شاید کمی امید و همین
حسین کیانی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر بهنظرم وضعیت هنر نمایش از زمان درگذشت استاد حمید سمندریان تابهحال دچار دگرگونی شده است. این دگرگونیِ روبه نابهبود
حسین کیانی
نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر
بهنظرم وضعیت هنر نمایش از زمان درگذشت استاد حمید سمندریان تابهحال دچار دگرگونی شده است. این دگرگونیِ روبه نابهبودی البته در برخی بخشها مثل نظارتها، سختگیریها و در اصلِ نگرش به این هنر ازسوی آفرینشگران رخ داده است. در دوره پساسمندریان دیگر آن شوق آموختن و ساختن در میان هنرجویان، دانشجویان و حرفهایسازان نیست. دلایل جامعهشناختی و روانشناختی اجتماعی این مسئله ازجمله ناامیدی جمعی نسبت به ساختن و پیشرفتن در آینده، هنرمندان تئاتر و علاقمندان را نسبت به آینده این هنر دچار نوعی نگرانی روبهافزایش، افسردگی و دلمردگی کرده و بهطورطبیعی شوق آموختن، پیشرفتن و ساختن را از بین برده است.
درایندوره با ضعیفشدن و ورشکستهشدن اقتصاد جامعه و سقوط بخشی از هنر تئاتر به بخش نیمهخصوصی و ورود افرادی در صحنه تولید تئاتر که نگاه کالاوار، مصرفگرایانه و بدتر از آن سودجویانه و منفعتطلبانه خود را در عرصه این هنر تسری و ترویج دادهاند، شرایط آفرینش تئاترهای بااصالت و معتبر بهمراتب سختتر از قبل شده است. ازطرفی ضرورتی که آنموقع برای پیگیری مسائل تئاتر تا حدی در میان قشر تئاتریها بود، کمرنگتر و کمانگیزهتر شده و همین باعثشده هنر تئاتر دیگر یک ضرورت مهم فرهنگی، هنری و اجتماعی نباشد. بودجه تولید آن باتوجه به تورم لجامگسیخته افزایش پیدا نکند، هیچ امکانات جدید اجراییای ازسوی دولت و نهادهای ذیربط به آن اضافه نشود و برعکس تعریفی که حتی در مصوبههای شورایعالی انقلاب فرهنگی است بهعنوان کالای فرهنگی هم نگریسته نشود، چه رسد به مقَوِم فرهنگی جامعه.
میخواهم بگویم در 12-10سالی که از مرگ یکی از مهمترین چند کارگردان تئاتر در تاریخ صدوچندساله آن در ایران ما میگذرد، شرایط پیشرفت و توسعه این هنر بهمراتب ناامیدکننده است. در بخش آموزش نیز با وجود رشد قابلقبول آموزشگاههای حضوری و غیرحضوری، چون دورنمایی امیدبخش و انگیزهساز وجودندارد، به تعبیر خود استاد سمندریان، مثل آموزش و آموختن شنا در کنار استخری خالی است که نه استاد و مربی به آن دل بسته، نه هنرجو و دانشجو به آن امیدی دارد. با تمام این ابراز نومیدیها و دلزدگیها، سالنهایتئاتری تهران و برخی شهرستانها کموبیش چراغشان روشن است و بههردلیل و با هر تاثیر و کیفیتی که میخواهد باشد، تئاترها توسط تئاتریها مشغول اجرا شدن هستند. شاید اگر وضعیت بسیار بد و نومیدکننده مشکلات اقتصادی و معیشتی و بهدنباله آن فرهنگی کمی بهبود پیدا کند، نسیم امیدواری هم بهسوی هنر تئاتر ما و هنرمندانش بوزد. امید تنها و آخرین احساس و مفهومی بود که از ماهها و هفتههای آخر زندگی استاد سمندریان در خاطر همه مانده است. او استادی بود که بهرغم همه گلهمندی و انتقادی که نسبت به اوضاع زمانه خود داشت، امیدوار بود و هیچگاه راه حرکت و
پیشرفت هنر تئاتر را مسدودشده نمیدید بهایندلیل که به جاودانگی و بیکرانگی هنر تئاتر اصیل، والا، معتبر و متعهد اعتقادی تام و باوری تمام داشت. اعتقاد و باوری که بهنظرم در این زمانه بیش از هر چیزی به گسترش و پاسداشت آن نیازمندیم.