| کد مطلب: ۲۵۰۸۶

گفتارهایی درباره عهد جدید و عهد قدیم به مناسبت پایان ترجمه کتاب مقدس به قلم پیروز سیار

وفای به عهد در بازگردان عهدین

وفای به عهد در بازگردان عهدین

چند روز پیش به مناسبت پایان ترجمه عهدین قدیم و جدید به دست پیروز سیار، نشستی در نشر نی با حضور شاپور اعتماد، شهرام پازوکی، هوشنگ رهنما، آلاء وحیدنیا و پیروز سیار برگزار شد و سخنرانان به فراخور علائق فکری و برخوردهایی که با این پروژه سترگ ترجمه عهدین قدیم و جدید داشتند، مطالبی را بیان کردند.

چند روز پیش به مناسبت پایان ترجمه عهدین قدیم و جدید به دست پیروز سیار، نشستی در نشر نی با حضور شاپور اعتماد، شهرام پازوکی، هوشنگ رهنما، آلاء وحیدنیا و پیروز سیار برگزار شد و سخنرانان به فراخور علائق فکری و برخوردهایی که با این پروژه سترگ ترجمه عهدین قدیم و جدید داشتند، مطالبی را بیان کردند.

پیروز سیار این پروژه عظیم را در طول بیش از دو دهه به ثمر رساند و بدین‌ترتیب اینک مجموعه‌ای پنج‌جلدی در دسترس مخاطبان فارسی‌خوان است که شامل بیش از ۵۵۰۰ صفحه می‌شود. در این نشست، بسیاری از بزرگان حوزه فرهنگ چون محمود دولت‌آبادی، حسین معصومی همدانی، غلامرضا اعوانی، مهدی فیروزان، اسقف اعظم آندره یوزوویچ نماینده پاپ فرانسیس و سفیر جدید واتیکان در ایران، حسین شیخ‌رضایی، پروانه شعبانی و محمدجواد فریدزاده حضور داشتند.

مصائب سیار در ترجمه عهدین

شاپور اعتماد عضو گروه مطالعات علم مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران

زمانی که با پیروز سیار برخورد کردم، زمان مغتنمی نبود. دوران بسیار پرتنشی بود. از جهات مختلف تحت فشار بودیم. اتفاقاتی رخ داده بود که منجر به ترجمه پیروز سیار شده بود و من در آن زمان معاون وزیر بودم. رئیس من دکتر رضا منصوری، معاون پژوهشی دانشکده بود. ما درگیر پروژه آقای سیار شدیم چون این پروژه دچار بحران مالی شده بود و داشت درجا می‌زد. برای رفع این مشکل دکتر محمدجواد فریدزاده که در واتیکان تشریف داشتند با دکتر منصوری صحبت کرده بودند و دکتر منصوری هم از من خواست که این پروژه پیروز سیار را در پروژه تولید علم که زیر نظرم بود ادغام بکنم. متاسفانه کمک من نوشداروی بعد از مرگ سهراب بود و متاسفم که سیار از این کمک من فقط بهره مالی برد و نتوانست به‌موقع و به‌صورت معنوی هم از این کمک سودی ببرد. 

ترجمه متون مقدس نیازمند همزبانی با عالم آن دین است

شهرام پازوکی عضو هیئت‌علمی مؤسسه حکمت و فلسفه ایران

تبریک می‌گویم برای کار کارستانی که پیروز سیار به سرانجام رساند. به ندرت پیش می‌آید که کسی چنین متمرکز سال‌های عمر خود را صرف چنین کار دشواری بکند. من اصلاً گمان نمی‌کردم بتوان چنین کاری را به پایان رساند. خدا را شکر که تمام شد. بحث اول من درباره مشکلات ترجمه چنین متونی است. این مشکلات به متون مقدس اعم از متون سنت ابراهیمی، سنت هندی، سنت چینی و سنت ژاپنی بازمی‌گردد. اولین مشکل این دسته از متون، شفاهی‌بودن آنهاست. متون مقدس ابتدایی شفاهی هستند و تقدم شرفی و زمانی روایت بر کتابت، سپس تبدیل روایت به یک مصحف، خود به خود اولین فاصله از گفته اصلی است؛ فاصله‌ای که خود کتابت آن را ایجاد می‌کند. روایتی چون اوپانیشادها را در نظر بگیرید که هزاران سال شفاهی بوده و حتی گفته شده وقتی دیگر دل‌ها تحمل حمل و درک حقایق اوپانیشادها را نداشت، مکتوب شده است. فاصله میان آن روایت و این کتابت را در نظر بگیرید. متون مقدسه همه بلااستثنا در آغاز شفاهی بودند. 

مسیحیان اولیه هم شاید هرگز به ذهن‌شان خطور نمی‌کرد که مجموعه تعالیم و مواعظ عیسی مسیح و حواریون بعدتر مکتوب شود و به صورت یک کتاب درآید. مشکل بعدی ترجمه یک متن مقدس این است که متنی شفاهی به یک زبان مکتوب شده است و حال ترجمه آن از زبان یا زبان‌های اولیه به زبان‌های دیگر مشکلی اساسی است.

قطعاً این ترجمه نیازمند همزبانی با عالم آن تفکر دینی است. ترجمه بدون همزبانی با عالم یک تفکر دینی دیگر مشکل‌ساز خواهد بود. واژه‌های تورات و انجیل و مدلولش پیش از اینکه یک کتاب باشد، دو نوع اندیشه دینی است. دو جور تفکر دینی است که بدون دانستن این دو نوع تفکر به سادگی نمی‌توان با آنها مواجه شد یا آنها را ترجمه کرد. مترجم اگر بخواهد صرفا ً‌ترجمه ادبی (آشنایی با زبان مبدأ و مقصد) کند و به اصطلاح فقط متنی را از زبانی به زبان دیگر منتقل یا همان translate کند، حاصل کارش آشنا کردن علاقه‌مندان با آن کتاب مقدس است. این کار در جای خویش مغتنم و نیکوست اما  این کار مثل جدا کردن جسم از جان است که امکان فهم متن یا interpretation را از دست می‌دهد. 

حال اگر مترجم بخواهد باتوجه به مختصات عالمی دینی که آن کتاب مقدس در آن جای دارد و اصطلاحاتی که در آن پیدا شده و رشد کرده، دست به ترجمه بزند، دلالت‌های اصلی و لغوی که نزدیک به مبدأ پیدایش و فهم معاصران آن دین است و به‌تدریج در اصطلاحات دینی کمرنگ و بلکه نفی شده، نادیده گرفته می‌شود. این نکته‌ای است که در مباحث هرمنوتیک دینی به‌طور جدی مورد توجه قرار می‌گیرد. 

برای نمونه مبنای کارهای رودولف بولتمان همین است که ما چگونه باید بازگردیم به‌خصوص به مدلول و معانی اصطلاحات اولیه عهد جدید و براساس آنها بفهمیم که مراد از عبارات عهد جدید چیست؟ 

اجازه بدهید مثالی از عالم اسلام بزنم. در مقدمه کتاب «احیا علوم‌الدین» غزالی سخن از  5 واژه اساسی اسلامی است: توحید، علم، فقه و... غزالی می‌گوید، در زمانه او این واژه‌ها به اصطلاحات متداول دینی تبدیل شده بودند. ولی از نظر غزالی در قرن پنجم معانی این واژه‌ها از اصل خویش منحرف شده است و در صدر اسلام این واژه‌ها معانی دیگری داشته‌اند.

برای نمونه در عالم مسیحیت کلمه‌ای چون justification را داریم که در برخی از اناجیل تکرار می‌شود. این کلمه در ترجمه‌های قدیمی اناجیل به «عادل شمرده شدن» ترجمه شده است. ترجمه‌های جدیدتر به «نیک شمرده شدن» ترجمه کرده‌اند. پیروز سیار به «دادگر شمردگی» ترجمه کرده است. یکی از تعالیم  مسیحیت که ازقضا خط فارق میان مسیحیت و یهود است، همین آموزه  justification by faith است. ریشه این کلمه همان jus به‌معنای درست و راست است. کلمه justitia هم به‌معنای درست و راست شدن کامل حیات انسانی در رابطه‌اش با خداست. 

پس justification یعنی اینکه چطور حیات و اعمال انسان در رابطه‌اش با خدا راست و درست شود. وقتی این را به عادل شدن یا عادل بودن ترجمه می‌کنیم، مدلول اولیه لفظ درحقیقت از دست می‌رود. در مسیحیت مسئله justification by faith   خط فاصلی است که پطروس با پولس داشته است. طبق نظر پولس، مسیح آمده است تا همین  justification by faith   را به ما ابلاغ کند. یعنی چگونه با ایمان پاک و درست و راست بشویم. پطروس اما در مقابل بر justification by law تاکید دارد. این همان آموزه اصلی یهود است که چگونه می‌توان با عمل به شریعت درست و راست و پاک از گناهان شویم. 

بنابراین این اصطلاح در مسیحیت بسیار مهم است و حتی مارتین لوتر می‌گوید، کلید فهم مسیحیت همین اصطلاح است. شاید بشود آن را به «برائت ایمانی» یا «تطهیر ایمانی» ترجمه کرد. ترجمه تحت‌اللفظی آن همان راست و درست شدن است. پولس  در رساله به قُرنتیان می‌گوید: «چون که یافتیم که هیچ‌کس از اعمال شریعت عادل شمرده نمی‌شود بلکه ایمان به عیسی مسیح،  ما هم به مسیح ایمان آوردیم تا از ایمان به مسیح و نه از اعمال شریعت عادل شمرده شویم. زیراکه از اعمال شریعت هیچ بشری عادل شمرده نخواهد شد.» یا در جایی دیگر می‌گوید: «اگر عدالت به شریعت می‌بود هر آینه مسیح عبث مرد.» با این تفاسیر ضمن توجه به اینکه چقدر ترجمه چنین اثری کاری دشوار است، می‌خواهم بگویم ترجمه justification به «دادگرشمردگی»، چه مشکلاتی ایجاد می‌کند و از فضای مسیحیت دور می‌شود. 

تقارن مبارک اتمام ترجمه عهدین با ظهور رویکردهای جدید مطالعات قرآنی

آلاء وحیدنیا استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

من قصد دارم اندکی درباره اهمیت ترجمه جناب سیار در حوزه مطالعات قرآن و مطالعات تطبیقی قرآن و کتاب مقدس یهودی و مسیحی سخن بگویم. همراه با آخرین کشفیات باستان‌شناسی از ادبیات دنیای باستان به‌ویژه در منطقه بین‌النهرین، مطالعات کتاب مقدس عبری دچار تحولاتی جدی شد. سیر این تحولات را می‌توان از توجه صرف به شباهت‌های بین ادبیات دنیای باستان، اسطوره‌ها و لوح‌های کشف شده به نقاط تمایز و یافتن زمینه‌های تفاوت در آنها ردیابی کرد. به نظر می‌رسد همین سیر تحول با ورود غربی‌ها به حیطه مطالعات قرآنی، برای قرآن و مقایسه‌اش با کتاب‌های مقدس یهودیت و مسیحیت قابل مشاهده باشد. 

در این میان اما یک تفاوت وجود دارد: این تفاوت که مواجهه غربی‌ها با شباهت‌های کتاب مقدس با ادبیات دوران باستان در منطقه خاور نزدیک خیلی دیر اتفاق افتاد اما پی بردن به شباهت‌های بیان قرآن و کتاب مقدس یهودی و مسیحی از همان ابتدای مواجهه با قرآن به‌راحتی امکانپذیر است. بنابراین از همان بدو ورود و رویارویی غربی‌ها با قرآن، با پدیده‌ای مواجه می‌شویم که مضمون آن چنین است؛ توجه صرف به شباهت‌ها و شگفت‌زده شدن از این حجم از شباهت‌ها و گرفتن نتیجه‌هایی از این امر. چنین پدیده‌ای را در حیطه مطالعات قرآنی در غرب می‌توان دید.

نمونه‌ای از این امر کتاب آبراهام گایگر  آلمانی تحت عنوان «محمد چه چیزی را از یهودیت وام گرفت؟» است که در سال 1833 میلادی منتشر شد. نگاه این کتاب این بود که قرآن وام‌گیرنده است از متون یهودی. خب بعدتر تلاش‌های گسترده‌تری برای پیداکردن منابع قرآن شکل گرفت؛ تحقیقاتی برای پیدا کردن منبع یک ایده در قرآن یا حتی یک عبارت. اکثر این تلاش‌ها هم بر مبنای یافتن شباهت‌های ظاهری در عبارت‌پردازی، واژه‌ها، تکرارها، موضوع و... بود. نتیجه‌ای که از ابتدای مطالعات غربی‌ها تاکنون به دست آمده، خیره‌کننده است. تلاش برای نقد منبع یا source criticism در قرآن طیف وسیعی از منابع مختلف، از تمام کتب عهد قدیم و عهد جدید، تورات میشنا، تلمود، اعتقاد نامه‌ها و... را در بر می‌گیرد. بدین‌ها علاوه کنید منابعی از ادیان غیرسامی مانند ادیان ایرانی زرتشتی، مانوی و... 

 امروزه اما در فضای مطالعات قرآنی چه در غرب و چه در شرق دیگر یافتن منابع قرآن باتوجه به شباهت‌ها، تقلیلگرایی محسوب می‌شود. البته نمی‌توان وجود چنین تلاشی را انکار کرد. در مرحله نوین از مطالعات قرآن در جهان، مطالعه قرآن در تعامل با دنیای باستان متاخر یا پسین باستان مورد توجه محققان قرار گرفته و البته مطالعه روابط بینامتنی قرآن با دیگر متونی که همزمان با ظهور قرآن رواج داشته است.

پس از عبور از روش‌های تاریخی نقادی عهدین ازقبیل نقد منبع، نقد شکلی، نقد سبک شناختی و... که برای فهم متن مقدس قرآن در غرب از مطالعات عهدین به مطالعات قرآن راه یافته بود و همگی ناگزیر از یک بررسی درزمانی  (Diachronic analyses) متون هستند، من بر این باورم که می‌شود موقفی ظریف در میانه نقد ادبی و پژوهش‌های انتقادی تاریخی اتخاذ کرد.

بعد از مطرح‌شدن نظریه‌های مربوط به بینامتنیت در نظریه ادبی معاصر مانند نظریه‌های کریستوا و باختین می‌توان بدون حتی تلاش برای ورود به معرکه آرای زبان‌شناسان پیرامون موضوع بینامتنیت یا اتخاذ یک رویکرد ساختارگرا  یا پساساختاگرا، برای دستیابی به فهم متن قرآن با گذر از نگرش درزمانی به متون که در نظریه بینامتنیت مطرح می‌شود و طی آن نگاه همزمانی (Synchronic analyses) جایگزین می‌شود، همه متون را در یک  سطح موازی و روی یک زمان واحد بررسی کرد.

در این حالت می‌توان متون به دست آمده از دنیای باستان به علاوه متن عهد قدیم و عهد جدید را یک متون  در حال گفت‌وگو دانست که هر یک از این متون صدای خودشان را در میان سایر صداها به گوش ما می‌رسانند.  هدف این است که با وقوف به صداهای پس‌زمینه‌ای که حول و حوش یک موضوع خاص قرآن به گوش می‌رسند، گوشی شنوا برای شنیدن ظرایف هنری و مفهومی که متن کتاب مقدس اسلام بدین موضوع اضافه می‌کند یا گاهی حذف می‌کند، پیدا کرد. برای یافتن صداهای پس‌زمینه‌‌ای باید به دنبال مکالمه‌ اجتماعی باشیم که پیرامون یک موضوع خاص در قرآن وجود داشته است.

پس در اینجا ناچاریم از استفاده از نظریه‌های انتقادی تاریخی. اما هدف ما در این‌جا به هیچ وجه نقد منبع به‌معنای جست‌وجوی خاستگاه یک اثر و نقد تاریخی آن نیست. بنابراین در پژوهش‌های جدید، داده‌های تاریخی دیگر با هدف دستیابی به روایت و ترتیب زمانی خوانده نمی‌شود و  هدف، کشف زمان‌گذاری، کشف تقدم و تأخر و روابط علت معلولی بین رویدادها نیست؛ بلکه روایت رویدادهای تاریخی به منظور رسیدن به چشم‌اندازی بینافردی و بینافرهنگی برای بازخوانی آیه‌ها و سوره‌های قرآن اهمیت پیدا می‌کند.

اینجا تلاش این است که رابطه بین قرآن و هر متن دیگری را به‌خصوص متن‌های مقدس یهودی و مسیحی را که  حضوری پررنگ در قرآن دارند، نه به‌صورت رابطه‌ای یکسویه از متن پیشین به متن متأخر که به‌صورت رابطه‌ای دوسویه و گفتمانی درک کنیم. در این رویکرد در قرآن‌پژوهی، بیان قرآن را آوایی بلند در میان صداهای دیگر تلقی می‌کنیم و در پی کشف و درک هماهنگی آن با این سمفونی برخاسته از صداهای دیگر هستیم. نیز در پی پیدا کردن آن ویژگی‌های منحصربه‌فرد آوای قرآن در مقایسه با دیگر صداها هستیم.

ایده خوانش قرآن با رویکرد بینامتنیت می‌تواند تلاشی برای یافتن معنای متن در پرتو رابطه‌اش با متون دیگر باشد. نگاه به متن به‌مثابه عرصه‌ای از مناسبات و روابط درهم‌تنیده با متون دیگر برخلاف ایده نقد منبع که با نگاهی درزمانی به دنبال رابطه تاثیر و تاثر در متون است، می‌تواند باب تازه‌ای را به روی فهم متن و بازاندیشی در سرشت متن بگشاید. بدین‌ترتیب نقطه عزیمت این رویکرد پژوهشی، آگاهی یافتن از صداهای پس‌زمینه‌ای است که حول و حوش یک موضوع خاص در قرآن به گوش می‌رسد.

با این تفاسیر متن قرآن خود ما را فرامی‌خواند به کشف مناسبات بینامتنی. در چنین وضعیتی می‌شود حدس زد که چقدر دسترسی به متون دقیق از کتاب‌های مقدس یهودی و مسیحی می‌تواند مهم باشد. تا پیش از اهتمام جناب سیار به چنین کار بزرگی، برای پژوهشگران در ایران، متن فارسی رسمی و قابل ارجاع وجود نداشت. ترجمه‌هایی از عهدین به‌طور غیررسمی وجود داشت که مبنای کار پژوهشگران نیز قرار می‌گرفت اما امروز باید بسیار خرسند بود که همراه با این تحولات در حیطه خوانش بینامتنی از متون مقدس، پس از مدت‌ها ترجمه جامع و کاملی از کتب مقدس در ایران منتشر شد.

این ترجمه علاوه بر ترجمه، راهنمایی پژوهشی نیز می‌تواند باشد. از دیگر ویژگی‌های این ترجمه نیز به می‌توان به چنین مواردی اشاره کرد: انتخاب دقیق و محققانه ایشان از متن مبدأ برای ترجمه، متنی تحقیق شده و مقابله شده با متون و نسخ مختلف، وجود حواشی و پاورقی‌های مهم که کار محققان را بسیار آسان می‌کند. زبان فاخر و در خور متن مقدس را نیز باید بر این موارد افزود.  

ادب غرب منظومه‌ای است ذیل کتاب مقدس

 هوشنگ رهنما استاد سابق ادبیات در دانشگاه پنسیلوانیا

قصد من در اینجا، افزودن نکاتی بر آن بخش از پیشگفتار مترجم گرامی پیروز سیار است که در جلد اول می‌نویسد: «کتاب مقدس تنها گنجینه ادبی باستانی یک قوم را تشکیل نمی‌دهد.

البته خواننده می‌تواند تنها به‌عنوان دوستدار ادبیات طعم کتاب مقدس را بچشد.»، بنابراین قصد من اشاره به اهمیت این متن در پژوهش‌های ادبی به‌ویژه ادب مغرب‌زمین است. نورتروپ فرای، استاد پیشین ادبیات انگلیسی در کانادا و چهره برجسته نقد ادبی در سطح جهانی در قرن بیستم، آثار متعددی در این حوزه دارد که عموماً همه محصول درسگفتارهای او در دانشگاه تورنتو بوده است.

درواقع کتاب مقدس و تاثیر آن بر سیر تکوین ادب مغرب‌زمین، یکی از محورهای اصلی میراث نظری او محسوب می‌شود. فرای معتقد است، برخلاف نظر برخی از پژوهشگران که در نوشته‌های خود از عبارت «کتاب مقدس به‌مثابه ادبیات» استفاده می‌کنند، این کتاب اثر ادبی نیست، بلکه کتابی آسمانی و مذهبی است. البته رویکرد ادبی بدان، به‌خودی‌خود نادرست یا به اعتبار دینی نامشروع نیست. کتابی که تا این حد تاثیر ادبی داشته، ممکن نیست که از خصوصیات ادبی بی‌بهره باشد.

ما در اینجا با اثری سر و کار داریم که همواره بر ادب مغرب‌زمین سایه افکنده و در تار و پودش ریشه دوانده است. با این همه در تمام این اعصار کسی نگفته است که کتاب مقدس یک اثر ادبی است.

به نظر فرای، ادب غرب آبشخوری دوگانه دارد؛ میراث ادبی یونان و روم و میراث ادبی کتاب مقدس. منتها میراث باستانی کلاسیک در طول سده‌های میانه رفته‌رفته در بستر آموزه‌ها و روایت‌های به‌ویژه مسیحی با محوریت کتاب مقدس در فرهنگ ادبی و فلسفی مغرب‌زمین جذب و مستحیل شده‌اند. بدین ترتیب مجموعه ادب غرب منظومه بلندی است ذیل محتوای کتاب مقدس. متن این کتاب یعنی ترکیب تورات و اناجیل اربعه، حاوی روایت سلسله‌وار منسجمی است که از آغاز آفرینش آغاز می‌شود و با پایان جهان در روز داوری پایان می‌گیرد. بنابراین دارای وحدتی است که از وحدت درونی متعارف فراتر می‌رود و مخاطب خواننده را در خود جای می‌دهد. 

مبنای لفظی و صوری روایت در عهدین، اسطوره‌ای و استعاره‌ای است. اسطوره هم بدین معنی که نه تاریخی است و نه ضد تاریخی، بلکه بدیلی بر امر تاریخی است. استعاره‌ای هم به این معنی که نه منطقی است و نه غیرمنطقی، بلکه بدیلی بر امر منطقی است. بر این اساس گزارش رویدادها در کتاب مقدس، داستان یا روایتی فرازمینی است و نه تاریخ یا روایت زمینی. برای نمونه مصر سفر خروج، مصر تاریخی یا جغرافیایی نیست، بلکه مصر معنوی یا ذهنی است که در سفر خروج، کوره آهنین خوانده شده است؛ مکانی که جامعه یهود از آنجا نجات پیدا کرده است.

از نظر فرای، عهد عتیق و عهد جدید از نظر ساختاری شکل آینه‌های روبه‌رو به خود گرفته‌اند که در آنها هر رویدادی در عهد عتیق سنخی یا گونه‌ای است که رویدادی در عهد جدید تحقق یا مکاشفه کامل آن را عرضه می‌کند. این رویداد دوم را می‌توان پادگونه نامید.

در تورات یوسف پسر یعقوب جامعه یهود را به مصر می‌برد. در انجیل یوسف پدر عیسی او را به مصر می‌برد. موسی 12 قبیله بنی‌اسرائیل را انتظام می‌بخشد و عیسی 12 حواری خود را انتخاب می‌کند. موسای کودک به بیرون از مصر فرستاده می‌شود و عیسای کوچک به مصر فرستاده می‌شود تا از خشم در امان بماند. 

اسطوره‌ها، استعاره‌ها و ضرب‌المثل‌های کتاب مقدس به‌واسطه یا بی‌واسطه به شعر و نثر فارسی هم راه یافتند و گاه شاعران و مولفان ایرانی با ترجمه آن عبارت‌ها به روایت خود غنا بخشیده‌اند. 

ناصرخسرو در قصیده معروف خود با مطلع «نکوهش مکن چرخ نیلوفری را / برون کن ز سر باد خیره‌سری را» می‌گوید: «من آنم که در پای خوکان نریزم/ مر این پربها در لفظ دری را». در انجیل متی، فصل هفتم، آیه ششم هم آمده است: «آنچه قدسی است پیش سگان مینداز و مروارید را در پای خوکان نریز.». نظامی نیز در بیتی از «خسرو و شیرین» آورده است: «کند همجنس با همجنس پرواز/کبوتر با کبوتر، باز با باز.» در تورات، کتاب حکمت بن سیرا، فصل همنشینی با همتایان خویش، آیه 16 هم چنین آمده است: «هر جانداری با جنس خویش جفت می‌شود؛ پرندگان همنشینی با همگنان خویش را می‌جویند.»

در ترجمه فارسی یک واو هم عوض نشده است

 پیروز سیار مترجم عهد جدید و عهد قدیم

آشنایی با متون عهدین خیلی قدیمی است و به دوره نوجوانی من بازمی‌گردد. در وهله اول تمرکزم بیشتر روی متون اناجیل چهارگانه بود. قسمت‌های آغازین عهد قدیم یعنی سفر تکوین و سفر خروج را نیز مدنظر داشتم. عمده بخش‌ها، یعنی چیزی حدود 70 درصد نقل قول‌هایی که از عهد قدیم در کتاب‌های دیگر نظیر قرآن شده است، از همین دو سفر است؛ یعنی از ماجرای خلقت جهان تا مرگ یوسف که درواقع پایان‌بخش سفر خروج است. 

بقیه این کتاب البته مشتمل است بر احکام و سرشماری بنی‌اسرائیل. من در وهله اول از ترجمه‌های موجود استفاده می‌کردم که این ترجمه‌ها اغلب به دست غیرایرانی‌ها پایه‌گذاری شده بود. معروفترین‌شان ترجمه ویلیام گلن و هنری مارتین است که اولین ترجمه کامل متن کتاب مقدس است و در نیمه قرن نوزدهم منتشر شده است.

درواقع این دو مترجم بدون اطلاع از فعالیت هم، کار خویش را جلو می‌بردند و  بعدتر موسسه کتب مقدسه بود که ترجمه عهدین را که این دو به‌طور مجزا هر یک بخشی از آن را انجام داده بودند، به هم الحاق کرد و چاپ کرد. این نخستین ترجمه کامل متن مقدس بود که در اختیار فارسی‌زبانان قرار گرفت. مارتین کشیش کمپانی هند شرقی بود و سال‌ها در هند مستقر بود. در آنجا ترجمه‌ای از عهد جدید انجام می‌دهد که برای خودش قانع‌کننده از آب در نمی‌آید.

بعد از حضور در ایران و مهد شعر و ادب فارسی، شیراز، امید دارد که از کمک ادبای ایرانی برای ترجمه کردن عهد جدید برخوردار شود. ویلیام گلن  هم رئیس هیئت میسیونری اسکاتلند در آستراخان بوده و عهد عتیق را که از نظر حجم سه برابر عهد جدید است، ترجمه می‌کرد. به هر صورت این متن به‌صورت فارسی و در خارج از کشور منتشر می‌شد. 

البته این ترجمه‌ها اشکالات زیادی داشتند به‌خصوص در بخش‌های الاهیاتی. می‌شود گفت یک پاراگراف که معنای محصل بتوان از آن استخراج کرد، در این ترجمه وجود ندارد. چند دهه بعد هیئتی شروع می‌کنند به بازبینی این ترجمه موجود و این ترجمه بازبینی شده در سال 1904 منتشر می‌شود. این ترجمه هنوز هم تجدید چاپ می‌شود.

این ترجمه‌ها برای من چندان قانع‌کننده نبود. آشنایی من با زبان فارسی دریچه‌ای به روی من گشود برای آشنایی با تصحیح‌ها، ترجمه‌ها و تحشیه‌های مدرن کتاب مقدس. خوشبختانه مهمترین کارهایی که در این زمینه در قرن بیستم با استفاده از دستاورد تمام علوم پیرامونی چون تاریخ، جغرافیا، باستان‌شناسی، زبان‌شناسی و فقه‌اللغة  انجام شده بود، در کشور فرانسه متمرکز شده است و نه در کشورهای دیگر اروپایی چون آلمان، بریتانیا و ایتالیا و نه در آمریکا، مشابه فعالیتی که فرانسوی‌ها انجام دادند دیده نمی‌شود.  خوشبختانه همین کارهای فرانسویان به تمام زبان‌های مهم اروپایی ترجمه شده است.

در همین زمینه باید گفت، ترجمه کتاب مقدس از زبان دوم امری بسیار رایج است و چیزی عجیب نیست که من انجام داده باشم. همین کتاب مقدس اورشلیم به ایتالیایی، آلمانی، ژاپنی، روسی، انگلیسی، اسپانیایی و کاتالانی هم ترجمه شده است. جدا از این، خوشبختانه در ترجمه کنونی به فارسی، یک واو نیز عوض نشده است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی