| کد مطلب: ۷۷۴۷
مشروطیت؛ بنیان نوین شهروندی حقوق‏‌مدار

مشروطیت؛ بنیان نوین شهروندی حقوق‏‌مدار

پرسش: مشروطیت چه تاثیری بر شأن حقوقی انسان ایرانی داشت ؟

پرسش: مشروطیت چه تاثیری بر شأن حقوقی انسان ایرانی داشت ؟

masoodi aref

عارف مسعودی

پژوهشگر علوم سیاسی

مشروطیت را می‌توان لحظه‌ای در دوران گذار یا دوران آستانه‌ای (sattelzeit یا saddle period) تاریخ ایران‌زمین در نظر گرفت که طی آن جامعه و شهروندان ایرانی از دوره‌ای با یک‌ قلمرو تجربه و افق انتظارات خاص، به‌تدریج وارد دوره دیگری با قلمرو تجربه و افق انتظارات متفاوتی شدند. به‌واقع با تخالف میان قلمرو تجربه ایرانیان که معطوف به حال و گذشته‌شان بود و افق انتظارات آنها که میل به تغییر و آرمانی در آینده داشت، نظام مفاهیم و زبان سیاسی و اجتماعی به‌ترتیب دچار ابهام، آشفتگی و درنهایت دگردیسی شد.
یکی از این‌مفاهیم که حامل دگردیسی معنای مهمی بوده است، مفهوم فرد یا فردیت یا به‌تعبیر یکی از نویسندگان این‌دوره، عبدالرحیم طالبوف‌تبریزی، «منی» است که آن را مشتق‌شده از «من» می‌داند. این «من» به‌طور سنتی و در ادبیات قدمایی ما مترادف واژه عربی «انانیت» بوده و معنای منفی «خودبینی» را با خود دارد اما طالبوف در «کتاب سوم احمد» یا «مسائل‌الحیات» در آن مجادلات نظری که میان احمد -فرزند خیالی خود- که نماینده روشنفکران نوخاسته است و آقا عبدالله -که اهل جمود و نماینده اندیشه قدمایی است- ترتیب می‌دهد، این «من» را به‌معنای مثبت «خویشتنی» به‌کار می‌برد و از زبان احمد اعلام می‌دارد: «برای تولید حق، یک منبع و یک مظهر داریم. منبع را نمی‌شناسیم و نمی‌توانیم نشان بدهیم. آن منبع عبارت از منی من، تویی تو، اویی او است». در جای دیگری نیز در توضیح ظهور چنین فردی می‌گوید: «انسان آن‌روز انسان شد که لفظ چون و چرا گفتن و ماهیت هرچیزی را جستن گرفت». آنچنان که توکلی طرقی در کتاب «تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ» اشاره دارد، این نفس نو یا من نوآیین در برابر نفسی قرار می‌گرفت که خواستار رستگاری در آخرت بود. نفس رستگاری‌خواه به سعادتمندی در دنیای واپسین می‌اندیشید و درپی کمال خویش ازطریق «سیر به عالم بالا» و «سرور ابدی و راحت سرمدی» بود، اما نفس نو یا مشروطه‌خواه در پی کمال مدنی، سُرور ملی و رشد وطنی و تاریخی بود. امثال طالبوف و دیگر روشنفکران نوخاسته به‌دنبال تعریف فرد، خویشتن یا نفسی بودند که علاوه بر تاکید بر کمال خویش، در پیوند دقیقی با ترقی وطن قرار می‌گرفت. به‌واقع این‌فرد برخلاف فرد در «قصه غربت غربی»، فردی در بیرون جهان و سالک راه طریقت که به‌تنهایی و با جداشدن از جامعه به جست‌وجوی حقیقت می‌پرداخت نبود، بلکه او رنگ تعلقی عرضی، تاریخی و اجتماعی داشت و فرد در جهان و عامل اجتماعی بود. تلاش‌های این نویسندگان مبانی فکری برای عبور از انسان ایرانی به‌مثابه رعیت بی‌حقوق و تثبیت او به‌عنوان شهروند صاحب‌حق بود که بدل به جان زیست جهان ایرانی می‌شد.
بی‌گمان نخستین‌بار در سده‌های چهارم و پنجم هجری، مقارن با دوره‌ای که آن را رنسانس اسلامی ـ ایرانی دانسته‌اند بود که بارقه‌هایی از فردگرایی در سپهر فرهنگی ایرانیان سرنمون شد و کسانی مانند ابوحیان توحیدی با تاکید بر اینکه «انسان اساس انسان است» و ابوسلیمان سجستانی که انسان را شناگر دریایی دانست که جز خود ساحلی ندارد، به بسط نظری آن یاری رساندند، اما در مشروطیت بود که با استمداد از اندیشه اروپایی و به‌منظور فراهم‌آوردن مقدمات نظری برای برپایی نظام حقوقی جدید، مفهومی نوآیین از فرد در برابر صورت قدیم آن، در استقلال خودش، همراه با شأنی حقوقی ظاهر شد. ازنظر سیدجواد طباطبایی اتفاقی که در بستر جنبش مشروطه‌خواهی در ایران رخ داد، این‌بود که برای اولین‌بار «حقوق ایرانیان از بیرون دستگاه دولتی و در تعارض با آن به درون آن منتقل شد». اما در تکمیل این‌سخن بسیار مهم می‌توان گفت که در ادامه آن انتقال حقوق از بیرون دولت به درون آن، یک انتقال مهم دیگر نیز حداقل در مقام نظر در سطح فردی و شهروندی رخ داد و آن انتقال مفهوم حق از بیرون فرد ایرانی به درون او بود. این سیر نظری انتقال حق از بیرون به درون را می‌توان در برخی رساله‌های مشروطیت ملاحظه کرد. در اینجا باز هم طالبوف است که در همان رساله «مسائل‌الحیات» از اهمیت «حفظ وجود» سخن می‌گوید که می‌توان آن را قرینه‌ای بر مفهوم «صیانت ذات» یا «self-preservation » یا حق صیانت از ذات در فلسفه حقوق اروپایی دانست. از دیگر آثار مهم این‌دوره که حاکی از ظهور فردیت مبتنی بر حق و نه وظیفه‌اند، یکی رساله کوتاه «حق دفع شر و قیام برضد استبداد»، از نویسنده‌ای ناشناس در دوره استبداد صغیر است که بحث اصلی خود را پیرامون اعلامیه حقوق‌بشر و شهروندی مندرج در مقدمه قانون‌اساسی فرانسه طرح می‌کند و برمبنای آن حق مقاومت را از حقوق اساسی شهروندان می‌داند و دیگری «بیان‌نامه حقوق بشر»، اثر میرزا سیدابراهیم‌خان اویسی که در آن نویسنده، قانونی را ملی می‌داند که مبنای آن حفظ حیات انسانی باشد و سبب رفع تعدی و سلامت نفس مردم شود.
این رویکرد نوآیین که تاکید را بر حقوق افراد و شهروندان و نه وظایف آنها در جامعه می‌گذاشت و شامل حق صیانت از جان، مال و آزادی بود و به‌طورکلی آن اشارات به حقوق‌بشر و شهروندی متاثر از رخدادهایی همچون ناکارآمدی نظام سیاسی برآمده از انقلاب مشروطه، رخدادهای ناگوار دهه 1290، اقدامات افراطی انقلابیون رادیکال و متعاقباً گسترش سه گفتمان ملی‌گرایی اقتدارگرا با محوریت تجدد آمرانه، چپ‌گرایی رادیکال و رادیکالیسم اسلامی (که فردیت و حقوق فی‌نفسه افراد و شهروندان، آنگونه که متفکران مشروطیت در نظر داشتند، در این گفتمان‌ها جایی نداشت) به حاشیه رفت. با‌این‌همه با وقوع انقلاب اسلامی که همچون میدانی برای عیان‌شدن ناکارآمدی این گفتمان‌ها در راهبری مطالبات فردی و جمعی ایرانیان بود و با بالاگرفتن منازعات نظری و عملی پیرامون مسائلی مانند جامعه مدنی، حدود و ثغور قلمرو دولت و حقوق ملت و مطالبات گروه‌های مختلف اجتماعی، با محوریت و تاکید بر حقوق‌بشر و شهروندی، آن مجادلات نظری که در دوران مشروطیت برای نخستین‌بار در میان معدود افرادی از اهل نظر ایرانی شکل گرفت، اکنون بدل به مسئله‌ای فراگیر در جامعه ایرانی شده است. پس تلاش‌های نظری نویسندگان هوادار مشروطیت، سبب برآمدن مفهومی نوآیین از فردیت و شهروندی شد که تا به‌امروز برای ما «جهان‌ساز» و «جهان‌سوز» بوده است. جهان‌سوزی آن به‌اعتبار برهم‌زدن مبانی قدمایی پیرامون تصور از انسان ایرانی به‌مثابه رعایای سلطان است و جهان‌سازی آن به‌جهت طرح بحثی اساسی در جهت سرنمونی شهروند ایرانی واجد حقوق است.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار