بیش از همه آفاق بود
فرجامی، زنی در آستانه فصلی سرد
فرجامی، زنی در آستانه فصلی سرد
صوفیا نصراللهی
روزنامهنگار و منتقد سینما
فریماه فرجامی، بازیگر پرکاری نبود، ولی حضور تاثیرگذاری روی پرده داشت. نه لزوما به این دلیل که فیلمهای خیلی مهمی بازی کرد، اهمیتش بهخاطر بازی خودش بود. حتی در حضور کوتاهش در نقش خانم مهندس در فیلم «اجارهنشینها»ی مهرجویی هم اقناعکننده ظاهر میشود و تاثیرش را میگذارد. نقشهایی که در دوران اوج بازیگریاش به او پیشنهاد شد اکثرا بهلحاظ دراماتیک اهمیت چندانی نداشتند. «خط قرمز» کیمیایی را در نظر بگیرید که جزو فیلمهای مهم کارنامهی فرجامی محسوب میشود و طولنقش هم زیاد است و اتفاقا میان فیلمهای کیمیایی، زن نقش دراماتیکی در پیشبرد داستان دارد. بااینحال نه فیلم در کارنامهی کیمیایی حائزاهمیت است، نه نقش لاله بهلحاظ شخصیتپردازی ویژگی خاصی دارد.
فریماه فرجامی را بیشتر از همهی فیلمهایش با همین «خط قرمز» و البته «پرده آخر» واروژ کریم مسیحی بهیاد میآورند. این دومی فیلمی بود که سال 1369 برای فرجامی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنوارهی فیلمفجر را به ارمغان آورد. فروغالزمان، عروس خانوادهی ثروتمندی شده که میخواهند ارثیهی شوهر او را با نیرنگ از چنگش بیرون بیاورند. فروغ در پی بازیهای خانوادهی شوهر مرحومش، دچار توهم و ترس و پریشانیافکار میشود. فرجامی با بازیاش شکنندگی فروغ و حال آشفتهی او را جوری به تصویر میکشد که بار اصلی فضای رعب و تعلیق فیلم بر دوش کاراکتر و بازی اوست. تصویر شیک و زیبای فرجامی در این فیلم و «خط قرمز» بیش از هر نقش دیگر او، معرف کارنامهاش بوده است.
ولی فریماه فرجامی محبوب من، در فیلم «نرگس» رخشان بنیاعتماد است. آخرین نقش ماندگار او در فیلمی که سال 1370 ساخته شد و بهرغم اینکه نیمی از فیلمهای کارنامهاش بعد از این ساخته شدند اما فرجامی دیگر در هیچکدام ندرخشید. آفاق این فیلم نهفقط شخصیتی پیچیده که در سینمای ایران یک کاراکتر رادیکال است. زنی از طبقهی پایین که هم مادر عادل است، هم همسر او. همین جمله را بخوانید تا متوجه بشوید فرجامی باید در چه نقش پیچیدهی خطشکنی بازی میکرده. آفاق از بچگی، عادل را بزرگ کرده اما بعدتر مجبور شده به عقد او دربیاید. عادل نقطهیاتکای آفاق به این جهان و زندگی است. رابطهی عادل با او عشق و نفرت توأمان است اما آفاق مشخصا همهی زندگیاش عادل است. درنتیجه وقتی عادل عاشق نرگس میشود، جهان برای آفاق تمام میشود. آفاق میپذیرد که نقش مادر را بازی کند بهشرطاینکه عادل او را رها نکند اما عادل حالا بندناف قویتری با نرگس پیدا کرده. زور آفاق به عشق عادل و نرگس نمیرسد. بیچارگی، استیصال و گاهی گردنکشی آفاق، جگر آدم را آب میکند. سکانس پایانی فیلم، جایی که آفاق رهاشده در جاده تصادف میکند، دلخراش و فرجامی در اوج کارنامهی
بازیگریاش است، در نقش زنی که به آخر خط رسیده. کاری که در «نرگس» میکند باعث میشود فکر کنیم اگر نقشها و فیلمهای بهتری به او پیشنهاد میشد، میتوانست نام و شهرتی بیش از اینها داشته باشد. آن ایجاد تعادل میان عشق مادرانه و عشق زمینی، آن دعوا و دادوبیدادها در کنار التماسهایش، نمایش زنی که زندگی با او بد تا کرده، کار پیچیدهای بوده که فرجامی انجام داده و هربار بهعنوان تماشاگر مبهوت صورتش در کلوزآپها و همهی احساساتی که نمایش میدهد، میشویم.
فرازونشیبهای زندگی فرجامی باعث شد که خیلی زود کارش در سینما تمام شود. اواخر دههی ۸۰ وقتی برنامهی «هفت» گزارشی از او منتشر کرد، تماشای تصویر درهمشکستهاش کانون بازیگران را از تلویزیون عصبانی کرد. گفتوگوی بدی بود. فرجامی را شبیه آینهیعبرت جلوی دوربین نشانده بودند. گفتوگوی غیرمنصفانهای بود و البته باعث شد که سینماگران یادشان بیفتد که در دهههای ۶۰ و ۷۰ بازیگر زن زیبارویی بهنام فریماه فرجامی بود که استعداد زیادی داشت و شبیه آفاق فیلم «نرگس»، زندگی با او راه نیامد. بعد از آن به فرجامی چند نقش دیگر پیشنهاد شد که آخرین آنها در فیلم «لامینور» بود. فیلم بد و نقشبد، ولی گمانم فرجامی خوشحال بود که دوباره جلوی دوربین است. مثل هر بازیگر دیگری که زندگیاش جلوی دوربین جاودانه میشود.