| کد مطلب: ۳۰۶۸۸

پنجه‌‏ای زشت بر رخ مهتابی ساعدی

غلامحسین ساعدی، گوهر مراد، یکی از برجسته‌ترین چهره‌ها در کارزار‌های گوناگون فرهنگی، ادبی، کنشگری سیاسی و روشنفکری ایران، در قامت یک نویسنده پیشرو متعهد با جانی پرشور و بی‌قرار، از صدر مشروطه تاکنون بوده است.

پنجه‌‏ای زشت بر رخ مهتابی ساعدی

1- غلامحسین ساعدی، گوهر مراد، یکی از برجسته‌ترین چهره‌ها در کارزار‌های گوناگون فرهنگی، ادبی، کنشگری سیاسی و روشنفکری ایران، در قامت یک نویسنده پیشرو متعهد با جانی پرشور و بی‌قرار، از صدر مشروطه تاکنون بوده است. جان و تن پرتکاپوی او، همچون دیگر نویسنده و روشنفکر بزرگ و بی‌قرار سرزمین‌مان، صادق هدایت، عمر کوتاه جهل و 9 ساله را در دستان تطاول درونی و برونی به رزم لحظه‌به‌لحظه شبانروزی با خود و جهان پرداختند.

2- ساعدی از چنان جان پرشوری در توجه به افراد، اجتماع، پژوهش و نگارش برخوردار بود که در جنب‌وجوشی کم‌نظیر به خلق شتابزده تعداد زیادی داستان کوتاه و بلند، نمایشنامه، تک‌نگاری مردم‌شناختی، فیلمنامه، همچنین سردبیری چند مجله تأثیرگذار پرداخت که اگر شاملوی شاعر، مترجم و سردبیر را کنار گذاریم، به‌‌راستی تنها صادق هدایت را می‌توان در چنان  تنوع آثار با  کم‌وکیفی شگفت‌انگیز با او مقایسه کرد. 

3- ساعدی برپایه 1) پرورش در خانواده‌ای با حساسیت سیاسی و گذشته مبارزاتی (مشروطه‌خواهی پدربزرگ)، 2) محیط سیاسی و فرهنگی ویژه پرالتهاب تبریز، 3) پیوستن به سازمان جوانان حزب توده ایران در نوجوانی، 4) همنشینی با طیف منتقدان سیاسی و تشکیلاتی چپگرایی شکست‌خورده با کودتای 1332 و نسل جدیدی از افراد چپ که راه سیاسی و عملی دیگری را با الهام‌گیری از گونه‌های مبارزاتی غیرسنتی شورویایی برگزیده بود، 5) مشاهدات دقیق رفتار افراد و گروه‌ها و جوامع روستایی و شهری، 6) تحصیلات تخصصی در روان‌پزشکی و 7) استعداد شگرف نبوغ‌آمیز در داستان‌پردازی همراه با حساسیت بسیار زیاد سیاسی و دغدغه‌های اجتماعی، با توانایی شگفتی به خلق داستان‌هایی ژرف و تأثیرگذار، با شخصیت‌پردازی‌های شگفت‌انگیز و ترسیم دنیاهای روان‌شناختی و اجتماعی پیچیده انسان‌ها  پرداخت، که از ترکیب انتقاد اجتماعی با فرم‌های نوین ادبی ابتکاری و زبان ساده و دست‌یافتنی برای بیشترین شمار خوانندگان برخوردار بودند.

4- ساعدی، که شخصیتش در مقطع کودتای 28 امرداد و پس از آن تکوین ‌یافته بود، با گذراندن آزمون‌های گوناگون در نویسندگی و کنشگری سیاسی از دوران دبیرستان تا دانشگاه، بر بافتار تداوم پیوند روشنفکری ناسازمانی با جریان‌های روشنفکری چپ، از اوایل دهه1340 و دهه 1350 هجری، شمسی به جایگاه یک نویسنده کم‌نظیر و عضو کوشای کانون نویسندگان ایران - چونان مهم‌ترین نهاد روشنفکری غیرحزبی تأثیرگذار در استبدادستیزی و آزادی‌خواهی – در تصویرگری جامعه و نقد شرایط تبعیض‌آمیز و نهاد سیاسی مسبب آن دست یافت. 

5- چیرگی نگرش سیاسی که میراث خانوادگی، نتیجه دوستی با نویسندگان مبارزی چون صمد بهرنگی و فرآورده حضور در میان طیف نگرش‌های ریشه‌دار در چپ‌گرایی پساکودتایی، از آل‌احمد تا به‌آذین و شاملو بود، ساعدی را به یکی از تندروترین نویسندگان مخالف استبداد رژیم شاهنشاهی تبدیل کرد و روان‌پزشکی و نویسندگی او به تیغ تشریح روان افراد و شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روستایی و شهری ایران و به نیزه نبرد با عوامل پدیدآورنده آن شرایط، متبلور در دربار و وابستگان لشکری و کشوری آن، تبدیل  شدند.

6- کسانی که سال‌های نوجوانی و جوانی جست‌وجوگرانه خود را عطشناکانه در چهارراه پرحادثه جریان‌های گوناگون روشنفکری دهه‌های 1340 و 1350 گذرانده‌اند، تجربه شورانگیز مشاهده ورود توفانی پیوسته آثار گوناگون ساعدی به فضای ادبی را به‌یاد دارند. باید با برخورداری از حساسیت سیاسی در آن فضا زیسته باشی تا از آن حجم سترگ نشر داستان و نمایشنامه و شنیدن خبر اجراهای آن همه نمایش در کنار اجرای آثاری از اکبر رادی، بهرام بیضایی، عباس جوانمرد، بیژن مفید و اسماعیل خلج، نه‌تنها در پایتخت بلکه حتی در شهری چون اراک (به‌همت معلم روشنفکری چون ولی‌الله شمشیربندی)، سرمست شده باشی. 

7- آثار ساعدی فزون بر لذتبخشی ویژه آثار ادبی، در توصیف و حتی در یاری‌رسانی به تحلیل و تبیین شرایط اجتماعی و روان‌شناختی گروه‌ها، اقشار و طبقاتی از انسان‌ها در دوران‌های بحرانی فردی و اجتماعی به‌کار می‌آمدند کار می‌آیند. هرچند برخی از درونمایه‌های آن‌ها زمانه‌ای یا بومی‌اند و شاید در زمان‌ها و مکان‌های دیگری موضوعیت خود را از دست بدهند. ژرفای روان‌شناختی بازنمایی شخصیت‌ها و تأکید بر رنج‌های اجتماعی همراه با تصاویری آمیخته با گونه‌هایی از واقع‌گرایی جادویی در قالب برخی فرم‌های نو در ادبیات ایران بی‌پیشینه بودند.

8- البته باید گفت که برخی از آثار ساعدی در مواردی 1) گرفتار کاستی‌ها و لغزش‌های کلامی‌اند، که برخی از آن‌ها را می‌توان نتیجه شتابزدگی یک جان سرشار در آفرینندگی هرچه بیشتر و نبود فرصت بازنگری و ویرایش احتمالی دانست، 2) بیش از اندازه به شرایط اجتماعی و سیاسی زمان خود در انضمامی‌ترین و یگانه‌ترین وضعیت تکرارناپدیر احتمالی در زمان‌ها و مکان‌های دیگر وابسته‌اند، چنان‌که ممکن است برخی از آثار او جذابیت و درک‌پذیری خود را برای خوانندگانی در زمان و مکان دیگر از دست دهند و 3) گرفتار تکرار و یکنواختی در فرم‌‌اند.

9- باابن‌همه، ساعدی نه‌تنها یک نویسنده بزرگ ماندگار در تاریخ ادبیات کشور، بلکه یک نویسنده متعهد در آمیزه‌ای از واقع‌گرایی سوسیالیستی و نگرش سارتری بود که در تاریخ و جغرافیای سیاسی ویژه جهان سومی آن روزگار به یک روشنفکر متعهد زمانه تبدیل شد که هم به حقیقت تعهد داشت، هم به نقد وضع موجود و کنشگری سیاسی برای تغییر اصلاحی یا انقلابی در نظام حکومتی می‌پرداخت. 

10- انتظار می‌رود همگان، به‌ویژه طیف رنگارنگ مخالف انقلاب 1357، با برخورداری اندکی عقلانیت انتقادی بپذیرند که؛ الف) در وقوع هر انقلابی دو جبهه از نیروهای منفی و مثبت عمل می‌کنند، ب) معمولاً وقوع انقلاب‌ها گریزناپذیر است به‌گونه‌ای پس از گذر از یک آستانه ویژه هیچ تغییر اصلاحی قادر به رفع بحران نیست و به‌ناگزیر انقلاب پدید می‌آید، پ) وقوع انقلاب لزوماً به‌معنای رفع شایسته بحران پدید آمده نیست، ت) شخص شاه، نهاد سلطنت مطلقه، دربار و وابستگان به شبکه بهره‌گیر از نظام شاهنشاهی و پاسدار آن - از دستگاه‌های امنیتی و نظامی و انتظامی تا بوروکراسی آن – به‌عنوان مجموعه نیروهای منفی نقش مهمی در برانگیزش جنبش انقلابی داشتند، ث) در میان جبهه نیروهای مثبت انقلاب روشنفکران و در رأس آنان طیف نویسندگان وابسته مستقیم و نامستقیم به کانون نویسندگان ایران، با چیرگی رنگ چپگرایی در آزادی‌خواهی، عدالت‌جویی و استبدادستیزی، مهم‌ترین نقش را در میان خرده‌بورژوازی تحصیلکرده شهری به‌ویژه معلمان، کارمندان و دانشگاهیان، ایفا کردند.

11- چنین بود  که کسی چون ساعدی می‌بایست در اندیشه، نوشتار، گفتار و رفتار حتی به رادیکالیسم سیاسی چپگرایانه گرایش یابد، گرایشی که نزد بیشترین شمار اعضاء و هواداران کانون نویسندگان وجود داشت و نه‌تنها تا سرنگونی نظام شاهنشاهی بر شدت آن افزوده شد، بلکه به پس از انقلابی که کم‌وبیش در پیروزی آن نقش داشتند، گسترش یافت.  

12- به‌آسانی می‌توان برجستگی چهره ساعدی در میان این بخش از جبهه نیروهای مثبت انقلاب را تبیین کرد. بی‌هیچ داوری مثبت یا منفی می‌توان طبیعی دانست که این بخش از جبهه با حساسیت‌های ویژه‌ای که داشت چگونه بیش و پیش از هر بخش دیگر روشنفکری غیرتشکیلاتی و ناوابسته به جریان‌های چپگرا به اعتراض در برابر رفتارهایی از جریان‌های وابسته به حاکمیت جدید پرداخت و با واکنش حاکمیت روبه‌رو شد. 

13- بدین‌سان ساعدی به‌ناگزیر از ایران رفت، همچنان به فعالیت‌های روشنفکری مخالفت با حاکمیت جدید، با هر کم‌وکیف مثبت یا منفی، پرداخت و باتوجه به میهن‌دوستی همیشگی و تحمل‌ناپذیری گسست پدید آمده با سرزمین مادری ـ که ساعدی هویت و موجودیت ادبی و روشنفکری خود را از آن گرفته بود ـ او همچون ماهی برون‌فتاده از آب، جان و تن را چنان بر سنگلاخ و خار غربت کوبید که به‌راستی جوانمرگ شد. 

14- اینک به آن عده از مخالفان انقلاب 1357 که از عقلانیت انتقادی بایسته برخوردار نبوده‌اند و تحت تأثیر سمپاشی کسانی که در جبهه وابستگان به سلطنت مطلقه، یعنی نیروهای منفی انقلاب، نقش مهمی در پیروزی انقلاب داشتند زبان و قلم به دشنام‌گویی به جبهه نیروهای مثبت انقلاب و کسانی چون ساعدی گشوده‌اند، باید گفت که اگر به‌راستی اندکی انصاف و انتقاد از خود و اخلاق مبارزاتی و میهن‌دوستی راستین را به خود راه دهید نه‌تنها هر اسائه ادب به ساعدی و سنگ‌زدن یا خدوفکنی‌تان بر آینه‌ای که بازتاب‌‌دهنده ناراستی‌های پیش از انقلاب بوده است خطاست، بلکه به‌راستی هیچ استدلال یا توجیه عقلانی‌ای در کف دشنام‌گویی شما به مبارزان راستین پیش از انقلاب وجود ندارد. 

15- از این گذشته اندکی بیاندیشید که اولاً برخی از آثار ساعدی از شاهکارهای ماندگار ادبیات پارسی‌اند و ثانیاً جان مجروح او با همان حساسیت پیش از انقلاب و حتی با حساسیتی بیشتر در برابر برخی از رفتارهای حکومت برآمده از انقلاب نیز موضع‌گیری تند ـ درست یا نادرست ـ داشته است.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار