آداب دشوار به خزینه رفتن/درباره نمایش احتمال وقوع قتل به نویسندگی و کارگردانی امیر اخوین
امیر اخوین در مقام نویسنده و کارگردان، با مهارتی قابل اعتنا، یک حمام عمومی را چنان نابهنگام و ملموس به نمایش گذاشته که وقوع هر رویداد نامنتظری چون کشتن و کشتهشدن را میتوان امری عادی فرض گرفت.

در نمایش «احتمال وقوع قتل» همهچیز از فرط سادگی، هراسآور شده است. وضعیت فاجعهبار آدمهای این مکان چنان گروتسک و سهلالوصول مینماید که بیش از آنکه بتوان از «احتمالِ وقوع قتل» سخن گفت، بهتر است «قطعیت» و «حتمیت» آن را باور داشت و به انتظار شگفتی نشست. درواقع امیر اخوین در مقام نویسنده و کارگردان، با مهارتی قابل اعتنا، یک حمام عمومی را چنان نابهنگام و ملموس به نمایش گذاشته که وقوع هر رویداد نامنتظری چون کشتن و کشتهشدن را میتوان امری عادی فرض گرفت.
قصه نمایش در رابطه با دو مرد میانسال است که در یک خزینه عمومی مدام مشغول لافزنی و وراجیهای بهاصطلاح منطقی در رابطه با شغل و زندگی خویش هستند. اما طنز ماجرا آنجا شکل مییابد که لابهلای این وضعیت عبث، همچنین ادعاهای بیسروته و استدلالهای غیرقابل اثبات، این دو نفر با سهلانگاریشان، مسببِ مرگ فردی آشنا شدهاند که برای استحمام به این حمام عمومی مراجعه کرده و زندگیاش اینچنین پوچ و بیمعنا به پایان رسیده است. این قتل برنامهریزینشده در ادامه موجب پدید آمدن سلسلهای از پیامدهای خسارتبار شده و جنازههای بیشتری را بر زمین خواهد افکند.
بهلحاظ اجرایی، فضای کلی نمایش واجد لحنی شوخطبعانه نسبت به آدمهایی است که بنابر ضرورتهای شرعی و عرفی، گذرشان به این حمام پرت افتاده و شوربختانه مشمول جنایتهای بیحساب و کتاب این دو نفر شدهاند. جالب آنکه خونسردیشان بهوقت جنایت که یادآور شخصیتهای سایکوپت است، نتیجه بیتفاوتی آنان نسبت به حق حیات دیگران بوده و مدام فاجعه میآفریند.
این موجودات بهظاهر معمولی، در مواجهه با رنج آدمهای آشنا و غریبه، چندان که باید، نمیتوانند از خود همدردی نشان داده و بهراحتی آدم میکشند. به دیگر سخن، «وجدان اخلاقی» آنان از کار افتاده و توگویی مجاز هستند به وقت خطر، به هر کار مجرمانهای دست بزنند بیآنکه حسی از شرمساری و ندامت را تجربه کنند. آنان را میتوان انسانهایی بدون تخیل دانست که هنگام مواجهه با وضعیتهای دشوار روزمره، بیآنکه راهی معقول و اخلاقی برای حل مسئله بیابند، تصمیم میگیرند به هر شکل ممکن حتی با ارتکاب به قتل، مشکل را برطرف کنند.
شکلی از «ابتذال شرّ» که آرنت توضیح مبسوطی در رابطهاش داده است و نمونههایش را میتوان بهلحاظ تاریخی در حکومت ناسیونال سوسیالیسم هیتلری مشاهده کرد. در فقدان باورمندی به یک نظام اخلاقی، همچنین نداشتن توانایی تخیلورزیدن، انسانها میتوانند بدل به موجوداتی بیرحم و خطرناک شوند که قتل از سادهترین آنهاست. بنابراین کنشها و واکنشهای این دو نفر را میتوان ذیل زوال اخلاقی انسانهایی دانست که با طبیعی فرض گرفتن یک موقعیت غیرطبیعی خود را مجاز میشمارند هر شری را به انجام رسانده و دیگران را به مخمصه اندازند.
امیر اخوین بعد از اجرای موفقیتآمیز «بدون تماشاگر» در پردیس شهرزاد، این روزها به فضای متفاوتی قدم گذاشته و با همکاری بازیگران توانایی چون عباس جمالی و مجید یوسفی، نقبی کموبیش استعاری به وضعیت اینجا و اکنون ما زده است. اینکه در میان مقتولان یک کشتیگیر ملی وجود دارد یا آنیکی هنوز ختنه نشده و آداب مسلمانی در رابطهاش بهجا نیامده، ارجاعاتی است هوشمندانه به وضعیت تاریخی و اجتماعی ما. اما همچنان بهنظر میآید این اجرا نتوانسته فضای اجراییتری را سامان داده و بهلحاظ فضاسازی، از منطق زندگی روزمره بیش از این فاصله گرفته و ساختن یک جهان بهتآورتر را تدارک بیند.
اما با تمام این مسائل، با اجرایی بهاندازه روبهرو هستیم که لحظات مفرحی میسازد بیآنکه در دام ابتذال بیفتد؛ اجرایی که هیچچیز را چندان جدی نمیگیرد و مدام با خودش شوخی میکند، اگر درست به این کار مبادرت ورزد درواقع اثری است تماشایی. همچنان که این اجرا ضرورت چندانی برای توضیح موقعیت غریبی که بر صحنه ساخته نمیبیند و با حالوهوایی آیرونیک؛ گاهی با جدیت و گاهی به شوخی، روایتی از آدمهای معمولی این روزها را به نمایش میگذارد که بهراحتی دست به جنایت زده و از قضاوت جامعه نمیهراسند.
این اجرا مصداق بارز اتصال «امر والا» با «امر مبتذل» است. فیالمثل در جایی از اجرا، یکی از مقتولان به درخواست یکی از قاتلان، از جای خود برمیخیزد و ژستی شبیه نقاشی «مرگ مارا» ژاک لویی دیوید میگیرد. اما لحظهای بعدتر، این دست بیرون مانده از وان حمام، به داخل پرتاب شده و از نمایش دادن هر نوع شکوه زیباشناسانه جلوگیری میشود. درنهایت میتوان گفت، اجرای «احتمال وقوع قتل» در این وانفسای آثار خوب کمدی، یک پیشنهاد اجرایی قابل اعتناست که میبایست قدرش دانست و در صورت امکان به دیگران هم توصیه کرد.