مشروطه شکست نخورده است
آیا مسائل کنونی جامعه ایران همچنان در تداوم مسائل عصر مشروطیت است؟
آیا مسائل کنونی جامعه ایران همچنان در تداوم مسائل عصر مشروطیت است؟
مهدی روزخوش
پژوهشگر علوم سیاسی
تاریخ سنتی ایران، تاریخ تداوم در ورای گسستهاست اما در عصر قاجار گسستی متفاوت از همه گسستهای پیشین، «افق انتظارات» ایرانیان را ورای «قلمرو تجربه» آنان برد. هرچند هبوط ایران از «جایگاه تمدنیاش» مدتها پیش از قرن نوزدهم آغاز شده بود، اما اهمیت و خاصبودگی این مقطع زمانی از آن جهت است که ناکامیهای گذشته در آگاهی ایرانیان تأثیر تحولآفرینی بر جای نگذاشته بود و اندیشه و نهادهای سنتی همچنان مرجعیت فکری و سیاسی خویش را حفظ کرده بودند. تا پیش از قرن نوزدهم، اروپا نهتنها مرجع فکری ایرانیان نبود، بلکه گزارشهای تاریخی پیش از این مقطع، نشاندهنده آن است که اروپا جاذبه چندانی هم برای ایرانیان نداشته است. حال آنکه در ایران پسامشروطه، بررسی ضدمدرنترین اقشار و افکار هم نشان میدهد که کنش و گویششان، آگاهانه یا ناآگاهانه، به سلب یا به ایجاب در ذیل افق معنای جدیدی که با مشروطيت در «ذیل تاریخ غرب» تکوین یافته، قرار میگیرد و در بسیاری موارد مدعیان غربستیزی، «غربزدهتر» از متهمان به غربزدگی هستند. گسستی که با مشروطیت در تاریخ ایران رخ داده، بهرغم آنکه ناقوس پایان نظم تاریخی پیشین را که زوال و انحطاط آن اسباب درونی داشت، به صدا درآورد و ما را به «تعطیلات تاریخ» روانه کرد، اما تداوم در حدیث آرزومندی اهداف مشروطیت را «حوالت تاریخی» ما کرد. تمام تحولات 117ساله ایران پسامشروطه به یک اعتبار، مواجهه با میراث مشروطیت است. مبنای نقد پادشاهان پسامشروطه همواره قانون اساسی مشروطیت و مناقشه بر سر حدود اختیارات شاه در آن بود. در دهههای 40 و 50 شمسی، نفی فلسفه سیاسی و نظام حقوقی مشروطیت در زی ایدئولوژیهای متنوع غربزدگی، بازگشت به خویشتن، جهان سومگرایی، مارکسیسم ـ لنینیسم، آنچه خود داشت، آسیا در برابر غرب، سنتگرایی و... به مذهب مختار تبدیل شد اما خطای باصرهای که این واکنشهای متأثر از ایدئولوژیهای غربی ایجاد کردند، امری موقتی و گذار بود و میراث مشروطیت امری اصیل و پایدار که در خودآگاهی تاریخی انسان ایرانی معاصر درونماندگار شده است. شرایط و لوازم برخورداری همه ایرانیان از حقوق فردی برابر و غیرقابل سلب و چگونگی تثبیت ساخت سیاسی دولتملت بهعنوان واحد سیاسی عصر جدید همچنان مهمترین مسائل عصر ما هستند. در سرمقاله روزنامه «تمدن» در دوران مشروطه نوشته شده بود ایران مال همه ایرانیان است. همین جمله پس از انقلاب به یکی از شعارهای گروه اصلاحطلبان تبدیل شد، احتمالا بدون آنکه شعاردهندگان از پیشینه آن هم اطلاعی داشته باشند. با این توضیحات، سخنگفتن از شکست مشروطه ناشی از تحلیل تاریخی مبتنی بر برش کوتاهمدت است، نه تحلیل ساختمند تاریخی. هر «دوران» تاریخی الزامات و اقتضائات خود را دارد و البته عوارض و ابتلائات خود را. مشروطیت امر تاریخی ماندگاری از نوع Wirklichkeit هگلی است که هسته معقول آن به بقای خود ادامه داد و خواهد داد. تاریخ مسیر از پیش موجودی ندارد اما امکانهای پیشروی آن هم نامحدود نیست. اینکه مسائلی که زمینهساز وقوع مشروطیت شد، همچنان مسائل ما هستند «و ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را هنوز را» بهمعنای شکست مشروطه نیست؛ بهمعنای انباشت تجربه تاریخی در دوران گذار است.