نقد نمایش «شاه لیر»
بازی نه چندان منصفانه!
دراماتورژی در تئاتر شاید شمایلی از خواندن هوشمندانه متن نمایشنامه و بهکار بستن بایدها و نبایدهای آن در اجرای نمایشی متن بهصورتی نوآورانه و بعضاً رادیکال است، بدون آنکه منطق روایی متن خراب یا پیام ذاتی متن دگرگون و زایل شود. البته که به فراخور مواجهه تماشاگر با چنین اجرای متجددشدهای، فرآیندهایی چون تغییر، تعدیل، بسط، تعمیم یا نابودی لحظات و کشمکشهای نمایشنامه اولیه که خوراک اصلی جهان دراماتیزه شده محسوب میشود، قابل انتظار است، اما آنچه حاصل از استخراج مضمون بافت متن نمایشی است، نمیتواند چندان با خودبودن متن نمایشی فاصله بگیرد و به دیگریشدن اجرای نمایشی مبدل شود. دراماتورژی آثار رئالیسی، تحلیل متن و دگردیسی آن غالباً بیشتر روی عناصری از متن تکیه دارد که انسجام روانشناختی کاراکترهای نمایشنامه را محفوظ دارد.
نمایش «شاه لیر» به کارگردانی کاوه مهدوی که در سالن ناظرزاده تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفت، با اقتباس سرکشواری که از متن شکسپیر داشته است، بهشکلی آوانگارد خواسته است تا از فضاسازیهای این متن کلاسیک فاصله بگیرد و اسلوب وحدت و زمان را در این اثر تراژیک بههمریخته و آن را نادیده انگارد. باید گفت که نگاه مؤلف به «شاه لیر» همراه با صحنهآرایی تصویرساز متمایز و زبان ارجاعی بوده است، بهنحویکه ضمن رعایت قراردادهای متنی و وفاداری به کنش و واکنشهای آن، فراخوانی تازهای همراه با بعد دیگری از معناسازی بر کلیت نمایش سایه افکنده است. آن چیزی که مخاطب از «شاه لیر» بدل یافته از واقعیت متن شاهد است، کارزار و معرکهای از شاه لیر در میدان مسابقه فوتبال است، ولیکن این نبرد بهصورت جدال بین همتیمیها با لباسهای یکسان است. درواقع در این نمایش، هم حریفان و هم رقیبان، هم فرزندان خلف و هم فرزندان ناخلف و هم فرزندان مشروع و هم فرزندان نامشروع با پوششی یکسان و در قالب تیمملی فوتبال انگلستان پیش چشم قرار میگیرند.
نمایش نشان میدهد که وقتی کاپیتان این تیم یعنی شاه لیر (با بازی مهرداد ضیایی) بهعنوان لیدر و راهنمای یک کشور، با پخش سرود ملی در ابتدای بازی خود دچار پروپاگاندای شکلگرفته کلامی خویشتن شده است، فریب ظاهرسازی و چربزبانی دو دختر خود ـ یعنی کاراکترهای گونریل و ریگان ـ را میخورد و توان تشخیص سره را از ناسره در بین اعضای تیم خود از دست میدهد و رفتهرفته به دختر کوچکتر خود یعنی کاراکتر کوردیلیا (با بازی مرجان قمری) که چاپلوسی دو خواهر دیگر خود را بلد نمیباشد و کاراکتر لرد کنت (با بازی احمد لشینی)، خشم میورزد و آنها را طرد میکند. اما تکنیک استفادهشده فاصلهگذاری برشتی، در جایی که کاراکتر ادموند (با بازی عبدالرضا نصاری) رو در روی مخاطب، به دیالوگگویی میپردازد، باعث میشود تماشاگر اصرار بر زمان حال بودن وقایع نمایش و عدم تاثیرپذیری از فضای غلوشده دراماتیک را بیشازپیش درک کند.
نمایش «شاه لیر» مملو از واسطههای اجرایی فرامتنی است که در قالب زبان و ادبیات فوتبالی و بهصورت گزینششده به تماشاگر ارائه میشود؛ از دلقک پادشاه (با بازی جواد پورزند) که در هیئت داور زمین مسابقه ظاهر میشود، تا نامههای دسیسهآمیزی جعلی که بهصورت کارت زرد متبادر میشوند، تا خونی که در گلاویز شدنها بهصورت کارتهای قرمز خارج شده از بدن کاراکترها به چشم میآید و درنهایت جدال دو خواهر یعنی گونریل و ریگان بر سر تصاحب ادموند که بهصورت توپ فوتبال در میانه زمین مسابقه ظاهر شده است، همهوهمه نشان از مقابله اجرا با بنیان متن، رسیدن به خاستگاهی جدید و البته غافلگیرانه است که نهچندان فیرپلی (Fair Play) بهنظر میرسد! این شیوه بدیع در اجرا و خودآیینی شدن نمایش، شاید به خود شکسپیر هم گلیبهخودی زده باشد!