| کد مطلب: ۵۴۵۷۶

جهان‏وطنی ضرورتی عقلانی برای شکوفـایی بشـر است/گفت‏‌وگو با علی مرشدی‏‌زاد درباره آرای مارتا نوسباوم در کتاب «نه برای سود» که دفاعی پرشور از نقش موثر علوم انسانی و هنر در رشد دموکراسی است

مارتا نوسباوم، فیلسوف آمریکایی و استاد ممتاز حقوق و اخلاق، اینک ۷۸ سال سن دارد و ۴۰ سال از انتشار نخستین کتاب او درباره ارسطو می‌گذرد؛ کتابی‌که بازگردان آن با قلم عزت‌الله فولادوند، در سال ۱۳۷۴ و در مجموعه «بنیانگذاران فرهنگ امروز» به دست خوانندگان فارسی‌زبان رسید.

جهان‏وطنی ضرورتی عقلانی برای شکوفـایی بشـر است/گفت‏‌وگو با علی مرشدی‏‌زاد درباره آرای مارتا نوسباوم در کتاب «نه برای سود» که دفاعی پرشور از نقش موثر علوم انسانی و هنر در رشد دموکراسی است

مارتا نوسباوم، فیلسوف آمریکایی و استاد ممتاز حقوق و اخلاق، اینک ۷۸ سال سن دارد و 40 سال از انتشار نخستین کتاب او درباره ارسطو می‌گذرد؛ کتابی‌که بازگردان آن با قلم عزت‌الله فولادوند، در سال 1374 و در مجموعه «بنیانگذاران فرهنگ امروز» به دست خوانندگان فارسی‌زبان رسید.

در تمام این چهاردهه، او فعالانه کوشیده حیات دانشگاهی را با زیست روشنفکرانه تلفیق کند و علاوه بر نگارش ده‌ها اثر در زمینه فضیلت‌های اخلاقی، نظریه‌های عدالت، حقوق زنان، فلسفه یونان و روم باستان، حقوق حیوانات، عشق و... نیم‌نگاهی نیز به مناسبات و نهادهای اجتماعی و سیاسی داشته باشد.

در دهه اخیر، اعتنا به آثار نوسباوم در ایران گسترش یافته و چندین کتاب او ترجمه شده‌اند. آخرین کتابی که از او در ایران منتشر شده است، «نه برای سود» نام دارد و در آن نوسبام توضیح می‌دهد که چرا دموکراسی‌ها به علوم انسانی و هنر نیاز دارند. از این کتاب با فاصله‌ای یک ‌ماهه، دو ترجمه به فارسی چاپ شد.

نخست ترجمه علی مرشدی‌زاد، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه شاهد در نشر «سروش مولانا»، سپس ترجمه حسین موسوی در نشر «طرح نو». به‌همین‌مناسبت با علی مرشدی‌زاد گفت‌وگو کردیم و از حسین موسوی درخواست کردیم تا یادداشتی درباره اهمیت این کتاب بنویسد. این مصاحبه و آن یادداشت، تقدیم خوانندگان «هم‌میهن».

‌مارتا نوسباوم در جهان، فیلسوف شناخته‌شده‌ای است اما توجه به او در ایران فقط در سال‌های اخیر، بیشتر شده است و می‌دانیم که شما در حال ترجمه برخی از آثار او به فارسی هستید. به‌عنوان سوال اول لطفاً درباره آثار او، سنتی که در آن می‌اندیشد و اهمیت اندیشه فلسفی‌اش برای ما بگویید.

باید عرض کنم که نوسباوم را نمی‌توان به یک سنت یا مکتب واحد محدود کرد؛ چراکه کار او ترکیبی غنی و منحصربه‌فرد از چند سنت مهم فلسفی است. نوسباوم در درجه نخست یک ارسطوشناس برجسته است. مفهوم «شکوفایی انسانی» (Eudaimonia) ارسطو، ستون‌فقرات بسیاری از آرای او، به‌ویژه در «نظریه توانمندی‌ها»(Capabilities Approach)  است. او از ارسطو می‌آموزد که فلسفه نباید صرفاً انتزاعی باشد، بلکه باید به «چگونه زندگی‌کردن» بپردازد و به بهبود زندگی انسان‌ها کمک کند.

