امین تارخ بازیگری که بازیگری را میشناخت
«تسلیت به خانواده مهسا امینى و ملت ایران. به امید روزى که مرگى و مرگهایى اینچنین جانگداز پایان یابد. صبح ما تاریک است و روزمان تاریکتر. باشد که چنین نباد». ا
«تسلیت به خانواده مهسا امینى و ملت ایران. به امید روزى که مرگى و مرگهایى اینچنین جانگداز پایان یابد. صبح ما تاریک است و روزمان تاریکتر. باشد که چنین نباد». این آخرین پست اینستاگرامی امین تارخ و شاید آخرین دستنوشته او بود که از پایان مرگ سخن گفته بود اما نمیدانست که خود به پایان زندگی نزدیک است.
او که از چند روز پیش به علت سکته قلبی در یکی از بیمارستانهای تهران بستری بود، در دوم مهرماه از دنیا رفت. امین تارخ متولد مردادماه سال ۱۳۳۲ در دهه۵۰ از دانشکده هنرهای نمایشی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و درطول حدود نیمقرن فعالیت در عرصه بازیگری نقشهای ماندگاری را در سینما، تئاتر و تلویزیون خلق کرد. در ادامه به این نقشها و جایگاه حرفهای او در بازیگری خواهیم پرداخت.
بازیگری حسی-تکنیکی
ردپای امین تارخ را در تاریخ سینما و تئاتر و تلویزیون باید در دوساحت بازیگری و آموزش بازیگری جست. او نخستین آموزشگاه بازیگری، در کنار آموزشگاه استاد حمید سمندریان، را در ایران راهاندازی کرد که از دلش فارغالتحصیلانی بیرون آمدند که خود به بازیگری مشهور تبدیل شدند. نام تارخ البته با ژانر تاریخی هم گره خورده و بسیاری از نقشهای ماندگاری که با بازی او ثبت شد به آثاری تاریخی همچون شیخ حسن جوری در سربداران، بوعلی سینا در سریال «بوعلی سینا» و نقش شوذب در سریال «معصومیت ازدست رفته» برمی گردد. تارخ حتی با یک اثر تاریخی-حماسی پایش به سینما باز شد. با «مرگ یزدگرد»، به کارگردانی بهرام بیضایی. گرچه تارخ حضور در تلویزیون را با سریال 15 قسمتی «شهر من شیراز» در سال 1355 با نویسندگی و کارگردانی زندهیاد کیهان رهگذار تجربه کرد. آنچه بهعنوان ویژگی بارز امین تارخ در مقام بازیگر قابل پرداخت است، شناخت او از بازیگری است. درواقع او بازیگری را نهصرفا بهمثابه استعداد درونی و به شکل غریزی که مبتنی بر متدها و تکنیکهای بازیگری در ایفای نقش بهکار میبست و میتوان گفت بازیگر صاحبسبکی بود. نه به این معنا که سبک و شیوه خاص خودش را خلق کرده بود بلکه به این معنا که خود را ملزم به تکنیکهای بازیگری میدانست و آن را با بازی حسی و غریزی ترکیب میکرد. ضمن اینکه باید عقبه تئاتری او را هم به جنس بازیگری او الصاق کرد. درواقع او با تلفیق دوسبک بازیگری «فاصلهگذاری برشت» و «روش استانیسلاوسکی» سعی میکرد از بیشترین ظرفیت دراماتیک در بازیگری بهره ببرد. تارخ در شیوه بازیگری بر این نکته تاکید میکند که: «بازیگرهیچگاه نقشآفرینی و خلق شخصیت نمیکند. او به مقوله نقشآفرینی به دیده تردید مینگرد و کار بازیگر را خلق سلسلهصفات شخصیت میداند، به عبارت دیگر هرآنچه یک بازیگر از نقش بروز میدهد، مجموعه خصوصیات فردی و شخصیتی است که از فیلتر ذهنی و شخصیاش عبور میدهد. به این ترتیب یک بازیگر با تمام مشخصهها و شناسههای رفتاریاش، یک شخصیت را بازی میکند. پس این امین تارخ است که نقش شیخحسن جوری و بوعلی سینا را با تمام عناصر چهره، صدا، نوع راهرفتن و سخنگفتنش بازی میکند.» درواقع آنچه تاریخ بر آن تاکید میکند، تجلی ضمیرناخودآگاه و ذهنی بازیگر در خودآگاه و کنش رفتاری اوست. سبک استانیسلاوسکی برای امین تارخ تا جایی مورد تایید است که نقش، روح و روان بازیگر را تسخیر نکند و فقط به باورپذیری آن کمک کند. همچنان که سبک حماسی تا جایی پذیرفتنی است که تماشاگر هنگام تماشای بازی به این تفکر نرسد که بازیگر قصد فریبش را دارد. تارخ همواره در بازیگری خود بهنقش نگاهی متعادل داشت، اما در این تفکیک نباید نقش از حس تهی باشد. در مصاحبهای که سالها پیش با او در آموزشگاه بازیگریاش داشتم، میگفت مدرسبازیگری مثل باغبانی است که فقط علفهای هرز بازیگر را اصلاح میکند، اما اگر عناصر رشد و استعداد بازیگری به شکل غریزی در او نباشد، نمیتوان ازطریق تکنیک و آموزشصرف از کسی بازیگر ساخت.
صدایی که تصویر میساخت
بدون شک یکی از نقاطقوت امین تارخ در بازیگری، صدایخوب او بود و صدایخوب، یکامتیاز ویژه و برگبرنده برای بازیگر است. امین تارخ از صدایی خاص برخوردار بود. صدای خاص نه به معنای استثنایی بودن یا نامتجانس با فیزیک صورت، به این معنا که صدای تارخ متناسب با فیزیک صورت و در خدمت بازی او بود. صدایی که مانعی در خلق شخصیتهای متفاوت او نیست. او از این توانایی برخوردار بود که از صدایش متناسب با نقش بهره ببرد و درواقع آن را دراماتیزه کند. همانطور که در طول سالهای گذشته اتفاق افتاده، امین تارخ از قابلیتهای این صدا برای اجرای نقشهای چندوجهی، خاکستری، مثبت، تاریخی، ملودرام و حتی طنز استفاده فراوانی کرده بود. در واقع تارخ به صدایش هویت میبخشید و این هویت را از مقتضیات نقشی که داشت بازی میکرد، میگرفت. عنصر صدا برای او در نقشهای تاریخی بیش از دیگر ژانرها به کمک اجرای شخصیتها و نقشهایش میآمد. چنانکه در سریال «سربهداران» این صدای او بود که سببساز حضورش در نقش «شیخحسن جوری» شد. زیرا پیش از این قرار بود شخصیت محمد بیک، پسر ارغون شاه مغول را بازی کند. نقشی که اساسا نقشی منفی بود اما متفاوت بودن جنس صدای او باعث شد نقش اول این سریال نصیب او شود تا به این ترتیب زندگی حرفهای بازیگری او دستخوش تغییر شود. این صدایخاص را خسرو شکیبایی هم داشت، اما شکیبایی از چهره خاص و بهاصطلاح فتوژنیکی برخوردار بود که تارخ فاقد آن بود. او چهرهای کاملا معمولی دارد. چهرهای که مانند بسیاری از چهرهها برای ایفای نقشهای رئال و گونه ملودرام مناسب است. چهرهای که امکان این را داشت در نقشهای تاریخی با افزودن ریش و سبیل یا افزودن و کاستن موهای سر، کارگردان را به خواستهاش برساند. بهعبارت دیگر امین تارخ حداقل از چهره متناسب برای بازیگری برخوردار بود. چهرهای که بهتنهایی نیز دافعهای برای مخاطب نداشت. این چهره معمولی در بسیاری از کارها و نقشهای امین تارخ، هیچگاه دستخوش تغییر اساسی نمیشد، بههمین سبب مخاطب همان چهره و فرم موهایی را که از امین تارخ در فیلم «مادر»، «مجسمه»، «پرنده کوچک خوشبختی»، «پاییزان»، «ساعت 25»، «پرونده هاوانا» یا «جراحت» دیده را در کارهای تاریخی و غیرتاریخی او نیز با اندکی تغییر میبیند. بهعنوان مثال در سریال «بوعلی سینا» و «سربهداران» تقریبا نوع چهرهپردازیاش شباهتهای ویژهای با یکدیگر ندارند. در کارهای دیگر نیز همینطور بود. تارخ در مسیر بازیگریاش بهعنوان داور در فستیوالهای فیلم «مسکو»، «ژاپن» و «آلمان» نیز بوده است. میل به تحصیل و تدریس باعث شد تا او چندی بعد یکی از بزرگترین آموزشگاههای بازیگری را تاسیس کند. تارخ همواره تشنه آموختن، آموزش دادن و تجربه کردن بود. این عطش سیریناپذیر آموزش در کنار مقوله بازیگری و نقشهای بهیاد ماندنی، چهره او را همواره بهعنوان استاد مسلم بازیگری تداعی میکند و جایگاه علمی و بازیگریاش را در تئاتر، سینما و تلویزیون تحکیم میبخشد. در ادامه نگاهی میاندازیم به برخی از مهمترین نقشهای او که در حافظه سینمایی ما ثبت شده است.
ابنسینا در بوعلی سینا
گرچه تارخ با نقش «شیخ حسن جوری» در «سربهداران» شناخته شد، اما شهرتش را مدیون بازی در نقش ابنسینا در سریال بوعلیسیناست که درواقع نقشمحوری این مجموعه تلویزیونی بود. او نقش یک دانشمند، کاشف و محقق را بازی میکند که در همه رشتهها سررشتهای داشت و البته به دلیل نبوغ خود در زمینه پزشکی و فلسفه، شهرهعالم شد. تارخ در دوران جوانی تلاش کرد تا تواضع، درایت، نبوغ و تشخص چنین شخصیتی را با صدای خوشلحن، سیمای کاریزماتیک و رفتاری پرجذبه برای مخاطبان تثبیت کند و چنان در این کار موفق بود که به شهرتی فراوان در میان مردم دست یافت.
شوذب در سریال معصومیت از دست رفته
شاید «شوذب» مهمترین نقش امین تارخ در دوران متاخر بازیگریاش بود. نقشی بهشدت تمثیلی و مهم در تاریخ بازیگری مجموعههای تلویزیونی در ایران که تارخ با درکی درست آن را ایفا میکند. شوذب از یاران و دوستداران علی مرتضی (ع) است، اما جبری تاریخی او را خزانهدار کوفه در دوران خلافت امویان کرده است. همین تناقض در ماهیت درونی و بیرونی شخصیت، سبب شد تا تارخ از کوچکترین و ریزترین تکانهها، حسها و واکنشها در صورت، حرکتدست، نگاهکردن، راهرفتن و انتقالحس از طریق بیانش بهسادگی نگذرد.
شیخ حسن جوری در سربهداران
تصویری از یک مبارز آزادیخواه و ظلمستیز که در شمایل یک قهرمان مردمی تجلی کند را میتوان در نقش «شیخ حسن جوری» در سریال «سربداران» به کارگردانی محمدعلی نجفی جست که توانایی امین تارخ را در ایفای شخصیتهایتاریخی ثبت کرد. شیخ حسن جوری فقط رهبر یک نهضت ضدجور نیست بلکه الگویی برای رفتار قهرمانی در هر برههای محسوب میشود. مانیفست او ستمناپذیری، بیدارگری و هوشیاری در مبارزه با ظلم است. این نقش یکی از آن نقشهایی بود که چهره، نگاه و صدای تارخ بهخوبی بر آن نشست و ماندگار شد.
طاهر در فیلم دلشدگان
شورشیدایی و دلسوختگیهای عارفانه را میتوان مهمترین خصلتهای شخصیت «طاهر» در فیلم «دلشدگان» علی حاتمی با بازی امین تارخ دانست. اینجا هم مثل «مادر»، باز رگههایی از شاعرانگی در نقش تارخ پیداست که البته سویههای پررنگتری دارد و به موسیقی اصیل ایرانی هم گره میخورد. طاهر که اغلب او را محزون و دغدغهمند نسبت به هنر و فرهنگ ایرانی میبینیم درنهایت غریبانه در غربت، جانش را از دست میدهد. بازی درونگرا و کنترلشده تارخ در نقش طاهر در عین شور و شیدایی او به موسیقی، پارادوکسی جذاب میآفریند که وقار و متانت خود تارخ در کنار جنسبازیاش به شکلگیری این حس کمک میکند.
حسام در فیلم سارا
تارخ برخلاف فیلم «مادر»، در فیلم «سارا» بهکارگردانی داریوش مهرجویی، شخصیتی ظاهرا صالح را بازی میکند بهاسم حسام که جاهطلبیاش را پنهان میکند. تارخ بهخوبی توانسته این دوگانگی را در کاراکتر حسام برجسته کرده و مخاطب را در یک حس متضاد نسبت به خود قرار دهد. همان حسی که بهتدریج در همسرش سارا شکل گرفته و از عشق به نفرت تبدیل میشود. مردی که بهواسطه وسوسههای جاهطلبانه، فداکاریهای همسرش را پشت بیانصافی جا میگذارد و او را از دست میدهد. بازی تارخ در لحظات این فراق تماشایی است.
جلالالدین در فیلم مادر
شاید متفاوتترین فرزند خانواده در فیلم «مادر»، به کارگردانی علی حاتمی، «جلالالدین» با بازی امین تارخ بود. شخصیتی که اهل کتاب و گل و گیاه بود. کم حرف میزند و شخصیت مهربانتری نسبت به بقیه دارد. امین تارخ را در این نقش بسیار آرام، متین و درونگرا میبینیم که روحیه عارفمسلک، شاعرانه و طبع لطیفی دارد که نجابت یک مرد ایرانی را در شمایل جلالالدین بهنمایش میگذارد و همدلی مخاطب را با خود برمی انگیزد. لباس سفید او در این نقش شاید نشانهای از پاکی او باشد. امین تارخ جوان را میتوان با این نقش بهیاد سپرد.