ماندگار در حافظه شنیداری ما
تا جایی که امروزه بر همگان واضح و مبرهن است که اگر فریدون شهبازیان در ابتدای انقلاب با رادیو و تلویزیون همکاری نمیکرد، شاید بخش مهمی از تولیدات سازمانی که امروزه با نام صداوسیما شناخته میشود، وجود نمیداشت و فعالیت این سازمان در عرصهی موسیقی دچار وقفه میشد.
مردِ اهتمام
رضا مهدوی نوازنده، پژوهشگر و منتقد موسیقی
زندهیاد استاد فریدون شهبازیان، معروف به مرد اهتمام بود. بهگونهایکه عبارت «به اهتمام فریدون شهبازیان»، روی بسیاری از کاستها به چشم میخورد. چراکه بسیاری از آهنگسازان و کسانی که در شرکتها و موسسات موسیقایی مشغول به فعالیت بودند، هنگام انتشار اثر، ضمن اعتقاد به توانایی گروه اجرایی، دلشان به امری مشترک گواهی میداد. به این امر که اگر فریدون شهبازیان در استودیو حضور پیدا کند، ناظر بر آنچه انجام میدهند باشد، ویرایشی انجام دهد و بهاصطلاح دستی بر سر و روی آثار بکشد؛ نتیجهی بهتری خواهند گرفت. درنتیجه افراد بسیاری بودند که عبارت «به اهتمام فریدون شهبازیان» را با افتخار روی جلد آلبومهایشان مینوشتند.
دلیل این اتفاق، وقوف کامل فریدون شهبازیان به موسیقی ایرانی و موسیقی کلاسیک مغربزمین بود. همانگونه که پدرش -زندهیاد حسین شهبازیان- ویولننواز برجستهی ارکستر سمفونیک بود. شهبازیان، دانشآموختهی دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و در عرصهی آهنگسازی، فضای نوینی را به موسیقی ملی ایران عرضه کرد. او آهنگساز و تنظیمکننده بود و در کنار بسیاری از بزرگان مانند جواد معروفی، فرهاد فخرالدینی و بسیاری دیگر ازجمله خوانندگان مشهور زمانه ـ چه پیش از انقلاب و چه پس از آن ـ فعالیت کرده بود. شهبازیان هنرمندی موجه و مطرح بود و همگان علاقهمند بودند که از راهنماییهای او بهره ببرند؛ چراکه نامش برای هر اثری مانند امضاء بود.
نکتهی دیگر اینکه فریدون شهبازیان بعد از انقلاب، جزو اولین نفراتی بود که با زندهیاد مجتبی میرزاده در رادیو، تلویزیون و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در عرصهی مدیریت، معاونت، تولید و نظارت همکاری کرد. ازجمله حاصل این همکاریها میتوان به قطعاتی اشاره کرد که در طول هشت سال جنگ تحمیلی ساخته شد. فعالیتهای فریدون شهبازیان در این دوره اگرچه گسترده بود اما نامی از او در میان نبود تا اینکه در دههی ۸۰ بسیاری متوجه خدمات این دو زندهیاد؛ شهبازیان و میرزاده، به موسیقی ایران شدند و دریافتند که آنها چه تلاشهایی کردهاند، چه آهنگهایی ساختهاند و چه تنظیمهایی انجام دادهاند.
تا جایی که امروزه بر همگان واضح و مبرهن است که اگر فریدون شهبازیان در ابتدای انقلاب با رادیو و تلویزیون همکاری نمیکرد، شاید بخش مهمی از تولیدات سازمانی که امروزه با نام صداوسیما شناخته میشود، وجود نمیداشت و فعالیت این سازمان در عرصهی موسیقی دچار وقفه میشد. او در طول ۵ سال مدیریت علی معلمدامغانی در شورای موسیقی سازمان صداوسیما هم اگرچه معاون ایشان بود، اما در اصل ریاست میکرد.
آن شبهپاپهایی که ساخته شدند و خوانندگانی که پا به عرصه گذاشتند، پس از سالها خستگیِ گوش مردم بهواسطهی تبدیل شدن فضای موسیقایی به فضایی انحصاری در اختیار یک یا دو خواننده، جریان نوینی را در فضای شنیداری به وجود آوردند. این افراد امروزه جزو پیشکسوتان موسیقی پاپ یا مردموار ایرانی پس از انقلاب هستند. شهبازیان با انتخاب درست اشعار با همیاری علی معلمدامغانی و دعوت از آهنگسازان جوان و نظارت روی کار آنها، فضایی را ایجاد کرد که البته ادامه پیدا نکرد. تغییرات زمانه منجر به تغییر این فضا شد و شهبازیان نسبت به این تغییرات معترض بود. او علاقهای نداشت که موسیقی پاپ وارداتی تا زمانی که وطنی نشده است، تا زمانی که اصطلاحاً خودی نشده است، این همه گسترش پیدا کند. تا جایی که از نیمهی دوم دههی 80 به اینسو از مشورتهای ایشان استفاده نشد.
تا اینکه در چند سال گذشته رهبری ارکستر ملی را بهعهده گرفت و کارگانهایی را در تالار وحدت، برج میلاد و... روی صحنه برد. اجراهایی که به دلها خوش نشست اما موجب واردآمدن نقدهایی نیز به ایشان شد که با وجود تمام تواناییهایش شاید بهتر بود که رهبری ارکستر را برعهده نمیگرفت. هرچند اظهارنظر در مورد این موضوع در صلاحیت و تشخیص بنده نیست و آنچه میگویم براساس نقل قولهایی است که از کارشناسان خبره شنیدهام.
در هر صورت رفتن زندهیاد فریدون شهبازیان، برای جامعهی موسیقی ایران فقدانی بزرگ است. او به هر روی با آثار درخشاناش در تاریخ موسیقی ایرانی ثبت و ضبط شده است و این آثار مبین این موضوع است که ایشان امضاء داشت، تاثیرگذار بود، آموزشها داد و توانست رد پایی از خود بهجا بگذارد که بگوییم او نرفته است، همچنان هست و خواهد بود.
با تمام کارها به یادش میآورم
داوود گنجهای نوازنده کمانچه و ویولن
من از سال 1346 که با آقای فریدون شهبازیان همکلاس بودم و تا آخرین روزها یعنی همین چند روز پیش که در خانه موسیقی او را دیدم رفیق و همراه بودیم از او خاطرات بسیاری در ذهنم حک شده است چون که 60 سال برای قدمت یک رفاقت کم نیست اما او در موسیقی هم جایگاه والایی داشت و جایگاه شهبازیان در موسیقی ما جایگاه ویژهای است. او هنرمند شایستهای بود، هم در موسیقی کلاسیک ایران و هم در موسیقی غربی تسلط کامل داشت. او جوانی باهوش و با گوشی بسیار حساس بود. یکی از آثار ماندگار او کاری است که با استاد شجریان با ویولن بینظیر حبیبالله بدیعی، براساس رباعیات خیام ثبت کرده است.
این اثر واقعاً بسیار شاهکار است که در اوایل دههی 50 ساخته و تنظیم شده بود و از برنامهی گلهای تازه با نام «پرکن پیاله را» شناخته میشد که بعدها در دههی 1390 با نام «جام تهی» منتشر شد. تنظیم شهبازیان در این کار بسیار نوآورانه بود. از وجوه دیگر شهبازیان، رهبری ارکستر ملی بود. از همان اول که در دانشگاه درس میخواندیم، او یکی از کسانی بود که بسیار فعال بود و در عرصهی موسیقی بسیار پویا بود. این هنرمند همچنین طی سالها با خانهی موسیقی همکاری نزدیکی داشت و در شورای عالی خانه موسیقی عضویت داشت. او تا پایان عمر بسیار فعال بود و کارهای مختلفی انجام میداد.
من شهبازیان را با تمام آثارش بهیاد میآورم. مگر میشود که 60 سال کنار یکی بود و یک کارش را انتخاب کرد؛ تمام آثار او بهیاد ماندنی هستند.
ماندگار در حافظه شنیداری ما
حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی
فریدون شهبازیان بدون شک یکی از باذوقترین و برجستهترین آهنگسازان ماست. او از همان دورهی جوانی درخشید؛ چراکه یک موزیسن باسواد و خوشذوق بود و در گونههای مختلف موسیقی، آثار درخشان و برجستهای را از خود به یادگار گذاشت. در دههی 1350 که ه.الف سایه مدیر برنامهی گلها شد، فریدون شهبازیان بهعنوان یک عنصر جدی در کنار سایه بود و کارهای ارزشمندی انجام داد.
او در زمان حضورش در رادیو هم برنامهها را تدوین و تولید میکرد، هم خودش آثار درخشانی در برنامهی گلها در کنار استاد شجریان بزرگ و نادر گلچین به یادگار گذاشت. او همچنین با خوانندگان زن آثار درخشانی داشت. اولین برنامهای که در آن شرکت داشت برنامهای بود که برای خانم الهه ساخت و دوباره بعد از ادغام رادیو و تلویزیون در سال ۱۳۵۰ که برنامهی گلهای تازه را آماده و شروع به ضبط کرد، بسیاری از آثارش در آنجا ضبط شدند.
بعد از انقلاب هم بهعنوان یکی از فعالترین موسیقیدانها در همهی سالها بود و از دههی 1360 به این طرف در آثار بیشماری نقش داشته است. او سالها بهعنوان ناظر ضبط بود و گوش فوقالعاده و ذوق بینظیری داشت و همین موضوع باعث شد که آثار بسیاری با همت ایشان تولید شود و بسیاری از موسیقیدانها تولید و تدوین کار را به ایشان بسپارند. شهبازیان واقعاً یکی از بااستعدادترین و برجستهترین موسیقیدانان ما بود. ذوق سرشار فریدون شهبازیان، از موسیقی فیلم گرفته تا در آثار باکلام و بیکلام او جاری بود و آثاری که خلق کرد، همگی جزو آثار بینظیر موسیقی ما هستند. او در حافظهی شنیداری مردم ما بسیار جا دارد و نسلهای آینده از آثار ایشان بسیار بهره خواهند برد.
شکسته در بــاد
فریدون جیرانی فیلمساز
پر کن پیاله را /کاین آب آتشین/ دیری است ره به حال خرابم نمیبرد. من عاشق این ترانه هستم، ترانهای که شعرش از فریدون مشیری است و فریدون شهبازیان، آهنگش را ساخته است. فریدون مشیری سوم آبانماه 1379 از میان ما رفت و محمدرضا شجریان در هفدهم مهرماه 1399 و امروز 22 دیماه 1403، فریدون شهبازیان در 82 سالگی ما را تنها گذاشت.
آخر سال گذشته برای آخرینبار او را دیدم. در استودیوی صدای آرش قاسمی در حال تماشای آخرین فیلمی که موسیقی متنش را ساخته بود، «خط نجات» ساختهی وحید موسائیان. با همسر مهربانش ماهور موسائیان آمده بود. برای ما که سالها همدیگر را میشناختیم، خاطرهها زنده شد. خاطرهی اولینباری که او را برای تماشای فیلم «اسب» در جشنوارهی فیلم کودکان دیدم.
علاقهمندان سینمای کیمیایی دورش جمع شده بودند و او آهنگساز جوانی بود در کانون و تازه موسیقی متن ساخته بود و الحق خوب ساخته بود و روی تماشاچی تأثیر گذاشته که همه با موسیقی منفردزاده زندگی کرده بودند. همان موقع فیلم «سکه» را در جشنوارهی کودکان دیدم. نعمت حقیقی را دوست داشتم، فیلم را دوست داشتم و موسیقی او را. آنهم در یکی از بهترین جشنوارههایی که در تهران برگزار میشد. جشنوارهای که در همان تاریخ بسیاری برای ما محترم بود و محترم ماند در تاریخ.
بعدها به او گفتم که من و موسوی در سالهای 1356 و 1357 با کاستهای صدای شاعر کانون پرورش فکری در خیابان دقیقی، در یک آپارتمان کوچک با یک ضبط صوت آیوای موسوی، زندگی کردیم و گوش میدادیم هرروز شاملویی که حافظ و مولوی میخواند و شعر خودش را میخواند. به او گفتم که آن موقع موسیقی او هیجانزدهمان میکرد؛ چون آماده هیجان بودیم و منتظر بودیم آزادی سرودی بخواند کوچک همچون گلوگاه پرندهای تا آن زمان بزرگترین آرزویمان بود.
وقتی فیلم «شیر سنگی» را در جشنوارهی فیلم دیدم، دلم میخواست شهبازیان سیمرغ بلورین بهترین موسیقی را بگیرد برای ترانهی زیبایی که آخر فیلم پخش میشد و تورج زاهدی خوانده بود. «مر جنگ مر جنگ خدا دونه جنگ تفنگه» در آن جشنواره فرهاد فخرالدینی برای «گزارش یک قتل» جایزه گرفت که آن هم فیلم خوبی بود و موسیقی خوبی داشت. اصلاً تمام فیلمهای جشنواره پنجم خوب بودند و آغاز تحول در سینمای ایران بود. همان موقع شمارهی شهبازیان را گرفتم، به او زنگ زدم و گفتم که از فیلم، موسیقی و ترانه لذت بردم.
سال بعد برای «پاییزان» موسیقی ساخت و باز هم یک ترانه روی یک فیلم گذاشت، با شعر مجابی که این ترانه را با شعر مجابی دوست دارم. «پاییزان، پاییزان شوق عبور یاران تا شهر مهرورزان رهایی در جادههای حیرت». همین چند روز پیش مصاحبه جواد مجابی را با روزنامهی اعتماد خواندم و بازهم از او آموختم و به خود بالیدم که چندسال شاگرد این انسان فرهیخته در روزنامهی اطلاعات بودم. نوشتن فیلمنامهی «پاییزان» با خسرو دهقان با موسیقی شهبازیان و همین ترانه برایم خاطره شد.
او برای ترانههای عبدالوهاب شهیدی، الهه، سیمین غانم، سیما بینا، اکبر گلپایگانی، گیتی پاشایی، عهدیه، ایرج، محمد نوری و محمد اصفهانی آهنگ ساخته است. من بین این ترانهها آهنگ زیبا و خاطرهانگیز «گل گلدون» را دوست دارم؛ ترانهای که اولینبار سال 1355 اجرا شد. شعر این ترانه را فرهاد شیبانی سروده که نسل ما با ترانهی «تنگنا»ی در فیلم «تنگنا» هنوز زندگی میکند. «گل گلدون من شکسته در باد، تو بیا تا دلم نکرده فریاد، گل شببو دیگر شببو نمیده، کی گل شببو رو از ساقه چیده». نام آهنگساز خوب در تاریخ فراموش نخواهد شد.
در «شام آخر» کنار هم قرار گرفتیم. فیلم را دوست داشت و دلش میخواست یک ترانهی دوصدایی داشته باشیم. من اشتباه کردم و از ترانهای که دوست داشت، استقبال نکردم. بعد از «شام آخر» با هم همکاری نکردیم، اما دوست بودیم و گاهی با هم تلفنی صحبت میکردیم. بعد از «شام آخر» برای تمام فیلمهای وحید موسائیان موسیقی ساخت؛ از «آرزوهای زمین» تا «خط نجات» که همهی موسیقیها خوب بود. بعد از «شام آخر» جایی خواندم که حسین شهبازیان پدر فریدون، رهبر ارکستر و از شاگردان صبا بود و او فریدون را به موسیقی علاقهمند کرده که به هنرستان عالی موسیقی رفته و درس موسیقی خوانده و ساز ویولن را فرا گرفته است. از 17 سالگی عضو گروه ارکستر سمفونیک تهران شده، زمانی که رهبرش حشمت سنجری بوده است. او زیر نظر روحالله خالقی و جواد معروفی کار کرده است.
جامعالاطراف موسیقی ایران
حمید ناصحی منتقد موسیقی
زندهیاد فریدون شهبازیان بهواسطه رنگارنگی حضورش در فضای موسیقی ایران، هنرمند ویژهای بود. جامعالاطراف بودن در موسیقی ایران بسیار دشوار است، از این جهت که ژانرهای موسیقی در این سرزمین همواره در محدودههای جداگانه سیر میکردهاند و همپوشانی این محدودهها عامل دردسر کارورزان موسیقی بوده است. فریدون شهبازیان اما در میان موسیقیدانهای ایران نمونهی جامعالاطرافی است که بیدردسر به هر دری سر زده و با این حال مورد وثوق عمده اهالی موسیقی از هر ژانر و فضایی بوده است.
نوازندگی ویولن در کودکی و نوجوانی، آنهم در حضور پدری که خود شاگرد صبا بود، از او آفرینندهای چیرهدست ساخت و آموختن در فضایی آماده برای پرورش استعدادی درخشان او را در اوان جوانی به صحنههای بزرگ و رهبری ارکسترهای معتبر رسانید. در قریب به ششدهه اخیر، فریدون شهبازیان در هر بزنگاه ستارهسازی، نقشآفرین بوده است. از ارکستر رادیو و ارکستر ملی تا آهنگسازی در موسیقیهای ایرانی و تنظیم و اجرای آهنگهای محلی و خلق بیکلامهای همراه با دکلمه شعرا در کانون پرورش فکری کودکان، همچنین اجراها و ساختههایی برای گلهای رادیو تا آهنگسازی فیلم و سریال.
نقش فریدون شهبازیان اما پس از انقلاب نمودهای دیگر پیدا میکند. در اولین سالها شورای موسیقی صداوسیما را همراهی میکند و در میانه دههی 70 ، همراه با علی معلم، مأموریت احیای موسیقی پاپ رسمی را مییابد. در کنار تمام تاثیرات او در موسیقی پیش از انقلاب، آنچه این استاد بزرگ موسیقی بهعنوان زیرساخت در موسیقی پاپ پس از بهمن ۵۷ ساخت، هرچند ظاهراً بر مبنای تکرار کلیشههای پاپ دهه پنجاه بود اما امروز میدانیم که از منظر کیفی، همچنان در جایگاه قله این ژانر در تمام این سالها مانده است. اهتمامهای او در آلبومهای درخشان موسیقی ایرانی و پاپ، همواره نشان از کیفیت آن آلبومها بود و تلاشش در همنشینی اصول موسیقی با نوآوریها و نوگراییها از او چهرهای تعیینکننده و بسیار مؤثر در تاریخ موسیقی ما ساخت.
در سالهای اخیر، فضای موسیقی کشور را که ملغمهای از سلایق سیستماتیک و رویکردهای مارکتی تهیهکنندگان است نمیپسندید و بهنوعی از این فضا دلزده بود و همچنان گمانش بر این بود که در فضای انحصار دولتی بر بسترهای اجرا و انتشار آثار موسیقی باید همچنان نظارتهای سختگیرانه بر کیفیت آثار موسیقی برقرار باشد تا عدالتی در تقسیم این امکانات برقرار شود. نگرشی که پربیراه نبوده و نیست. در فقدان این موسیقیدان بزرگ، هنر این سرزمین از موهبتی سازنده و بزرگ محروم شد. یاد و نامش گرامی
پیونددهنده موسیقی ایرانی و ارکسترال
میلاد عمرانلو آهنگساز
بهعنوان یک آهنگساز باید بگویم آقای فریدون شهبازیان نقش بسیار پررنگی در پیوند موسیقی ایرانی و موسیقی ارکسترال داشتهاند. آثاری که ایشان خلق کردند مثل «جام تهی» که با صدای استاد شجریان ضبط شد و مشابه آن چند اثر دیگر هم وجود دارد، غالباً پیوند عمیقی با موسیقی دستگاهی ایرانی داشته است و این اتفاق حتی مثلاً نسبت به ارکستر گلها متفاوت و این آثار یک رنگ و ارکستراسیون دیگری دارد.
اگر از این موضوع عبور کنیم، میتوانیم به آثارشان در زمینهی موسیقی فیلم هم اشاره کنیم که موسیقیهای فیلمها و سریالهای متفاوتی را ساختند که شاید بتوان گفت، بزرگترین تخصص ایشان آهنگسازی برای فیلم و سریال بود. نکتهی دیگری که شاید بتوان به آن اشاره کرد، نقش او در حمایت از موسیقی در دههی 70 است که شورایی در صداوسیما با علی معلم تشکیل دادند که خیلی تأثیرگذار بودند. آنها توانستند کاری کنند که موسیقی پاپ با حمایت بیشتری بتواند در جامعه شنیده شود. تا قبل از آن، ما موسیقی پاپ تولید داخل نداشتیم اما با همت فریدون شهبازیان و علی معلم، موسیقی پاپ در آن دهه در داخل کشور جان گرفت.
یک اتفاق دیگر کوششهای ایشان در زمینهی ضبط آثار موسیقی در دههی هفتاد بود. اگر آلبومهای دههی هفتاد را باز کنید خواهید دید که در تمام آثار جدی که در آن دوران تولید شده بودند این جمله را میدیدید که به اهتمام فریدون شهبازیان. او در دهههای 60 و 70 در تولید آلبومهای موسیقی بسیار فعال بود، چه بهعنوان ناظر ضبط چراکه گوش بسیار خوبی در موسیقی داشتند و چه بهعنوان تهیهکننده. کسانی که در این دههها آلبومهای موسیقی را بهصورت کاست و سیدی میخریدند حتماً بارها و بارها نام ایشان را دیدهاند و تقریباً در تمام آثار مهم آن دوره نامشان دیده میشود. درگذشتشان را به خانوادهشان و اهالی موسیقی تسلیت میگویم.
آفریننده خاطره جمعی
آیدین آریافر پژوهشگر موسیقی
در نوجوانی کاست «کاشفان فروتن شوکران ۲» را کشف کرده بودم. ۱۱ ساله بودم که بدن احمد شاملو از نفس افتاد. اشعار شاملو اما بهواسطه موسیقی فریدون شهبازیان برای من زندهترین بودند: «گفتی که باد، مردهست! از جای برنکنده یکی سقف رازپوش/ بر آسیابِ خون/ نشکسته در به قلعهی بیداد / بر خاک نیفکنیده یکی کاخ باژگون/ مردهست باد!»
شهبازیان را از همینجا شناختم، که یک موسیقی زمینهای سبک بر کلام سنگین شاملو ساخته بود و موسیقیاش چه تضاد عجیبی با شخصیت سخنگوی شاعر داشت. لحن دراماتیک شاملو با رنگ و وضوح بسیار در بستر موسیقی متواضع و روایتگر شهبازیان عرضاندام میکرد. گویی که شهبازیان یک موسیقی فیلم بلند بر تصاویری شاعرانه از تاریخ اجتماعی و ادبی ایران آفریده و ثقل اسطورهای آن را در کلام شاملو صیقل داده بود.
از تضاد نوشتم، تضاد مابین اشعار شاملو و موسیقی شهبازیان، تضاد میان شعر سپید و موسیقی و این پرسش که: «چگونه میتوان به نحوی روزآمد شعر را با موسیقی تلفیق کرد بیآنکه هیچکدام فدای دیگری شود؟» پرسشی که ما را بهلحظات گوناگونی از تاریخ اندیشه موسیقی در ایران پرتاب میکند. علینقیخان وزیری یکی از نخستین موسیقیدانانی بود که پاسخی برای این پرسش ارائه کرد. وزیری میخواست که موسیقی، تصاویر اشعار را بازسازی کند و از این طریق خود را از شر «نوعی عزاداری و یادگار مصائب گذشته» بودن در «سنت» خلاص کند. نوعی از تلقی نسبت به «سنت» که بعدها در مواضع تند احمد شاملو نسبت به موسیقی «سنتی» ایران تکرار شد و شاید اشتراک پنهان بر سر همین رویکردها بود که «کاشفان فروتن شوکران» را امکانپذیر کرد.
چه که ایده اصلی «کاشفان فروتن شوکران» هم بازسازی تصاویر و لحظات شاعرانه شعر شاملو به میانجی موسیقی است. کاست بهیادماندنی «کاشفان فروتن شوکران» اما راز دیگری را هم برملا میکند و آن هم علاقه خلافانتظار احمد شاملو به موسیقی سبک و «ترانه» است، نوعی از موسیقی که بخش زیادی از آثار فریدون شهبازیان را شامل میشود. لطافتِ بیانگرِ موسیقی شهبازیان در «کاشفان فروتن شوکران» رنگ دیگری بر چهره عبوس و عاصی شاملو میزند و تجربه بغرنج تاریخی سوژه ایرانی را یک قدم به مخاطب عام نزدیکتر میکند: «به چرک مینشیند/ خنده/ به نوار زخمبندیاش ار /ببندی /رهایش کن/ رهایش کن/ اگر چند/ قیلولهی دیو/ آشفته میشود».
فریدون شهبازیان، آفرینندهی بخشی از خاطرهی جمعی معاصر ما، دیروز صبح درگذشت. یاد و خاطرهاش گرامی باد.
مثلث شین برای شنیدن بهترینهای شعر و موسیقی
علی مغازهای پژوهشگر و منتقد موسیقی
دریغا که مثلث طلایی آشنایی عمومی ما در کودکی با رباعیات خیام رفتند به صندوق عدم یکیک باز.
برای من و بسیارانی که آشنایی اولیهمان با خیام بهواسطه یک نوار کاست با نام رباعیات خیام شکل گرفته بود خبر درگذشت آخرین ضلع مثلث آن نوار، جانکاه بود. دریغی بیشتر اینکه وقتی قرار میشود از او یاد کنم، میبینم که اولین دقیقه آشناییام با او به همین اثر میرسد.
فریدون شهبازیان نامی است که هر بچه آشنا با آثار کانون در آن روزگار و هر ایرانی آشنا با موسیقی، شعر، خیام و آواز ایرانی بیشک خاطراتی عمیق با آن دارد. سپستر موسیقی مجموعه صدای شاعر که روی اشعار حافظ و مولوی با صدای زیبای شاملو و رودکی، با صدای باصلابت منوچهر انور و سعدی و با صدای سایه شنیدیم. همچنین است موسیقی نوار کاست کاشفان فروتن شوکران، با اشعار نابی از احمد شاملو و اشعار مهدی اخوان ثالث.
خاطراتی که ما را پیوند میدهد به رسیدن به شناخت و ادراک از تاریخ، ادبیات و موسیقی. نامی که با تنظیم آثاری روی ترانههای موسیقی محلی با اشعار فولکلوریک، ما را با سنتهای متنوع کشورمان پیوند داد. نامی که همیشه با ارکستر سمفونیک پیوند داشت. نامی که سنت و مدرنیته را در درون خود به آشتی رساند تا بتواند از جوشش این پیوند لحظههای نابی را به زبان موسیقی درآورد.
فریدون شهبازیان پرکرد پیالههای ما را با آناتی از روح ایرانی و ما سرکشیدیم؛ پیالهای را که گرما و شعف نهانی آن در وجود، خون و رگمان همواره جریان دارد.
در تلفیق خوانش بیمانند شاملو از رباعیات و صدای جاودانه محمدرضا شجریان با تنظیم و چیدمان شهبازیان، ما با اثری روبهرو شدیم که در کودکی و نوجوانی خود توانستیم ادعا کنیم که خیام میخوانیم. با شنیدن ترانههای محلی با صدای پری زنگنه توانستیم عزیز جون و عزیزم سوزه و دست به دستمالم منه را با اعتماد به نفس بخوانیم. همچنین با موسیقیهایی که در آثار متنوع کانون توسط شهبازیان طراحی و تنظیم شده بودند، زندگی کنیم و سرمست شویم.
به این اعتبار شهبازیان خالق لحظاتی ناب از پیوند شعر و موسیقی بود که از نسل ما نمیتواند او را فراموش کند. شهبازیانی که موسیقی شیرسنگی را ساخت. موسیقی متنی که همپای فیلم ارزشمند جعفری جوزانی، تقابل سنت و تجدد را با بازی انتظامی و نصیریان به شیوایی نمایان میکرد. شهبازیان را در دو، سه دیدار این اواخر بسیار خسته دیدم. او که بهویژه در حمایت از جوانان در جنبش اخیر تمامقد ظاهر شد، در این اواخر خسته بود. خستگی از زمانه. خسته از تکرار نامرادی. نامرادی جوانان. نامرادی موسیقی و نامردی حاکم بر زمانه. و او شهبازیان بود که رفت، اما آثارش همیشه برای ایران میماند.
خنیاگر خونیندلِ ایران
محمدعلی چاووشی مدیر استودیو بل
زندهیاد فریدون شهبازیان، نه انسانی متعارف یا آهنگسازی در حد معمول بلکه بهراستی استثنایی بر قواعد عمومی و معمولی زمانهی خود بود. تأمل و توجه در زندگی هنرمندان خلاق و طراز اول جهان نشان میدهد که جملگی آنها، بنا بر اصلِ پریرو تابِ مستوری ندارد/ در ار بندی سر از روزن درآرد، پیش از ۳۰ سالگی توانشها و استعداد خود را بروز دادهاند.
فریدون شهبازیان نیز از همان آغاز عنصر خلاقهی وجود خود را آشکار کرد. حضور او در هر کاری بهعنوان یک ابرگوشِ امین و دقیق بههنگام ضبط آثار، موهبتی غیرقابل انکار بود و شهبازیان افزون بر دیگر توانها و دانشها از آن برخوردار. این موضوعی است که من بهعنوان مدیر استودیو بل از نزدیک شاهد و ناظر آن بودم. به هرصورت بزرگترین و موفقترین آثار او از میعادها، تا راپسودی و کاشفان فروتن شاملو و آثار مشترکش با استاد شجریان و اکثر آثار ماندگار در بل ضبط شده است.
درواقع جدا از آثار خودش که حسابشان جداست، صرف حضور فریدون شهبازیان به هنگام ضبط هر اثری در استودیو، برای تضمین سلامتِ صدای آن اثر، بهواسطهی هوش و گوشِ فراگیر او، کافی بود. درواقع صرف اینکه کاری را فریدون شهبازیان ضبط کرده باشد، پشت میز نظارت بر ضبط نشسته باشد، پارتیتور را در دست گرفته باشد و نوازنده و خواننده را راهنمایی کرده باشد که به چه ترتیبی بنوازند و بخوانند، کفایت میکرد تا کار از اوجمندی دیگرگونی برخوردار شود.
شما اگر به دوران جوانی فریدون شهبازیان نگاه کنید، میبینید که حضور او هنگام ضبط آثار بزرگانی چون استاد مرتضی حنانه، فرامرز پایور و محمدرضا شجریان، امری پذیرفته و مقبول همگان بوده است. بود و باش و نظارت او در کار مشترک پایور- شجریان، همچنین در خیامخوانیها موجب بلوغ دکلماسیون آواز شده و این آواز را با همهی آوازهای دیگر متفاوت کرده است.
میتوان به فریدون شهبازیان صفات و عناوین بسیاری را نسبت داد؛ آهنگساز، تنظیمکننده، رهبر ارکستر و به باور من افزون بر همهی این توانشها و دانشها، فریدون شهبازیان دیدهبان صدای ناب و سرویراستار موسیقی ایران بود. او افزون بر واژهها، نتها را ویرایش و پیرایش میکرد، نوعی واجآرایی در شعر که فریدون شهبازیان در نت و پارتیتورها انجام میداد. درواقع فارغ از ویژگیهای اخلاقی و خلق و خوی این مرد بزرگ، کارویژهی تاریخی او دیدهبانی سلامت صدای آثاری بود که هنگام ضبطشان در استودیو حضور داشت.
فریدون شهبازیان، خنیاگر خونیندل ایران بود. خنیاگر خنیایی که نیمقرن است فرصت خنده نیافته است. من فریدون شهبازیان را، آفریدون موسیقی ایران میدانم. در سالهای دوم دههی ۴۰ به کاروان موسیقی ایران، کاروانی که در آن زمان رنگ و رخساری خسته داشت، توسط نسل آکادمیسین و در عین حال معطوف به سنت، رنگ و رخساری نو بخشیده شد. فریدون شهبازیان چه در عرصهی آهنگسازی، چه در عرصهی تنظیم و آرنجمان آثار و چه در نظارت و دیدهبانی بر ضبط آثار، یکی از پیشگامانِ پدیدارشناسی تاریخی این رنگ و رخسارهی نو بود. فریدون شهبازیان تافتهی جدابافتهای بود که با فاصلهی بسیار زیاد از نفر دوم در محور این فن شریف ایستاده بود.
ما اگر برای یافتن نمونههایی از درستنوازی و درستخوانی، در میان آهنگسازان بتوانیم به بزرگی چون فرامرز پایور و در میان خوانندگان به بزرگی چون محمدرضا شجریان اشاره کنیم، باید از فریدون شهبازیان بهعنوان بزرگناظر ضبط آثار این هنرمندان یاد کنیم. فریدون شهبازیان را میتوانیم تنها ویراستار موسیقی معاصرمان نیز نام دهیم. که من بهعمد بر این کار ویژهی شهبازیان با تکرار تاکید مینمایم. او جدا از اینکه آفرینشگر، آهنگساز و تنظیمکننده بود، ویراستار هم بود. درواقع اگر نگویم پارتیتور هزاران، دستکم میتوانم بگویم پارتیتور صدها کار مشهور و موفق را، بهعنوان واجآرای نتها اعتلا بخشیده اما هیچ نام و نشانی از او در آنها ذکر نشده است.
در کنار بحث از وجوه فنی و هنری فریدون شهبازیان، من از این بخت برخوردار بودم که به مدت چهار دهه شاهد شکوه حضور و وجود پرشوکت این مرد در موسیقی ایران باشم. که بیان اندک از بسیار هم میسر نیست و در حوصلهی این گفتوگوی شنیداری نمیگنجد. او غیر از توانشهای بیکرانی که در هنر موسیقی داشت، به لحاظ انسانی نیز از ویژگیهایی ازجمله نیکخواهی برای دیگران برخوردار بود و جزیی از جاودانههای موسیقی میهنی و نژادهی ماست و خواهد ماند.
وقت آن شیرین قلندر خوش که در الوار سیر
ذکر تسلیحات ملک در حلقهی زنار داشت
بدرود رفیق نیکخواه، بدرود.