنیسم داشتند. درعینحال نگاه فرهاد به جامعه و روحیه کنشگریاش، او را بهسمت اجرای ترانههایی سوق داد که از بنمایه اجتماعی ـ اعتراضی برخوردار بودند؛ آثاری چون «هفته خاکستری»، «محمد»، «گنجشگک اشیمشی» و... که نشانهای هستند از اینکه خواننده جوان آنروزهای موسیقی
ایران، از دغدغهمندی و شعور اجتماعی بالایی برخوردار است. شرایط اجتماعی حاکم بر دورانی که فرهاد در آن قرار داشت، چنان بود که هر هنرمند آگاهی که منافع جامعه را بر سود شخصی ارجح میدانست، دست به واکنش میزد. بههمیندلیل بسیاری از هنرمندان در ژانرهای مختلف هنری با اجرای ترانههایی با مضمون اجتماعی، همراهی خود را با مردم اعلام کرده و هنر خویش را در راه خواستههای آنها ارائه میدادند.
فرهاد پس از انقلاب 57، اما جلایوطن نکرد، در ایران ماند و سالهای بسیاری نیز ممنوعازکار شد. بالاخره قفل این ممنوعیتها در سال ۱۳۷۲ شکست و پس از پیشنهاد یکی از مؤسسات فرهنگی به فرهاد، مجوز برگزاری نخستین کنسرت فرهاد در تهران بعدازانقلاب، با شرایطی عجیب و خاص و پس از یکسال، با پیگیریهای فراوان صادر شد. ازجمله آنشرایط عجیب میتوان به ممنوعیت تبلیغات، چاپنشدن تصویر فرهاد، ممنوعیت فروش بلیت کاغذی و اجرانشدن ترانه گنجشگک اشیمشی اشاره کرد. با پذیرش شرایط، سالن سینما سپیده از تاریخ ۱۰دیماه ۱۳۷۳، بهمدت سهروز میزبان فرهاد در ایران میشود. بااینحال و با وجود ممنوعشدن اجرای ترانه گنجشگک اشی مشی (ساخته اسفندیار منفردزاده) در اینکنسرت، فرهاد اینترانه را که پیشتر توسط پری زنگنه در فیلم «گوزنها»ی مسعود کیمیایی در سال 1353 اجرا شده بود و بعدها نیز توسط خود او بازخوانی شد، روی صحنه اجرا کرد. یکی از نکات برجسته اینکنسرت، آن بود که فرهاد تمام درآمد اینکنسرت را به یک سازمان خیریه برای مدرسهسازی اهداء کرد.
ترانه گنجشگک اشیمشی، برگرفته از متلهای کازرونی، سروده حسن حاتمی است که احمد شاملو با اعمال برخی تغییرات، آن را به گویش تهرانی تبدیل کرد و در سال 1340 بهچاپ رساند. حاتمی در توضیح واژه «اشیمشی»، اصل آن را «اشامشی» میداند که معنی آن «کسی که با شاه نمینشیند و از حاکم و شاه جانبداری نمیکند»، است. در موسیقی فیلم، مصرع آخر، توسط پری زنگنه اینگونه خوانده میشود: «کی میخوره؟ حکیم باشی»، اما در اجرایی که فرهاد از اینترانه دارد، بهجای واژه «حکیم»، از واژه «حاکم» استفاده میکند که این خود نشانه مهمی در تایید کنشگری سیاسی ـ اجتماعی او در تنشهای سیاسی دهه50 بود. ازاینمنظر، فرهاد را باید چونان پیشقراول و پایهگذار موسیقی اعتراضی، یکی از بسیار هنرمندانی دانست که با ادبیات اعتراضی خود تبدیل به شورشیهایی شدند که خواهان انقلابی بنیادین در جامعه بودند. ترانهسرایان و آهنگسازان علاقمند به هنر اعتراضی پاپ، در ایندوره با بهرهگیری درست از سهعامل مهم زبان، موسیقی و محتوا، همچنین استفاده صحیح از نمادها، جدای از تولید آثار مهم موسیقی پاپ، توانستند از زبانِ اشیاء برای توصیف شرایط اجتماعی روز، بهره بگیرند تا بهرغم
وجود محدودیتها، راهی برای بیان دغدغه و رسیدن به هدف اصلی جامعه دورانخویش بیابند. واژههایی چون «جمعه»، «مرد تنها»، «شب»، «خاکستری» و... که در ترانههای فرهاد به آنها اشاره شده است، نمونههای قابلذکر این دستهاند.
باایناوصاف، نباید فرهاد را صرفاً هنرمندی دانست که ترانههای انتقادی آهنگسازان را با صدای متفاوت خود اجرا میکند. بلکه آگاهی او به امور، برخورداری از شعور اجتماعی، مطالعه، دارا بودن سواد ادبی و درنتیجه ادای صحیح واژگان، شناخت ساختار موسیقی کلاسیک جهان، همراهی با توده مردم، نداشتن نگاه مادی به هنر و دغدغهمندی و کنشگری اجتماعی، فرهاد را تبدیل به هنرمندی با مرغوبیت خاص کرد که جدای از تبحر در هنر، نشان داد که هنر نه وسیلهای صرفاً مصرفی، نه حتی ابزاری برای کسب درآمد که کنشی برای بیان مضامین جاری در جامعه است. فرهاد صدای مردم دردکشیده روزگارش بود و برخلاف بسیاری، شرافت هنرش را فدای مادیات کرد. همین نیز باعث شد تا هنرش هیچگاه به ابتذال کشیده نشده و از او بهعنوان هنرمندی که زبان گویای دوران خویش بود، با احترام یاد شود.