چرا مخاطب «زیرخاکی» دوست دارد، «هفت سر اژدها» نه؟!
روزهایی که مهمترین کنداکتور تلویزیون (نوروز و رمضان) را شاهدیم بیشتر برنامهها یا جُنگهای شبانه مورد توجه بوده تا سریالها؛ البته «زیرخاکی۴» تاکنون توانسته همچون فصلهای قبلی مورد استقبال مخاطبان باشد.
به گزارش هممیهن آنلاین، تسنیم نوشت:
امسال به دلیل آغاز ماه مبارک رمضان، سریالهای جدید تلویزیون که برای نوروز آماده شده بودند زودتر به آنتن رسیدند. این بار البته نمیتوان نامش را رقابت گذاشت که فقط «زیرخاکی ۴» است که میتوان دنبالش کرد. سریالی که هنوز هم مورد استقبال مردم است.
در حالیکه با توجه به سابقه ابوالقاسم طالبی و پروپاگاندای عجیب و غریب درباره «هفت سر اژدها» انتظار میرفت سریال مخاطبپسندتری را شاهد باشیم اما تاکنون این اتفاق نیفتاده است. این ضعف و انتقاد تنها از سویِ اصحاب رسانه مطرح نمیشود بلکه در میانِ نظرات کاربران شبکههای اجتماعی، وایرالِ گافهای صحنهای این سریال و انتقاد به دیالوگهای آماتورگونه بازیگران و خیلی از موارد دیگر کاملاً مشهود است. تا الان که جوّ و فضا نشان میدهد «هفت سر اژدها» نتوانسته تا الان آنطور که باید و شاید اقبالی داشته باشد.
اما »زیرخاکی» بعد از مدتی با فصل چهارم به آنتن رسید و این سریال هنوز کار میکند و جواب میدهد؛ این اتفاق برای زیرخاکی عجیب است، اما چرا؟ شاید بگویید خیلی مجموعههای چندفصلی بوده که اتفاقاً فصل به فصل بهتر هم شدهاند، در همین تلویزیون خودمان، مثلاً پایتخت! اما خب زیرخاکی با همهی موفقهای چندفصلی یک تفاوت عمده دارد. آنها کلی خردهروایت دارند و البته کاراکترهایی که بار جذابیت را بین خودشان توزیع میکنند، اما زیرخاکی در خلوتترین شکل ممکن، بدون آن که خیلی بار داستانش را از روی شانههای فریبرز بردارد، جذاب است و شوخیهایش کار میکند.
زیرخاکی بدون تعارفهای مرسوم، میتواند یک مثال نقض باشد. نیازی نیست کنار نقیِ داستانت ارسطو باشد، رحمت باشد، اوس موسی و حتی بهبود، در زیرخاکی نهایتاً یک پری در کنار فریبرز وجود دارد، اما داستان حرکت دارد و کار اصطلاحا درآمده، چگونه ممکن است؟ جلیل سامان دقیقا چه کرده؟
موقعیتت را بساز، بالاخره گل خواهی زد!
ماجرا از این قرار است که «زیرخاکی» مملوء از موقعیتهای خلاقانه است، طراحی فیلمنامه طوریست که خودِ موقعیت عامل پیشبرنده است؛ الگوی موقعیت اشتباهی و همنشینی آن موقعیت با بلاهت فریبرز، هر بار مخاطب را بازی میگیرد و اتفاقاً خلق خنده هم میکند. به موقعیت وعدههای فریبرز در روستا نگاه کنید، آنقدر خودِ موقعیت جذاب است که هر چه به آن اضافه میشود(مثل بازی پژمان) ارزش افزوده است، همین ماجرا در سرقت از بانک هم اتفاق میافتد.
یک گروهک سیاسی، تصور فریبرز از ورود به عرصه سینما و بعد به دردسر افتادنش. لحنی که کاملاً پارودی است و موقعیتی که چون ایده بکر دارد، جواب میدهد. جالب اینجاست که جلیل سامان لابهلای ایدههای خلاقانهاش گاهی برگ آس هم رو میکند، آن سکانس تخمه شکستن بهراد خرازی، هم اینستاگرامپسند بود، چون کنایه داشت. هم ایده کلا بامزه بود و هم از بهراد خرازی رونمایی شده بود، بعد سالها غیبت، تلاقی سه عنصر کارساز! همینقدر مملو و انباشته.
بازار گرفتن گاف در توئیتر داغِ داغ است!
در حالیکه بازار توئیتر برای گرفتن گافهای صحنهای، آکسسوار و بخشهای دیگر در صحنه سریالها و فیلمها داغ است. تاکنون بیشترین گاف را «هفت سر اژدها» ابوالقاسم طالبی به خودش اختصاص میدهد.چرا که این روزها هر اکانت توئیتری به مثابه یک منتقد سختگیر در هر لحظه میتوانند یک اثر هنری را زیر تیغ ببرند! کافی است کوچکترین اشتباهی رخ دهد تا دمار از اثر و صاحب اثر دربیاورند. حالا تصور کنید شما مجموعهای ساختی که در دوره دیگری میگذرد! دهه شصت و عناصرش را همهی ملت از بَر هستند، بس که در این سالها به میانجی شبکههای اجتماعی، آیتمهای آن دهه بازنشر شده، حالا در چنین فضایی زیرخاکی و جلیل سامان در تمامی نماها طوری رفتار کردهاند که هم دلرباست و هم غلط ندارد و در عین حال و مهمتر از هر چیز چیده شده و تصنعی به نظر نمیرسد. این یعنی خودِ دهه شصت، مثل آن سکانس کبابی سه نفره خانواده فریبرز، انگار سوار ماشین زمان شده بودیم و واقعا به قبلتر رفتیم!
پینگپنگ جانانه صامتی و جمشیدی
تقریباً از اواسط امسال بود که حس میشد، پژمان شاید کمی به تکرار افتاده، اما انگار جلیل سامان دست مخاطب را درباره پژمان جمشیدی کاملا خوانده و حالا میشود گفت که او با «زیرخاکی4» ریبرندینگ شده است. از آن طرف ژاله صامتی هم به شکل دیوانهواری همپای پژمان، پینگپنگی خلق کرده که به لطف متن لطیف و پر از مهر سریال، دلبری میکند. عاشقانههای ساده و ملموس میان فریبرز و پری، حتی در شکل تربیت فرزندی که دارند، خیلی راحت و بیتکلف و صمیمی یادآور سبکی از زندگی است که این روزها لابهلای شتاب و عصبیت روزمره گم شده. زیرخاکی ۴ با این کیفیت بازیگری و با موقعیتهای بکر ظاهرا میخ خودش را تا اینجا محکم کوبیده است.
باید منتظر بمانیم و ببینیم در ادامه سریال شبکه سه و دو میتوانند با زیرخاکی شبکه یک رقابتی داشته باشند یا کماکان شاهد آن باشیم عمده مخاطبان (به ظنّ کامنتها و نظرات در فضایمجازی) از افطار تا وقتِ تماشای «زیرخاکی» را به دیدنِ سریالهای قدیمی رمضانی که شبکه آیفیلم روی آنتن میبرد اختصاص دهند؟ البته باید قسمتهای بیشتری از سریالهای جدید روی آنتن بروند تا از ابعاد مختلف دیگر بتوان آنها را مورد ارزیابی قرار داد.