| کد مطلب: ۷۷۱۹
ذهن نیاکان ما دیو را آفرید

ذهن نیاکان ما دیو را آفرید

امین بینش‌پژوه مجسمه‌ساز اغلب ما در کودکی تجربه شنیدن قصه‌ای وهم‌آلود در مورد دیو یا پری را از زبان کسی داشته‌ایم و ماجرا در مورد موجودات ترسناک یا آزاررسانی

photo 2023 07 31 18 57 24

امین بینش‌پژوه

مجسمه‌ساز

اغلب ما در کودکی تجربه شنیدن قصه‌ای وهم‌آلود در مورد دیو یا پری را از زبان کسی داشته‌ایم و ماجرا در مورد موجودات ترسناک یا آزاررسانی بود که در هیبتی متفاوت و با موهای ژولیده قرار بود بر ما ظاهر شده و سراغ‌مان بیایند. زندگی کودکی ما در بستر روایت‌ها و قصه‌های پیرزن‌های فامیل گذشت. قصه‌هایی که باورش برای ذهن کودکانه ما بسیار سخت بود و سبب ریشه‌دواندن ترس و درک دائم حضورِ دیگری در وجودمان شد.
مثلاً شب‌های تاریک اگر خواب‌مان نمی‌برد، کسی در خانه بود که با کوبیدن چندباره مشتش به دیوار اتاق، ما را از دیب -دیو- بترساند. دیبی که توی کوه زندگی می‌کرد و عاشق بچه‌ها بود. می‌گفت خانه‌های روستا پله‌های دیب هستند. وقتی دیب تشنه می‌شود و از کوه پایین می‌آید، پاهای سنگینش را یکی‌یکی روی سر خانه‌ها می‌گذارد تا به رودخانه برسد. آب بخورد و دوباره برگردد و در راه برگشت دختربچه‌های پرسروصدا را زیر بغل بزند و با خودش به کوه ببرد تا کارهای خانه‌اش را بکنند و بزرگ که شدند با او عروسی کنند. همان کوه‌بلند خیلی‌دور پشت گندم‌زارها که تنها ایستاده بود؛ جایی پر از وهم‌وخیالات، جایی که عاشق‌ها می‌توانستند به آنجا فرار کنند، نوزادهای تازه متولد‌شده را از آنجا می‌آوردند و شوهرهای بد، پیرزن‌ها و پیرمردهای مظلوم را می‌شد کول کرد، برد گذاشت پشت‌اش و از دست‌شان خلاص شد.
ذهن نیاکان ما دیو را آفرید تا همزاد بشر باشد و با دست‌و‌دل‌بازی هر صفت بد یا مایه ننگ و خجالتی مانند؛ مرگ، درد، مرض، گندیدگی، گرسنگی، سست‌عنصری و بسیاری دیگر از چیزهای بی‌خودی که در عالم سراغ داشت را به ریش یکی از آنها بست.
مثلاً دیو «آز» شد سمبل اونایی که سیرمونی نداشتن یا مقاومت و انکار هرچیز خوبی‌رو سپردن به دیو «اَکَه‌تَش». دیو «اپوش» زحمت خشکسالی‌رو گردن گرفت و دیو «هیز»، بدچشمی و قحطی‌رو به‌راه انداخت. دیو «چشمک»، تن و بدن مارو با گردباد و زلزله لرزوند. «زَرمان»، بَدنَفَس هم جور مسواک‌نزدن و بوی بد دهن مارو به‌عهده گرفت.
تا اینجای کار تشکیلات عریض‌وطویل دیوها هم مثل ما آدم‌ها، سلسله‌مراتب داره و بعضی دیوها از بعضیای دیگه مهمترن. الباقی‌ام طفیلی و غفیلی دیو اصلی آن اجدادمون، بعد این‌همه آسمون‌وریسمون بافتن، دیدن یه‌جای کار می‌لنگه و یه‌سری کارهای خیلی بد رو نمیشه گردن گرفت، پس برای پیداکردن یه‌گردن مناسب، دیوهای زن‌رو آفریدند و اسمشون‌رو هم گذاشتن «دروج»(بر وزن دروغ).
اگرچه تعداد دروج‌ها از دیوها کمتر است، اما در عوض توانایی‌شان متفاوت است. یکی از همین دروج‌ها به‌نام «جه یا جَهی» که دختر و همسر اهریمن بزرگ است، آنقدر در گوشش خواند تا دوباره شیر شد و با آفریدن موجوداتی زشت و بدطینت، جهان‌هستی را به تاریکی کشاند.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار