دستاورد «پایتخت» چه بود؟
تاریخ تلویزیون کم سریال ندارد که منشأ توجه و تاثیرگذاری قابلتأمل و رفتارسازی اجتماعی بوده باشد. آثاری که در تماشایشان حتی پلک نمیشد زد، بس که همهچیزش سر جایش بود؛ از سریال «سمک عیار» ساخته محمدرضا اصلانی گرفته که پر از حکایتهای پررمزوراز بود تا «داییجان ناپلئون» که نمونه بارز و شاخص یک کمدی موقعیت است که در شخصیتپردازی، گرهافکنی و گرهگشایی کمنظیر بود و ناصر تقوایی به خوبی آن را کارگردانی کرد.

تاریخ تلویزیون کم سریال ندارد که منشأ توجه و تاثیرگذاری قابلتأمل و رفتارسازی اجتماعی بوده باشد. آثاری که در تماشایشان حتی پلک نمیشد زد، بس که همهچیزش سر جایش بود؛ از سریال «سمک عیار» ساخته محمدرضا اصلانی گرفته که پر از حکایتهای پررمزوراز بود تا «داییجان ناپلئون» که نمونه بارز و شاخص یک کمدی موقعیت است که در شخصیتپردازی، گرهافکنی و گرهگشایی کمنظیر بود و ناصر تقوایی به خوبی آن را کارگردانی کرد. بگذریم که «سلطان صاحبقران» و «هزاردستان» عالیجناب علی حاتمی، ماندگارترین سریالهای تاریخ تلویزیون است و دیگر مادری همچون او نزاید.
افسوس که چنین نابغهای زود پَر کشید و عرصه فرهنگ را از ساخت آثار بیبدیل خود محروم کرد. نمونه دیگر «روزی روزگاری» امرالله احمدجوست که در عشق جان و روح مردم ایران تاروپود نهاد و بسیار جذاب و تاثیرگذار بود. صدالبته سعید مطلبی با سریال «ستایش» در سه فصل فیلمنامهنویسی و شخصیتپردازی را به بسیاری یاد داد و چشمها را به خود خیره کرد.
در میان آثار کمدی در 45 سال اخیر بدون شک «شبهای برره» از همه سرتر بود. نگاه تاریخی، اسطورهای و اجتماعی را همراه با رویکرد نقادانه در وضعیت کمدی موقعیت به خوبی نمایان کرد و بهترین اثر مهران مدیری در تمام عمرش است. در چنین احوالی سریالهای مناسبتی بهخصوص ماه رمضانی و نوروزی، اوضاع مساعدی ندارند.
در میان آنها تنها چند اثر بود که قابل تأمل بود و برای مخاطب رفتارساز و تاثیرگذار «صاحبدلان» و «شب دهم» از نمونههای آن است. در این میان سریال «پایتخت» حتی در فصلهای ابتداییاش به شیوهای سردستی، ناشیانه و دستکمگرفتن فهم مخاطب ساخته شد و سطح این کار بهقدر تئاترهای خاکبرسری یوسفآباد بیمقدار است.
حالا که هفتفصل از این سریال گذشته به خوبی میتوانیم درباره آن تحلیل و قضاوت کنیم. این سریال چه رهاوردی برای مخاطب داشت و چه رفتارهایی به مخاطب منتقل ساخت؟ در رویکردی بیتعارف و بدون تکلف این سریال ارزش چندانی نداشت و هیچ مفهوم اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی مثبتی برای خانوادههای ایرانی نداشت. اثری بسیار ضعیف که لودگی را تبلیغ میکرد و حتی یک سکانس فیلمفارسی که موج مردانگی، پهلوانی و انسانیت بود به تمام این اثر میارزید. حقیقتاً با نگاهی عمیق و عاری از تعارف «پایتخت» آیا هیچ تاثیر مثبتی در مردم داشت و هیچ رفتار انسانی اجتماعی را ترویج کرد.
قصههای بیتمرکز شبیه اتودهای اولیه در تئاتر، رواج لودگی و سطحیگری و سطحیاندیشی، بزرگترین دستاورد منفی این سه سریال برای مخاطب بود. سریالی که پس از فصل نخستاش در فصول بعدی کاملاً پروپاگاندا بود و سفارشی نوشته و ساخته شد و کوچکترین تاثیر مثبتی برای هر مخاطبی با هر میزان سوادی نداشت و مروج پول درآوردن به هر قیمتی و برخی رذائل اخلاقی اجتماعی بود. آدمی حیرت میکند از این میزان سطحینگری و دستکم گرفتن فهم مخاطب.
«پایتختی» که نگاه ملی بر آن حاکم نبود، شخصیتهایی که در کلیشهای چندشآور ماندهاند و هرگز در ابعاد مختلف درنیامدهاند. گرههایی که بسیار شل زده شده و گرهافکنیاش کاملاً سطحی و غیرحرفهای پرداخت شده است. سریالی که برای سرگرمکردن مردم هیچ اثر ماندگاری برای او نداشت و حتی در پهنای هفت فصلاش نمونه بارز یک اثر سخیف بود.
بگذریم که مدیران سیما که در چهار سال اخیر رسانه ملی را به حضیض ذلت انداختهاند و اعتبار رسانه ملی را کاملاً مِیلی کرده و نزد مردم ایران بیاعتبار ساختهاند، با وجود اینکه در ابتدای سکانداری بر تلویزیون با ساخت این نوع آثار کاملاً مخالف بودند اما برای ایجاد توجه و جلب اقبال مردم مجبور به ساخت فصل هفتم این سریال شدند و با پرداخت مبالغ سرسامآور (مثلاً به یک بازیگر درمجموع 40 میلیارد تومان) در هدف خود برای جلبتوجه مخاطب، باز هم بینصیب ماندند. مدیرانی که تمام آبرو و حیثیت تلویزیون را در جنبههای خبری و سرگرمی نزد مردم ایران مضمحل ساخت و مرجعیت رسانه دیداری ـ شنیداری را به خارج از کشور منتقل کرد با دروغپردازی، نادانی و نابلدیهایش.
در پایان امیدوارم خدا مردم ایران را از شر هرچه جاهل، نادان و پول بربادده، نجات دهد و مدیران کارآمد و شافعی شایستهسالار را نصیب مردم ایران کند.