morshedizad-amir jadidi

از جنبه‌های دیگر، او تحت‌تأثیر متفکران لیبرال مانند جان رالز است. درعین‌حال لیبرالیسم را با انتقاداتی جدی مواجه می‌کند و سعی دارد آن را با تاکید بر هیجان‌ها، آسیب‌پذیری بدن و نیاز به مراقبت، تکمیل و اصلاح کند. دفاع او از تکثرگرایی و آزادی‌های اساسی، ریشه در سنت لیبرال دارد. او همچنین تحت‌تأثیر فلسفه قاره‌ای (به‌ویژه رمانتیسیسم و اگزیستانسیالیسم) قرار دارد. نوسباوم در موضوع هیجان‌ها و تربیت اخلاقی، روی اندیشه‌های روسو، فریدریش شیلر و امانوئل کانت مطالعه کرده است. همچنین از متفکرانی مانند مارسل پروست برای بسط نظریه‌های خود درباره هیجان‌ها و ادبیات بهره می‌برد.

نوسباوم همچنین یک فمینیست سرشناس است که مسائل زنان را در مرکز بسیاری از پژوهش‌های خود قرار داده است. او به نقد نابرابری‌های جنسیتی، خشونت علیه زنان و محدودیت‌هایی که مانع شکوفایی آنان می‌شود، می‌پردازد و اگرچه یک فیلسوف است، به اقتصاد توسعه نیز علاقه دارد. کار او به‌ویژه در قالب «نظریه توانمندی‌ها»، تأثیر زیادی بر اقتصاد توسعه گذاشته و با اقتصاددانان بزرگی مانند آمارتیا سن همکاری نزدیک داشته است. به‌طور خلاصه نوسباوم در سنت «فلسفه عملی»(Practical Philosophy)  می‌اندیشد؛ فلسفه‌ای که هدف‌اش نه‌فقط توصیف جهان، بلکه تغییر آن برای بهترشدن است.

او این کار را با تلفیق عمیق فلسفه با حقوق، اقتصاد، علوم سیاسی و ادبیات انجام می‌دهد. شاید بتوان گفت که این موضوع است که نوسباوم را برای خواننده ایرانی جذاب می‌کند. با خواندن آثارش این احساس به وجود می‌آید که می‌توان با استفاده از نظریه‌های او به جامعه‌ای بهتر، اخلاقی‌تر و به‌دور از تبعیض دست یافت و شادکامی را در زندگی ارتقاء بخشید. 

‌نوسباوم در این کتاب به‌طور مشخص به نقش علوم انسانی و هنر در رشد دموکراسی در جوامع اشاره می‌کند. تفسیر او از چگونگی این تاثیرگذاری چیست؟ ایده مرکزی و راهبر او در این بحث چیست؟

نوسباوم استدلال می‌کند که علوم انسانی و هنرها سه قابلیت اساسی را در شهروندان یک دموکراسی پرورش می‌دهند که برای حیات و پویایی آن ضروری است؛ یکی تفکر انتقادی (قدرت نقد سقراطی) است، یعنی توانایی استدلال منطقی، نقد سنت‌ها و مرجعیت‌ها و بررسی مستقل ادعاها. توانایی دیگر تصور خلاق و همدلی (قوه تخیل روایی) است. منظور از آن توانایی قرار دادن خود در جایگاه دیگران، درک دردها و شادی‌های آنان و درک پیچیدگی جهان از منظرهایی متفاوت از منظر خود است.

این توانایی، پایه‌ احساسات اخلاقی مانند ترحم و انصاف است. سومین آنها خودآگاهی و درک جهان‌شمول‌بودن تجربه انسانی است. علوم انسانی به ما می‌آموزد که ما فقط «شهروند یک کشور» نیستیم، بلکه بخشی از خانواده بزرگ بشری با تاریخ و تجارب مشترک هستیم. ایده اصلی نوسباوم این است که دموکراسی فقط یک سیستم سیاسی مبتنی بر انتخابات و نهادها نیست، بلکه یک «حکومت گفت‌وگویی» است.

3678

این حکومت گفت‌وگویی برای تداوم خود به شهروندانی نیاز دارد که بتوانند بیاندیشند، انتقاد کنند، با دیگران همدلی کنند و منافع جمعی را بر منافع فردی کوتاه‌مدت ترجیح دهند. از دید او، نظام‌های آموزشی که فقط بر مهارت‌های فنی‌حرفه‌ای و رشد اقتصادی متمرکز شده‌اند، این قابلیت‌های حیاتی را نابود و در بلندمدت، بنیان‌های دموکراسی را سست می‌کنند.

