نفسم گرفت از این شب، درِ این حصار بشکن
نگاهی به انتخابهای کلاسیک حبیب
نگاهی به انتخابهای کلاسیک حبیب
حسن علیشیری
ترانهسرا
حبیب یا آنچنان که در سالهای اخیر با تاکید بر نام خانوادگی و با هدف کمرنگکردن وجه ستارهبودن هنرمندان باب شده، حبیب محبیان، خواننده متفاوتی بود؛ چه در خلق و اجرا و چه در انتخاب آثار. او فعالیت رسمی هنری خود را در اواسط دهه50 آغاز کرد و در سال ۱۳۵۶ با آلبوم «مرد تنهای شب» به شهرت رسید. تاثیری که از موسیقی راک در نوع آهنگسازی و تنظیم و بیش از این دو، بر لحن و شیوه خواندنش گرفته بود، او را به یکی از خوانندگان خارج از جریان اصلی در روزگار خود تبدیل کرد و قشر خاصی از مخاطبان را به سویش کشید. البته که در موسیقی دهه50 با چهرههایی آوانگاردتر از حبیب هم روبهرو هستیم اما او توانست در عامه مردم و خاطرات شنیداری نسلهای بعد از خود نیز نفوذ کند.
نگاهی به کارنامه هنری او در زمینه انتخاب شعر و ترانه، طیف گستردهای از سبکها و همکاری با شاعران و ترانهسرایان متعددی را نشان میدهد. از ترانههایی که خودش سروده، مثل «شهلای من» گرفته تا ترانهسرایان پیشکسوت و شناختهشده موسیقی پاپ همچون کریم محمودی (خواب سرخ بوسهها)، مسعود فردمنش (فصل عشق، هرگز)، لیلا کسری (همراز، قصه مهربونی و...) پاکسیما زکیپور(ده ترانه در آلبوم جوونی-۱۳۸۳) و مهین آبادانی (اشاره، لحظه، هوای گریه و...).
آنچه را اما مورد توجه این یادداشت است، میتوان گرایش حبیب به استفاده از اشعارِ شاعرانِ کلاسیک و معاصر ایران دانست؛ گرایشی که بینِ اهالی موسیقی پاپ، حبیب را میتوان از آغازگرانش در دهه50 شمسی دانست. نخستین نمونه این گرایش در آثارِ حبیب، «شامِ غریبان» است که با شعری از حافظ، آهنگسازی حبیب و تنظیمِ ناصر چشمآذر در آلبومِ «سلامِ همسایه» در سالِ ۱۳۵۷ منتشر شد. حبیب بعدها، قطعاتِ «واعظان»، «گفتم غم تو دارم» و «گفتموگفتا» را نیز براساسِ اشعاری از حافظ منتشر کرد. خیام (چرخ فلک)، باباطاهر (دلم دریای خونه)، انوری (آتش)، عطار نیشابوری (کجا بودم کجا رفتم)، صائب تبریزی (گمشده) و سعدی (بنیآدم) شاعرانِ کلاسیکی هستند که حبیب از آنها خوانده است. در بینِ شاعرانِ معاصر نیز به اسامی نامآشنای فراوانی برمیخوریم که حبیب برای انتخابِ شعر سراغشان رفته است. احمد شاملو (خورشید خانم و پریا)، محمدرضا شفیعیکدکنی (نفس و سفر بخیر)، مهدی حمیدیشیرازی (مرگِ قو)، حمید مصدق (منوتو و خانه کوچک)، محمدعلی بهمنی (خرچنگهای مردابی) و عمران صلاحی (بادبادکها) از شاخصترینِ این نامها هستند. قابل توجه است که بیشینه آثارِ موفق یا
بهقولِ امروزیها هیتِ حبیب در این دسته میگنجند. هوشِ او در انتخابِ اشعاری کمتر شنیدهشده اما درخشان به خلقِ آثاری منجر شده که هم در کارنامهاش ماندگار است، هم باعث شده بخشی از مخاطبِ عام با این اشعارِ زیبا و احتمالاً شاعرانشان آشنا شود. مرگِ قو، نفس (نفسم گرفت از این شب...) و خرچنگهای مردابی، بهترین مصادیقِ این گزاره هستند. اما این بخش از آثارِ حبیب خالی از نقصان و خطا نیز نیستند. حبیب که آهنگسازی تقریباً همه آثارش را خود بهعهده داشت، در ساختنِ ملودی برای این اشعار، در مواردی وزنِ عروضی شعر را، آگاهانه یا ناآگاهانه، شکسته و این موضوع باعث شده دستکم در گوشِ مخاطبِ شعرشناس سطرهایی از این آثار، ناموزون و ناخوشایند جلوه کند. همچنین در مواردی کلمات ناواضح ادا شده و حتی با تکرارِ شنیدن، قابلِ دریافت نیست. (برای نمونه دقت کنید به اجرای سطرِ «ز برون کسی نیاید چو به یاری تو اینجا» در قطعه نفس) همچنین تا جایی که نگارنده اطلاع دارد بسیاری از این اشعار بدونِ آگاهی شاعران اجرا شدهاند که نکتهای ناخوشایند بهنظر میرسد. بااینهمه بههیچوجه نمیتوان از ارزشهای کارِ او در ارائه برداشتی متفاوت از اشعارِ
کلاسیک و جذبِ مخاطبِ عام بهسوی آنها گذشت؛ اشعاری که تعدادی از آنها، با وجودِ اجراهای متعدد، تنها با صدای حبیب در ذهنِ فارسیزبانان ماندگار شدهاند.