به تماشای روانهای ناآرام / محمدرضا مالکی بازی استریندبرگ را روی صحنه برد
فریدریش دورنمات، نمایشنامهنویس سوئیسی، اگرچه «بازی استریندبرگ» را با اقتباس از نمایشنامهی مشهور «رقص مرگ» آگوست استریندبرگ نوشت، اما این اثر نهتنها یک بازنویسی ساده بلکه تفسیری جسورانه از مفاهیم و مسائل مطرحشده در آن نمایشنامه بود.

فریدریش دورنمات، نمایشنامهنویس سوئیسی، اگرچه «بازی استریندبرگ» را با اقتباس از نمایشنامهی مشهور «رقص مرگ» آگوست استریندبرگ نوشت، اما این اثر نهتنها یک بازنویسی ساده بلکه تفسیری جسورانه از مفاهیم و مسائل مطرحشده در آن نمایشنامه بود. درواقع دورنمات با حفظ اصول دراماتیک استریندبرگ، نگاهی تازه به روابط انسانی، قدرت و محدودیتهای موجود در جامعه انداخت و اینگونه، اثر خود را از یک نمایش تراژیک به یک کمدی سیاه با ابعادی انتقادی تبدیل کرد. «بازی استریندبرگ»، داستان یک زندگی زناشویی متلاشیشده است.
زوجی که سالها در یک جزیره دورافتاده با هم زندگی کردهاند، هردو درگیر بحرانهای عاطفی و روانی هستند و زندگی مشترکشان به میدان جنگی بیپایان تبدیل شده است. این زوج ـ مرد و زنی که در معرض کشمکشهای شدید روانشناختی قرار دارند ـ بحرانهای زناشویی خود را بهشکلی مدام در قالب جدالهای پیدرپی با یکدیگر بیرون میریزند. ورود یک مرد غریبه اما که خود را از اقوام زن معرفی میکند، زندگی این زوج را بهسمت نقطه بحرانی جدیدی هدایت میکند. این مرد درواقع عاملی است که روابط این دو نفر را تحتتأثیر قرار میدهد و راه را برای جدایی آنها هموار میکند.
در دنیای «بازی استریندبرگ»، هیچکدام از شخصیتها قادر به فرار از گذشته خود نیستند و هر تصمیمی که میگیرند، تنها به گسترش بحران و کشمکش میانجامد. در چنین فضایی، دورنمات بهخوبی از زبان برای به تصویر کشیدن روابط شخصیتها در فضایی دلهرهآور و گنگ بهره میبرد. در «بازی استریندبرگ»، هر دیالوگ، نهفقط وسیلهای برای پیشبرد داستان، بلکه ابزاری برای تحلیل شخصیتها و روابطشان است. همین تنشهای نهفته در دیالوگهاست که باعث میشود تماشاگر یا خواننده بهطور مستمر درگیر بازی روانشناختیای شود که شخصیتها در آن گرفتار شدهاند.
دورنمات در نمایش «بازی استریندبرگ» اما تنها به یک رابطه زناشویی ازهمگسیخته نمیپردازد، بلکه از طریق این رابطه، مسائل پیچیدهتر اجتماعی و انسانی را تحلیل میکند. درواقع دورنمات با بازنویسی و تفسیر «رقص مرگ»، آن را به اثری متفاوت تبدیل میکند که بهخوبی نشان میدهد در دنیای مدرن، روابط انسانی به چه اندازه شکننده و پیچیده شدهاند. درنهایت «بازی استریندبرگ»، یک تجربه دراماتیک است که درکی بهتر از تعاملات انسانی در دنیای پیچیده و پرتنش امروز ارائه میدهد و جایگاهی ویژه در تاریخ تئاتر دارد.
این نمایشنامه، اینروزها توسط محمدرضا مالکی در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است. به عقیده او که خود یکی از بازیگران این اثر نمایشی است، «بازی استریندبرگ» آینهای برای تماشای روان ناآرام انسان معاصر است. او که دیگر نقشهای این اثر نمایشی را به مجید اسدی و صفورا خوشطینت سپرده است، حدود 20 سال پیش در دوران دانشجویی، دو بار در سالن حمید سمندریان دانشگاه تهران بهعنوان بازیگرِ این اثر نمایشی روی صحنه رفته بود تااینکه سرانجام احساس کرد اکنون زمان مناسبی برای تحقق حسرت قدیمی اجرای عمومی نمایش «بازی استریندبرگ» است.
او که تغییراتی را در اجرای صحنهای این اثر نمایشی ایجاد کرده است، میگوید هدفش این بوده که از یکسو، به متن اصلی وفادار باشد و از سویدیگر، نمایشنامه را با نیازهای مخاطب امروزی تطابق دهد. درنتیجه برخی از بخشها را کوتاه کرده و در مواقعی که احساس کرده است نیاز به تغییرات جزئی وجود دارد، این تغییرات را اعمال کرده تا بهگفته خودش اجرا برای تماشاگران امروزی، جذابتر شود. او که معتقد است مدتهاست اجرای در خور توجهی از این نمایشنامهی درخورِ توجه از دورنمات روی صحنه نرفته، «بازی استریندبرگ» را براساس ترجمه حمید سمندریان از ۱۷ فروردینماه روی صحنه برده و تا ۱۹ اردیبهشتماه به اجرای خود ادامه خواهد داد.