| کد مطلب: ۸۲۶۷
کیلومترها جلوتر از همه *

کیلومترها جلوتر از همه *

محمود حسینی‌زاد نویسنده، مترجم و منتقد ادبی ابراهیم گلستان بر من تاثیری غیرقابل‌انکار گذاشت. در زندگی‌ همه ما، لحظاتی، مکان‌هایی، اشخاصی و... بوده‌اند که زمان

hoseinizad mahmood

محمود حسینی‌زاد

نویسنده، مترجم و منتقد ادبی

ابراهیم گلستان بر من تاثیری غیرقابل‌انکار گذاشت. در زندگی‌ همه ما، لحظاتی، مکان‌هایی، اشخاصی و... بوده‌اند که زمانی دوست‌شان داشته‌ایم. مثل فیلمی که در نوجوانی دیده‌ایم، کتابی که در جوانی خوانده‌ایم یا شخصیتی که زمانی بسیار دوستش داشته‌ایم اما سالیان بعد که به همه‌شان نگاه کرده‌ایم دیگر آن حس پیشین را نداشته‌ایم. این اتفاق برای من هم رخ داده است و در میان نویسندگان و فیلم‌سازان مورد علاقه‌ام جز ابراهیم گلستان در مورد دیگران بسیار دچار این احساس شده‌ام که می‌توانستند به گونه دیگری عمل کنند. ابراهیم گلستان تنها هنرمندی بود که در بیش از نیم قرنی که می‌شناختمش دچار کمترین تردیدی نسبت به او نشدم. من دبیرستانی بودم که ابراهیم گلستان، زبان او، نگاه اجتماعی‌اش، فیلم‌هایش و... را شناختم و از آن زمان تاکنون چیزی حول و حوش ۶۰ سال می‌گذرد. اگر اکنون در شرایطی قرار بگیریم که ناچار به انتخاب یک فیلم از سینمای ایران باشم قطعا از «خشت و آینه» نام خواهم برد. اگر بخواهم تنها از یک ترجمه به عنوان اثری تاثیرگذار بر سیر ترجمه در تاریخ معاصر ایران نام ببرم قطعا از «برف‌های کلیمانجارو»ی ارنست همینگوی یاد خواهم کرد که دست بر قضا هم‌سن‌وسال خودم است. ابراهیم گلستان این داستان را در سال ۱۳۲۵ ترجمه کرد و من هنوز که هنوز است با خواندن این داستان گمان می‌کنم ترجمه آن و به‌خصوص صحنه‌های آخرش بی‌شباهت به معجزه نیست. ابراهیم گلستان تنها نویسنده‌ای بود که طی ۶۰ سالی که می‌شناختمش برای یک لحظه هم ناامیدم نکرد. او روشنفکری با دیدی گسترده بود و در هر حوزه‌ای که قدم می‌گذاشت تا انتهای مسیر را می‌پیمود. گلستان چه وقتی زبان آموخت، چه وقتی به دنبال فیلم‌سازی و عکاسی رفت، چه وقتی داستان نوشت و... همه این کارها را به طور کامل انجام داد. دید گسترده گلستان و چندوجهی بودنش ویژگی‌ای بود که در ایران بسیار کم مشاهده می‌شود. او از ابتدا چندبعدی بود و گمان می‌کنم تسلطی که بر حوزه‌های گوناگون داشت حاصل همین چندبعدی بودنش بود. گلستان بر زمینه‌های متفاوت هنری و اجتماعی مسلط بود و بالطبع به خوبی از عهده ادغام‌شان با هم برمی‌آمد و به‌عنوان مثال اگرچه برای دربار فیلمبرداری کرد اما این کار را به‌گونه‌ای انجام داد که هیچ‌گاه به عنوان بخش انتقادی کارنامه‌اش پیش کشیده نشد یا آشنایی و دوستی‌اش با حزب توده هیچ‌گاه نتوانست موجب متهم‌شدنش به همکاری با این حزب شود و این‌ها همه حاصل رفتار خودش بود. در کنار چندوجهی بودن، دقت‌نظر و پیگیری ابراهیم گلستان ویژگی‌های دیگری بودند که در پیوند با معلومات عمیقش جایگاهی را که می‌دانیم برایش آفرید. ما قدر ابراهیم گلستان را هم دانستیم و هم ندانستیم. هنگامی ندانستیم که با کوته‌نظری‌ها و ایدئولوژی‌های خشکیده‌مان قضاوتش کردیم، ناسزایش گفتیم و به پرخاش‌گری و بددهنی متهمش کردیم. اگر «جمعه می‌بینمت» ساخته میترا فراهانی، روایتی از گفت‌وگو میان ژان لوک گدار، چهره پیشگام سینمای موج نوی فرانسه و ابراهیم گلستان از طریق ایمیل‌های منظم هفتگی، فیلم‌ها، تصاویر، کلمات قصار و نامه‌ها را ببینید راحت‌تر به آن‌چه در مورد گلستان می‌گویم پی می‌برید. این فیلم با وجود آنکه ابراهیم گلستان را ساکن خانه‌ای شبیه به قصر با شخصیتی متکبر نشان می‌دهد و در مقابل زندگی ساده ژان لوک گدار می‌گذاردش اما باز هم می‌بینید که تیزهوشی و تواضع گلستان در عین ژست بالادست بودنش به چشم می‌آید. او می‌پذیرد که در جا‌هایی از گدار کمتر می‌داند و باید بیاموزد. من از این نظر نیز برای ابراهیم گلستان احترام بسیار زیادی قائل بودم هرچند احساسم نسبت به او صرف احترام نبود و بسیار دوستش داشتم. ابراهیم گلستان زمانی در این فیلم حضور پیدا کرد، حدود ۹۵، ۹۶ سالگی که هیچ نیازی به این حضور نداشت اما برخوردش به اندازه‌ای موشکافانه است که براساسش می‌توانید حدس بزنید که در جوانی نیز به همین صورت بوده است. من ابراهیم گلستان را بیش از یک مرتبه ندیدم. حدود سال ۱۳۵۵، ۱۳۵۶ بود که یکی از دوستانم، سعید میرهادی، شاعر، نویسنده و مدیر سابق «انجمن قلم» آلمان که در این کشور با نام «سعید» معروف بود به من اطلاع داد که کارگردان مشهور فرانسوی، انیس واردا به ایران آمده و در حال ساخت فیلمی است که علی رفیعی، در آن بازی می‌کند. فیلمبردار آن گروه از دوستان «سعید» بود و «سعید» از من خواست که به دیدار او بروم. با پرس‌وجویی که انجام دادم متوجه شدم فیلمبرداری در استودیوی گلستان در حال انجام است. در خیابان دروس در حال حرکت به سمت استودیوی گلستان بودم که مردی قدبلند و خوش‌قیافه را دیدم که می‌دانستم ابراهیم گلستان است و باقی مسیر را با او هم‌قدم شدم. خوش‌مشربی او خاطره‌ای بود که از تنها دیدارمان در ذهن من ماند. تعهد اجتماعی ابراهیم گلستان که گاهی از سوی برخی به‌عنوان محل ایراد عنوان می‌شد از نظر من تعهدی به انسان و روابط انسانی بود و برای همین شعارزده نمی‌نمود. ما در دوره‌ای در تاریخ معاصر با حجمی گسترده از ادبیات و فیلم شعاری مواجه بودیم و در برابر آن حجم از اثر شعارزده از ابراهیم گلستان انتقاد می‌شد که چرا مشابه دیگران عمل نمی‌کند. او بدون آنکه شعارزده باشد به انسان، روابط انسانی و جامعه انسانی متعهد بود و نبودنش موجب تاسف بسیار است. گلستان همواره از همه ما چندین کیلومتر جلوتر بوده و هست و برای همین همیشه ناچار بوده فریاد بزند تا من و امثال شما متوجه آن‌چه می‌گفت بشویم. پس پرخاش‌گری‌اش را به پای پیشروبودنش بگذارید. این دفاعیه‌ای بود که هرگاه می‌شنیدم ابراهیم گلستان را به پرخاشگری متهم می‌کردند مطرح می‌کردم و هرگاه صحبت از مفهوم روشنفکری و ویژگی‌های روشنفکر بود، از ابراهیم گلستان مثال می‌آوردم. روشنفکری که چه از لحاظ وجه تعهد اجتماعی و چه دست داشتن در حیطه‌های گوناگون به‌گونه‌ای حرفه‌ای، می‌توانست تنها نمونه موجود در ایران باشد. هنرمندی که در زمان خود به لحاظ تسلط کامل به زبان مادری در کنار زبان‌های خارجی، آگاهی به فیلم‌سازی و نویسندگی و شعر و... کم‌نظیر بود.
* این نوشتار از خلال گفت‌وگوی شفاهی با محمود حسینی‌زاد تهیه شده است.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار