روایت یک ملت تحسینبرانگیز
نقد مستند زمستان در آتش
نقد مستند زمستان در آتش
شاید گزافه نباشد که بگوییم در یکسال اخیر بیش از هر خبری، جنگ روسیه و اوکراین در کانون اخبار رسانهها بوده اما رسانههای خبری کمتری به لایههای درونیتر این نبرد و ابعاد آن میپردازند و اغلب به روایتهای گزارشی و تصویری محدود میشوند. سینمای مستند اما در نسبت با سوژههایی از این دست میتواند به رسانهای گویاتر تبدیل شود که لایههای پیچیدهتری از یک رخداد را بازنمایی کرده و به تصویر میکشد. مستند «زمستان در آتش» مصداق همین معنا و کارکرد است که به وقایع اوکراین در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ میپردازد و در بستر آن، تظاهرات اخیر میدان اروپا در اوکراین را در نقطه کانونی روایت خود قرار میدهد. «یوِگنی آفینیوسکی» کارگردانی این فیلم را برعهده داشته که از کارگردانان و تهیهکنندگان موفق آمریکایی است. مستندی که محصول مشترک سال ۲۰۱۵ اوکراین، انگلستان و ایالاتمتحده است. او روس و زاده کازان فدراسیون روسیه، اما ساکن آمریکاست. این مستند اولینبار در هفتاد و دومین جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد، همچنین در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو در سال ۲۰۱۵، جایزه بهترین فیلم مستند را از نگاه تماشاگران بهدست آورد. مستند «زمستان در آتش» همچنین نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم مستند و برنده جایزه امی ساعات پربیننده در بهترین فیلم مستند شده است. این فیلم همچنین یکی از برندگان آکادمی علوم و هنرهای تلویزیون در سال ۲۰۱۶ بود. یکی از دلایل مهمی که این مستند مورد توجه قرار گرفته، نه صرفا به دلیل موضوع ملتهب و بهروز آن که ساختار روایی و شیوههای بیانگری آن است که از زبانی هنرمندانه و سینمایی برخوردار است بهطوریکه حتی به یک فیلم اکشن و دلهرهآور پرکشش، پهلو میزند. از حیث زمانی، مستند «زمستان در آتش» به دورهای تقریبا 100روزه در پایان سال ۲۰۱۳ و ابتدای ۲۰۱۴ میلادی در شهر کییف، پایتخت اوکراین پرداخته و به شکل ویژهای رویدادهایی را پوشش داده که در میدان استقلال کییف این کشور اتفاق افتاده است. روایت ایستادگی و مقاومتی که چشم جهان را به خود گشود و نام این میدان را در تاریخ ماندگار کرد.
«زمستان در آتش» را میتواند مستندی وقایعنگارانه دانست که رخدادهایی مرتبط در فاصله زمانی ۱۸نوامبر ۲۰۱۳ تا ۲۲فوریه ۲۰۱۴ خیابانهای مرکزی شهر کییف را در مدت ۹۳روز روایت میکند که بهمرور سنگر و میدان شهر را به میدان جنگ تبدیل کرد. ابتدا یک مقدمه کوتاه در تشریح موقعیت جغرافیایی و تاریخی مکان رخداد ارائه میدهد و بعد به فراخوانی میپردازد که مردم بیعلاقه به سیاست را برای درخواست پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا که وعده انتخاباتی ویکتور یاناکویچ، رئیسجمهور وقت اوکراین بود در میدان استقلال گرد هم جمع کند و این تجمع به یک خواست سیاسی تبدیل شود. ادامه مستند درواقع روایت تداوم یک حرکت و جنبش اجتماعی برای رسیدن به هدف است. فرآیندی که مثل خط سیر یک داستان مهیج و اکشن، سیر این تحول اجتماعی را بازنمایی میکند. به این معنا که یک راهپیمایی ساده به اعتراض خشونتبار، سرکوب شدید، بازداشت و پیگرد، ضربوشتم، به گلوله بستن مردم و درنهایت یک نبرد مرگبار خیابانی و سرانجام فرار رئیسجمهور یانوکویچ به روسیه، درخواست پناهندگی او به ولادیمیر پوتین و اعلام انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری را به نمایش میگذارد. یک ساختار دراماتیک در ذات خود رخداد و سیر تحولات آن وجود دارد که انگار روایت یک رخداد واقعی را به روایتی دراماتیک در یک اثر نمایشی شبیه میکند. بهطوریکه میتوان گفت، سویههای دراماتیک و رئالیستی سوژه در هم تنیده شده و به یک کل و ماهیت داستانی تبدیل میشود. این دوسویگی را میتوان در ساختار بصری مستند هم دید. به این معنا که تصاویری از 20تصویربردار مختلف که اغلب با دوربین موبایلهای شخصی گرفته شده با تصویری که از شخصیتهای حاضر در صحنه که درباره تجربههای زیسته خود از آن روز بعدها گرفته شده، ترکیب شدند و ساختار بصری مستند را شکل دادند. تنوع شخصیتهایی که با آنها گفتوگو شده، زیاد است که به نوعی تاکید بر حضور و مشارکت همه طبقات و اصناف جامعه در روز واقعه است. از تاجر، وکیل، منتقد هنری و خواننده گرفته تا آرشیتکت، دانشآموزان نوجوان و حتی نگهبان صومعه گنبد طلایی میکائیل مقدس، اسقف اعظم کییف، مفتی مسلمانان. حضور مردمی از هر قشر، طبقه و پایگاه ایدئولوژیک که بازنمایی یک جنبش اجتماعی را صورتبندی میکند. یکی از صحنههای جالب این مستند، جایی است که «ویتالی کلیچکو»، قهرمان سابق بوکس حرفهای که این روزها در مقام شهردار کییف گاهی با مسلسل سنگین در اخبار ظاهر میشود، میبینیم که وقتی هنوز شهردار نبود بهعنوان یکی از رهبران مخالفان حتی از سوی مردم شهر که خیال میکردند یکی از سازشکاران است، هو شد. ولادیمیر پوتین، آنگلا مرکل و کاترین اشتون، چهرههای سیاسی دیگری هستند که تصاویر آرشیوی خبری آنها برای توضیح رویدادهای پیچیده و چندجانبهای که در جریان بود، مورد استفاده قرار گرفته است. نه فقط تصاویر که برخی دیالوگها و اظهارنظرهایی که از زبان برخی شخصیتهای مصاحبهشونده در مستند میبینیم هم قابلتامل و بهیاد ماندنی است. مثلا جایی مفتی مسلمان میگوید: «حتی به سمت کشیشها شلیک میکردند، برای این قاتلها هیچ مقدساتی معنا نداشت؛ کشتن مردان خدا همانقدر برایشان راحت بود که دیگرانی که در میدان میکشتند.» یا در صحنهای دیگر، زنی اشاره میکند: «کدام کلامی میتواند مادری را توصیف کند که چنین مردی را در دامانش بزرگ کرده؛ یکنفر که عمدا آدمی را که دارد به دوست زخمیاش کمک میکند، هدف قرار میدهد؟» و مبارزی که میپرسد: «شما را مادر زاییده یا گرگ؟ چطوری میتوانید با مردم خودتان اینکار را بکنید؟»
مستند «زمستان در آتش»، از تمهیدات فرمی تاثیرگذاری برای بازنمایی سوژه خود بهره برده. استفاده درست از ظرفیت عکس و فیلمهای آرشیوی گرفته تا نماهایی که در نمایش چهرههای حاضر در مستند گرفته و درواقع فرم را در خدمت مضمون و زاویهدید اثر قرار داده است. مثلا نماهای نزدیک و کلوزآپهایی که از چهره نیروهای یگانویژه گرفته که وحشتزدگیشان را به خوبی به نمایش میگذارد یا نگاه شرمسارانه جوانانی که در نیروهای امنیتی خدمت میکنند. استفاده از تدوینهای موازی هم اثربخشی این صحنهها را بیشتر کرده است. با این حال مستند «زمستان در آتش» واجد دید جامع و کاملی از تحولات دهه اخیر اوکراین ارائه نمیدهد و دامنه زمانی روایت در آن محدود است. با این همه آنچه این مستند را تماشایی و جذاب میکند، روایت و پرداخت جزئینگرانه رویدادهاست. رویدادی که ۱۲۵کشته، ۶۵مفقود و ۱۸۹۰مجروح داشت. تفاوت و تمایز مستند با گزارش خبری را باید در همین نگاه جزئینگر یکاثر مستند به سوژه تعریف کرد که «زمستان در آتش» بهخوبی از پس آن برآمد. تدوین پویا، زمانبندی دقیق، در مواردی استفاده از نمودارهای گرافیکی برای تشریح فضا و حرکت، همچنین موسیقی زیبایی که یاشا کلِب برای این مستند ساخته، کمک کرد تا با مستندی مواجه شویم که فارغ از توانمندیاش در بازنمایی رخداد، از حیث هنری و مولفههای زیباییشناسی هم مستندی ماندگار شود.