| کد مطلب: ۶۹۷۱
فرجام ‏ماه‌بودگی در سوسوی ستاره‌‏ها

فرجام ‏ماه‌بودگی در سوسوی ستاره‌‏ها

پیمان شوقی منتقد سینما چقدر تکرار باید کرد این جمله را در عزای هنرمندان ازدست‌رفته که: «مرگش همان روزی فرا رسید که امکان جلوه‌گری از او دریغ شد.» فریماه فرجام

shoghi peyman

پیمان شوقی

منتقد سینما

چقدر تکرار باید کرد این جمله را در عزای هنرمندان ازدست‌رفته که: «مرگش همان روزی فرا رسید که امکان جلوه‌گری از او دریغ شد.» فریماه فرجامی برای نسلی که سینما را از نوجوانی‌اش در دهه60 زندگی کرد و هم‌پای قوام‌یافتن دوباره سینمای ایران قد کشید و بزرگ شد، هرگز آدمی از سنخ این سینما و سایر نبود و نشد. گویی حضور گزیده او در شاخص‌ترین فیلم‌های بزرگان در کنار وجاهت چهره و وقاری در زبان‌بدن که خبر از اصالتی دیرپا داشت، سیمای موجودی اثیری به او بخشید که هرازچندی یک‌بار، به مشتاقان تجدیددیارش افتخار حضور در اثری می‌داد.
اولین‌بار او را در «تیغ و ابریشم»، در نقشی به‌شدت کوتاه‌شده دیدیم که به‌واسطه تشخص حضورش همچنان بعد از سه‌دهه، نمودی بی‌بدیل از زن جوان تحصیلکرده به آخرخط‌رسیده است. حضور پرقدرت‌اش با سیمایی شوک‌آور در «سرب»، خالص‌ترین تجلی عشق در سینمای آن سال‌ها بود و با چهره‌ای رنگ‌پریده‌ در«مادر»، سرگشتگی نسلی خسته از جدال میان سنت و تغییر را نمایندگی کرد. دو شاه‌نقش فراموش‌نشدنی کارنامه او ترازی است برای سنجش گستره قابلیت‌های او به‌عنوان نقش اول در سینمایی که هنوز تاب دیدن زنان قدرتمند و اثرگذار را در لباس قهرمان‌اثر نداشت. فروغ‌الزمان «پرده آخر» و آفاق «نرگس»، زنانی‌اند متعلق به دوسوی اوج و قعر مدارج اجتماع که میراث‌داران سنت، دست تطاول به گرانبهاترین مایملک‌شان گشوده‌‌اند. مایملکی که در پرده آخر به‌شکلی نمادین (ملک همسر) و در نرگس به‌صورتی مستقیم (همسر= عادل)، قالب خانواده و سرپناه را به خود گرفته ‌است. این شد که بازی فرجامی در مهم‌ترین نقش‌های سینمایی خود برای همیشه یادآور تاراجی ماند که هست‌ونیست زنان عصیانگر و خط‌‌شکن را تهدید می‌کند. آنجا که جادوی نمایش باز مدد فرماید امیدنجاتی شاید باشد؛ ولی درعرصه تلخ زندگی، پایانی راستین‌تر از له‌شدن زیر چرخ‌های سنگین واقعیت برایش متصور نبود.
چه حیف که «نرگس» آخرین فرصت فرجامی برای پرده‌اندازی از جلوه‌هایش در سینمای ایران شد. 30سال این سینما و مخاطبانش از فرصت حضور بازیگری خاص محروم ماندند که برخلاف اغلب همکارانش هرگز اسیر تیپ و تکرار نبود و ‌توانست جلوه نقش‌های گوناگون را از زیرپوست تا لب‌مرز اغراق، بازتاب دهد. به‌نظر می‌رسد تجدیدنظرهای گسترده سیاست‌بازان بر عرصه‌های فرهنگی به‌ویژه سینمایی در آغاز دهه70، خط‌پایان هنرمندانی چون فرجامی بود که نمایندگان تشخصی‌زنانه در حرفه خود بودند. کم نبودند هنرمندانی که حوصله و تاب‌تحمل هجمه‌ها را نداشتند یا انزوا پیشه کردند یا به عرصه‌های دیگر رفتند. امروز نقش چندانی از حضور فرجامی در مجموعه‌های تلویزیونی دهه70 در خاطر ما نیست؛ و هرچه هست آن چند شاه‌نقش ماندگار است که مثل الماس در میان میراث سینمایی دوران اوجش می‌درخشند. به‌ویژه که با عمومی‌شدن چند اثر توقیفی مثل «خط قرمز» در سپهر مجازی، امروز چشم‌انداز وسیع‌تری از گستره توانایی‌های او پیش چشم ماست.
فرجامی در ابتدای دهه80 در فیلمی فراموش‌شده به‌نام «زهرعسل» ظاهر شد و در کنار دو ستاره بفروش وقت -یعنی محمدرضا گلزار و مهناز افشار- رأس سوم یک‌مثلث‌عاطفی شوم را بازی ‌کرد. چهره‌اش از تطاول گذرعمر مصون نمانده بود، ولی همچنان رقابتش با دختری جوان بر سر تصاحب قلب یک‌مرد، باورپذیر می‌نمود. اوایل فیلم، گلزار در توصیف او به افشار گفت: «این فریبا رو اینجوری نبین؛ یه‌روزی بود که آشوب‌ها در شهر به‌راه مینداخت.» همین دیالوگ باید هشداری می‌شد برای ما که در چرخش ستاره‌های رنگ و وارنگ تازه‌وارد، مهتاب شهرآشوب سینمای‌مان را به فراموشی سپرده بودیم و امروز در فقدانش دریغ می‌خوریم.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

آخرین اخبار