خیابان یکطرفه گلستان
خسرو دهقان منتقد سینما ابراهیم گلستان درگذشت روحش شاد و یادش گرامی. گلستان جایی به شوخی گفته بود: نه به ایران برمیگردم؛ نه میمیرم. ولی در نهایت رفت. او مردی
خسرو دهقان
منتقد سینما
ابراهیم گلستان درگذشت روحش شاد و یادش گرامی.
گلستان جایی به شوخی گفته بود: نه به ایران برمیگردم؛ نه میمیرم. ولی در نهایت رفت. او مردی همهفن حریف بود در زمینه ادبیات، داستان، سینما، عکاسی، ترجمه، نقد و نظریه سر رشته داشت. میتوان گفت در کمترین زمینه هنری بود که به شکلی دستی نداشته باشد.
در مواجهه با گلستان نکته این است که این حق برای منتقد و مخاطب وجود دارد که او و کارهایش را بپسندد و خوشش بیاید یا نپسندد و خوشش نیاید؛ این حق طبیعی هرکسیست که هرطور صلاح بداند با گلستان طرف شود؛ اما باید مراقب این بود که در مورد اهمیت او نباید تردیدی به دل راه داد. هر منتقدی موظف است اهمیت او را جدی بگیرد. ما همیشه دوست داشتن و نقد را با اهمیت داشتن افراد در فرهنگ ایران خلط میکنیم. گاهی به افراد نقد وارد میکنیم ولی مجاز به این نیستیم که اهمیت افرادی را که دارای آثار و نظریه هستند نادیده بگیریم. مخاطبین میتوانند گلستان را دوست داشتهباشند یا از او متنفر باشند اما مهم بودنش غیرقابل انکار است.
مسئله دیگر این است که رابطه گلستان با افراد دور و برش، هرکتابی یا هر پدیده هنری، یک اتوبان چند بانده یکطرفه بود و در نهایت هم به بنبست ختم میشد. در حقیقت جایی برای بازگشت باقی نمیگذاشت؛ از گلستان به دیگران میرسید؛ و نه از دیگران به او. بر همه میتاخت بدون اینکه متقابلاً تاب انتقاد نداشت.
در مورد اخلاقیات او باید گفت که گلستان خود را نه در سرزمین ایران، نه در خاورمیانه و مشرقزمین؛ بلکه در کل کائنات، خیلی منحصربهفرد و بیرقیب میدانست؛ فکر میکرد همه کائنات یک طرف و گلستان یک طرف است. هیچ نوع شباهتی با خود را قبول نداشت. اینکه افراد دیگر احتمالاً میتوانند نفسی بکشند یا عرضاندامی بکنند در فرهنگ گلستان بیمعنی بود. در فرهنگ گلستان آدمها به دودسته تقسیم میشدند: یا دشمنانش بودند که تکلیفشان مشخص بود؛ یا کسانی که دوست او بودند که باز هم دشمن او محسوب میشدند چراکه باز هم برای او دوستی در این شکل، مفهومی نداشت. فرهنگ لطف دوگانه و مرحمت دوطرفه را در خود نداشت. اینطور بود که همه باید به او سلام میکردند؛ اما علیکی در کار نبود.