درس معلم ار بود، زمزمهی محبتی...
نگاهی به کتاب زندگی با تئاتر، خاطرات دکتر پرویز ممنون
نگاهی به کتاب زندگی با تئاتر، خاطرات دکتر پرویز ممنون
همایون علیآبادی
منتقد تئاتر
یکی از جذابترین کلاسهای درسی دکتر ممنون، نگرش تحقیقی بود که بهدلیل غنای درونی و سبک تدریس دکتر، در شمار پرشوروحالترین درسهای دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران محسوب میشد. بهیاد دارم که در سال 1353 کتابی از رولان بارت ازسوی انتشارات امیرکبیر و با ترجمهی دکتر محمدتقی غیاثی منتشر شد و دکتر ممنون از آن روی که کتابهای تئاتری بهویژه کتابهای تئوری نقد تئاتر، هماره در فقر و فاقه در بازار کتاب بودند، میکوشید تا دانشجویانش را به خواندن این کتاب تشویق کند و از من نیز خواست تا کنفرانسی درباره کتاب نقد تفسیری در یکی از جلسههای کلاس ارائه دهم. بهراستی کتاب نقد تفسیری بارت، اتفاقی در زندگی من بود. از جلسهی پرشوروحال این اثر در دانشکده که بگذریم، اساساً لحظههای تنهایی مرا که با تئاتر طی میشد، سخت پر کرد. بارت از شمار تئوریسینها و منتقدان معاصر تئاتر است و دو مقالهی او با نامهای نقد، نه نه و بیگانه، قصهی خورشیدی که نقدی است بر کتاب بیگانه اثر آلبر کامو، هرگز از یادها نمیروند و هماره زندهاند. بارت در مقالهی اولش نقد را معادل نهگفتن نمیشمارد و ایرادهای نیشغولی را نیز. من در کنفرانس کلاس کوشیدم
تا بروبچههای ورودی 52 را بهسوی نقد تفسیری چندان بکشانم تا بازار کتابهای نقد تئاتر تکانی بخورد. در این هدف، توفیق رفیقم شد و پس از سالها همچنان گاهی که بههم میرسیم، میگوییم نقد نوشتن نهگفتن نیست و بهقول بارت نقد، نه نه. کتاب دکتر ممنون، بسیار خواندنی است. از تئاتر گفته و چه صمیمانه و صادقانه. چهاربار تاکنون سرتاسر کتاب زندگی با تئاترِ دکتر ممنون را تورق و تصفح و تفحص کردهام و بهنظرم هنوز حرف آخر در این کتاب بر گنجنای دلم نگفته مانده است و حالیا برای دومین مسطورهای که بر این کتاب مینویسم و میکوشم تا بخشی از تحسین خود را نثار استادم کنم.
کتاب را معرفی نمیکنم، چراکه اعرف از معرف است. نقد نیز نمیکنم، چراکه من در برابر استاد بزرگم برای نقد حتماً باید جواز قلم و تحصیل حاصل و بیاض و سواد داشته باشم که هیچکدامشان را ندارم. آنچه برای من مهم است این است که همه تئاتریها قدر مقدر و مقدور این کتاب را بدانند و بخوانند، از روی بن و بیخ جان بخوانند و بدان دل ببندند. برایم جالب بود که در بخشی از کتاب در آن استاد پرویز ممنون، نزدیکترین دوستانش را معرفی میکند و رفیق شفیق و یاران حجره و گرمابهاش را به ما میشناساند. با محمد کوثر، با مهدی اخوانثالث، با محمدعلی جعفری و با همهی آن 10نفر و دریغا دریغ، آنان حالیا در کنار ما نیستند و باقیات الصالحاتشان با قلم پرویز ممنون به ما سخت مینشیند. بهراستی مگر ممکن است مهدی اخوانثالث جزو 10نفر یار گرمابه و گلستان دکتر ممنون بوده باشد؟ آری هست و چه زیبا و چه به نکویی خاطرات ممنون را از استاد مشترکمان م.امید میخوانیم و حظ میبریم.
این کتاب در کل یکی از خواندنیترین و دلنشینترین کتابهای نقد حالی است که طی سالهای اخیر چاپ شده است. قلم پخته و سختهی دکتر ممنون، سلطهی بیگفت و صوتش بر آنچه میخواهد بگوید و خاصه آن مهر و دریغا دریغی که از چهرهی خدوم روزگار بر سرتاسر کتابش کشیده، ما را در برابر خودنوشتهای دیگر به بینیازی و کاملبودن میرساند.
یکی از جذابترین بخشهای این کتاب آنجاست که برای من منتقد، از نقد تئاتر و جایگاه ویژهی این بزرگ در نقد تئاتر ایران میگوید. دکتر ممنون، هشتسال در روزنامهی آیندگان نقد تئاتر و اپرا مینوشت. بیتعارف میگویم، یک تنه، کل فضای نقدنویسی تئاتر این ملک را در کف با کفایتش گرفته بود. ویژهنامههای آیندگان، یادداشت سفرهای دکتر ممنون و خاطرات و خطرات عمری را که در آیندگان طی کرد و برای من همیشه بر صدر و قدر نشسته، یکی از پر کششترین بخشهای کتاب است. جالبترین نکته اینکه ممنون در سن 80سالگی تیغ از نیام برکشیده و به نقد آثار دوران گذشتهاش رفته است. برای ما چقدر مایهی انتباه است که او هنوز روحیهی معلمیاش را حفظ کرده و میگوید، برخی از نقدهایی که نوشته را حالا دیگر نمیپسندد. درنهایت خضوع و خشوع مینویسد دو نمایش شهر قصه اثر بیژن مفید و پژوهشی ژرف و سترگ و نو اثر عباس نعلبندیان از لطف قلم و مهر مسلم استاد، دور ماندهاند و حقشان نبوده است. در 80سالگی چه به زیبایی بر مصطبهی نقد و نظر مینشیند و هنوز ثابت میکند که معلم است و هنوز ناقد است و دیگر آن روحیهی قدیم و ندیم و صمیم را نمیپسندد و بر آن است تا بگوید برخی
از کارها در دنیای سریع ژورنال، از حقیقت دور ماندهاند.