‌یکی از متفکرانی که نوسباوم به‌طور ویژه در این کتاب به آرای او ارجاع می‌دهد، رابیندرانات تاگور، شاعر و فیلسوف هندی است. تاگور البته در ایران نامی مشهور است که حتی به کتاب‌های درسی نیز راه یافته است، اما درعین‌حال به‌نظر می‌رسد بسیاری از دیدگاه‌های تاگور در زمینه ملی‌گرایی و نظام آموزشی مطلوب چندان در سپهر عمومی فکر در ایران، لااقل به‌نام خود او رواج نیافته است. آن وضعیت آرمانی مدنظر تاگور در زمینه آموزش شهروندان چه مؤلفه‌هایی دارد؟

تاگور در مؤسسه آموزشی «شانتینیکتان» خود، الگویی آرمانی از آموزش را پیاده کرد که نوسباوم عمیقاً از آن الهام گرفته است. مؤلفه‌های کلیدی آن یکی آموزش غیرمتمرکز و ضداستعماری بود. تاگور مخالف سیستم سفت و سخت و استعماری آموزش بود که خلاقیت و هویت بومی را سرکوب می‌کرد. آموزش باید ریشه در فرهنگ و محیط محلی داشته باشد. عنصر دیگر، ترکیب هنر و طبیعت با آموزش آکادمیک است.

دروس سنتی باید در کنار موسیقی، نقاشی، تئاتر و تبادل با طبیعت تدریس می‌شد. هنر، روح و قوه تخیل دانش‌آموز را پرورش می‌دهد. یکی دیگر از عناصر پرورش «شهروند جهانی» است. برخلاف نظام‌های آموزشی که ملی‌گرایی افراطی را ترویج می‌کنند، هدف تاگور پرورش انسانی بود که هم به فرهنگ خود عشق می‌ورزد، هم خود را بخشی از تمدن بشری می‌داند و برای دیگر فرهنگ‌ها احترام قائل است.

عنصر دیگر تأکید بر پرسشگری و گفت‌وگوست. مشابه سقراط، کلاس‌های درس باید فضایی برای گفت‌وگوی آزاد و پرسش از مرجعیت‌ها باشد، نه‌صرفاً حفظ و تکرار مطالب. و بالاخره پرورش همدلی و احساسات اخلاقی. آموزش باید به کودک کمک کند تا احساسات پیچیده خود و دیگران را درک کند و ترحم و مسئولیت اخلاقی را در خود پرورش دهد.

‌یکی دیگر از اندیشمندان مورد توجه نوسباوم در کتاب «نه برای سود»، جان دیویی است که به پدر آموزش و مدرسه نوین در ایالات‌متحده آمریکا شهرت دارد. آن مفاد عمده تفکر دیویی که نوسباوم در این کتاب بدان‌ها ارجاع می‌دهد،از چه قرار است؟

نوسباوم بر چند اصل بنیادین از اندیشه جان دیویی تأکید می‌کند. یکی از آن موارد، آموزش برای دموکراسی است. دیویی آموزش را نه‌صرفاً برای اشتغال، بلکه برای پرورش شهروندان فعال و آگاه در یک جامعه دموکراتیک می‌دانست. مدرسه باید «آزمایشگاه دموکراسی» باشد. یادگیری مبتنی بر تجربه مورد بعدی است. دانش‌آموزان باید از طریق مشارکت فعال در پروژه‌ها، حل مسئله و تعامل با جهان واقعی بیاموزند، نه از طریق حفظ کردن منفعلانه اطلاعات. مورد دیگر، پرورش عادات دموکراتیک است.

دیویی بر عادات رفتاری لازم برای دموکراسی مانند همکاری، احترام به دیدگاه‌های مخالف و توانایی حل مسالمت‌آمیز تعارضات تأکید داشت. این عادات باید از کودکی در مدرسه نهادینه شود. درنهایت، نقش معلم به‌عنوان تسهیل‌گر است. معلم، نه یک منتقل‌کننده مطلق دانش، بلکه کسی است که فضای کنجکاوی و کاوش را برای دانش‌آموز فراهم می‌کند.

‌صاحبنظران حوزه دموکراسی از دو راهبرد دموکراسی حداقلی (صوری) و دموکراسی حداکثری (محتوایی) برای دستیابی به وضع دموکراتیک سخن به‌میان می‌آورند. نوسباوم به‌نظر می‌رسد در رده دسته دوم قرار می‌گیرد و در تحلیل خود، رشد بنیان‌های فکری و تربیتی لیبرال را برای رسیدن به جامعه‌ای دموکراتیک غلظت می‌بخشد. با این تعبیربه اندیشه نوسباوم در این اثر موافقید؟

بله. ظاهراً این‌گونه است. نوسباوم را می‌توان در رده طرفداران دموکراسی حداکثری (محتواگرا) قرار داد. از دید او، برگزاری انتخابات (شکل صوری) بدون وجود شهروندانی با «توانمندی‌های انسانی توسعه‌یافته» (محتوا)، دموکراسی را توخالی و شکننده می‌کند. ازاین‌منظر می‌توان کاملاً با نوسباوم هم‌دل بود.

یک دموکراسی پایدار نیازمند «فرهنگ دموکراتیک» است؛ فرهنگی که در آن شهروندان نه‌فقط به حقوق خود آگاهند، بلکه به حقوق دیگران احترام می‌گذارند، توانایی تشخیص تبلیغات و شعارهای پوپولیستی دارند و می‌توانند در فضایی عقلانی درباره منافع عمومی بحث کنند. این فرهنگ بدون آموزش علوم انسانی و پرورش فکری شهروندان به دست نمی‌آید و این امری است که به‌نظر من در کشور ما مورد غفلت واقع شده است. بنابراین تمرکز نوسباوم بر «بنیان‌های فکری و تربیتی» نه‌تنها غلط نیست، بلکه ضروری است.

‌در فصل سوم این کتاب که عنوانش «آموزش شهروندان: هیجان‌های اخلاقی و (ضداخلاقی)» است، نوسباوم بحث را به کودکی افراد می‌کشاند و با بهره‌گیری از آرای ژان ژاک روسو در کتاب «امیل»، میل کودکان به برده‌ساختن پدر و مادر را آغاز دنیای سلسله‌مراتبی قلمداد می‌کند. طبق این تفسیر، غرایز طبیعی کودکان چون عشق و ترحم می‌تواند تحت‌شرایطی به انحراف‌های اخلاقی و رفتارهای بی‌رحمانه نیز منتهی شود. شرح نوسباوم از مکانیسم و سیر این تبدیل چگونه است؟

نوسباوم با بهره‌گیری از کتاب امیل روسو، این فرآیند را این‌گونه توضیح می‌دهد: کودک ذاتاً احساساتی مانند عشق، وابستگی و ترحم دارد اما این احساسات اولیه، خودمحورانه و خام هستند. کودک به‌دلیل وابستگی کامل به والدین، به‌طور طبیعی میل دارد آنان را در خدمت خود داشته باشد.

این اولین تجربه رابطه سلسله‌مراتبی و بالقوه استثماری است. ترحم طبیعی کودک می‌تواند منحرف شود. اگر کودک یاد بگیرد که برای جلب‌توجه یا قدرت، دیگران را بترساند یا رنج دهد، یا اگر رنج‌کشیدن دیگران را عاملی برای برتری خود ببیند، ترحم اولیه به لذت از آزار دیگران یا بی‌تفاوتی نسبت به رنج آنان تبدیل می‌شود.

اینجاست که آموزش‌وپرورش سقراطی وارد می‌شود. وظیفه آموزش این است که این احساسات خام را با عقلانیت درآمیزد. کودک باید با پرورش قوه تخیل و تفکر انتقادی بیاموزد که دیگران موجوداتی مستقل با حقوق و احساسات برابر هستند. این فرآیند، احساس ترحم خودخواهانه را به همدلی و انصاف واقعی تبدیل می‌کند.

‌جهانی که نوسباوم به آن انتقاد دارد و گویی آینده را بدین‌طریق پیش‌بینی می‌کند، جهانی است که در آن شهروندی جهانی به محاق رفته است و انواع تعصب‌های ایدئولوژیک، ملی‌گرایانه، جنسیتی، مذهبی و کاستی جایگزین احساسات انسانی مبتنی بر ترحم، احترام، همدردی و همدلی شده است. او ضعف عمده موثر در این چرخش را کمبود «تفکر جایگاهی» (توانایی دیدن جهان از منظر مخلوقی دیگر) و مهجورماندن آموزش‌وپرورش سقراطی معرفی می‌کند. به سقراط که می‌رسیم اما شاید سوال‌هایی پیش آید. به هر روی سقراط حتی در جامعه‌ای همچون آتن در یونان باستان نیز که یکی از الگوهای مهم وضعیت دموکراتیک است، به‌عنوان انسانی بر‌هم‌زننده نظم و امنیت، تشکیک‌کننده در آیین‌ها و عرف‌های رایج و فاسدکننده فکر جوانان محکوم می‌شود. بسیاری از مردم نیز اغلب تمایل جوانانه به تردید در ارزش‌ها را نادرست می‌پندارند و حفظ و تغییر اندک در وضع موجود را خوش‌تر می‌دارند. پیشنهاد نوسباوم به‌عنوان متفکری لیبرال، برای گذر از این وضعیت تناقض‌آمیز چیست؟

نوسباوم این تناقض (ضرورت پرورش منتقدان برای دموکراسی در مقابل مقاومت جامعه در برابر منتقدان) را به‌خوبی می‌پذیرد. پیشنهاد او، نه یک راه‌حل سریع، بلکه یک فرآیند مستمر تربیتی و فرهنگی است. آموزش تفکر انتقادی و همدلی باید از سال‌های اولیه زندگی و در مدارس آغاز شود تا پرسشگری و احترام به دیدگاه متفاوت به یک «عادت» تبدیل گردد.

معلم در این فرآیند نباید نماینده بی‌چون‌و‌چرای مرجعیت باشد، بلکه باید الگویی از یک «متفکر سقراطی» باشد که دانش‌آموزان را به پرسش و کشف حقیقت دعوت کند. نوسباوم استدلال می‌کند که باید به جامعه فهماند منتقد، دشمن جامعه نیست، بلکه پزشک آن است. سقراط خود را خرمگسی می‌دانست که جامعه را از خواب غفلت بیدار می‌کند.

نقد سازنده، جامعه را از رکود، فساد و اشتباهات فاجعه‌بار نجات می‌دهد. این‌هم باز ازجمله مواردی است که جامعه ما نیاز دارد بیاموزد و زمامداران بیش از عامه مردم به آن نیازمندند. نظام آموزشی باید احترام مبتنی بر استدلال و شایستگی را جایگزین اطاعت کورکورانه از مرجعیت کند.

‌گاهی در متن کتاب این برداشت تقویت می‌‌شود که نوسباوم، تفکر انتقادی و الگوی پرورش مبتنی بر خلاقیت را روبه‌روی الگوی رایج آموزش مهارت‌ها و نگرش دموکراتیک را روبه‌روی رهیافت رشدمحور اقتصادی قرار می‌دهد. برای نمونه، می‌نویسد: «بیشتر ما زندگی در کشوری مرفه اما غیردموکراتیک را نمی‌پذیریم». به‌نظر شما چه برداشتی از سخن نوسباوم دراین‌زمینه دقیق‌تر است؟ 

برداشت دقیق این است که نوسباوم این دو را در یک تقابل مطلق قرار نمی‌دهد، بلکه هشدار می‌دهد که اولویت‌‌دادن مطلق به رشد اقتصادی، در بلندمدت هم دموکراسی و هم رفاه پایدار را نابود می‌کند. از دید نوسباوم، رشد اقتصادی وسیله‌ای برای تحقق زندگی خوب انسانی است، نه هدف نهایی. دموکراسی نیز بستر رفاه پایدار است. یک جامعه دموکراتیک با شهروندان آگاه و منتقد، کمتر در دام فساد، مدیریت ناکارآمد و تصمیمات کوتاه‌بینانه می‌افتد و درنتیجه اقتصاد آن در بلندمدت کمتر آسیب می‌بیند.

از نگاه نوسباوم نبود دموکراسی، فساد اقتصادی و زوال اقتصاد را به‌دنبال می‌آورد. جمله‌ای که شما نقل کردید؛ («بیشتر ما زندگی در کشوری مرفه اما غیردموکراتیک را نمی‌پذیریم»)، نشان می‌دهد که «رفاه» واقعی فقط داشتن درآمد بالا نیست، بلکه زندگی در جامعه‌ای آزاد، عادلانه و دارای کرامت انسانی است. نوسباوم یک «سبد توسعه انسانی» را پیشنهاد می‌کند که در آن توانمندی‌هایی مانند آزادی‌بیان، مشارکت سیاسی و احترام، هم‌ارز با رفاه مادی هستند.

‌نقد عمده نوسباوم به ساختارهای سیاسی و آموزشی در کشورهایی همچون هند و آمریکا، چه دستاوردها و نکاتی برای مخاطب ایرانی این کتاب می‌تواند داشته باشد؟

خواندن این کتاب برای مخاطب ایرانی می‌تواند بسیار روشنگر باشد. هشدار درباره خطر کالایی‌شدن نظام آموزش ازجمله آنهاست. نقد نوسباوم به نظام آموزشی هند و آمریکا که فقط به تولید نیروی کار می‌اندیشد، مستقیماً به روند فزاینده «کنکورمحوری» و کم‌اهمیت‌شدن علوم انسانی در ایران اشاره دارد.

این کتاب نشان می‌دهد که این روند، یک بحران ملی است. نوسباوم نشان می‌دهد که راه‌حل، بازگشت به علوم انسانی و هنر به‌مثابه قلب تپنده تربیت شهروندی است. یکی دیگر از موضوعات، تأکید بر آموزش به‌مثابه امری سیاسی است. کتاب به ما یادآوری می‌کند که هیچ نظام آموزشی‌ای بی‌طرف نیست.

هر سیستم آموزشی، یا شهروندانی مطیع و مصرف‌گرا می‌سازد یا شهروندانی فعال و نقاد. باید انتخاب کنیم کدام را می‌خواهیم. کتاب همچنین به درک ما از دموکراسی عمق می‌بخشد و نشان می‌دهد که دموکراسی فراتر از صندوق رأی است و در کلاس‌های درس، خانواده و روابط اجتماعی روزمره متولد می‌شود. نوسباوم با استناد به فیلسوفان و شاعرانی از فرهنگ‌های مختلف (یونان، هند و آمریکا) نشان می‌دهد که ایده‌های دموکراتیک میراث مشترک بشریت است.

‌امروزه در ایران و نقاطی از جهان، نقد شدید رویکردهای جهان‌وطنی دیده می‌‌شود و شاهد مناظره‌های پررنگ میان برای نمونه ناسیونالیست‌ها و جهان‌وطنی‌ها هستیم. جهان‌وطنی‌ها مخالفان‌شان را فاشیست می‌خوانند و ناسیونالیست‌ها، جهان‌وطنی‌ها را همچون آنارشیست‌های آشوبگر به‌تصویر می‌کشند. خواندن آرای نوسباوم، چه کمکی به ارتقای این مناظره می‌کند؟

آرای نوسباوم می‌تواند این مناظره را از حالت دوگانه‌سازی خصمانه خارج کرده و به آن غنا بخشد. نوسباوم جهان‌وطنی لیبرالی را ترویج می‌کند که در تقابل مطلق با عشق به میهن نیست. از دید او، ما می‌توانیم و باید به فرهنگ و جامعه محلی خود عشق بورزیم، اما این عشق نباید به انکار کرامت و حقوق دیگر ملت‌ها بینجامد. مدل او، شهروند جهانی است که ریشه در خاک خود دارد، اما شاخه‌هایش به سوی کل بشریت گسترده است.

او به‌وضوح نشان می‌دهد که چگونه نظام‌های آموزشی مبتنی بر ملی‌گرایی خصمانه، تفکر جایگاهی و همدلی را نابود می‌کنند و شهروندانی می‌سازند که حاضرند خشونت را بر غریبه‌ها روا دارند. جهان‌وطنی نوسباوم بر پایه این ایده است که تمام انسان‌ها دارای عواطف و قابلیت‌های مشترکی هستند و ادبیات و هنر می‌توانند پلی برای درک این اشتراکات باشند.

این نگاه، «دیگری» را نه به‌عنوان یک تهدید، بلکه به‌عنوان انسانی شبیه به خودمان معرفی می‌کند. نوسباوم با معرفی مفاهیمی مانند توانمندی‌های انسانی و پرورش تخیل، استدلال می‌کند که جهان‌وطنی یک احساس شاعرانه یا یک آرمان آنارشیستی نیست، بلکه یک ضرورت عقلانی برای بقا و شکوفایی بشر در جهان به‌هم‌پیوسته امروز است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار