| کد مطلب: ۹۹۵۲
سیاستمدار

سیاستمدار

از مخلص‌سازی تا خلاص‌سازی

Hajarian

از مخلص‌سازی تا خلاص‌سازی

سعید حجاریان در یادداشتی با عنوان «آخرین دوا» نکاتی را درباره شرایط گذشته کشور و پیش‌بینی آینده مطرح کرد. در بخش ابتدایی این یادداشت آمده: «گمان می‌کنم خوانندگان این نوشته حتماً تاکنون از خود پرسیده‌اند که چرا بعضی تصمیم‌های حاکمیتی دیرهنگام اتخاذ می‌شوند و جامه‌ی عمل می‌پوشند. این رویه در پزشکی امروز مرسوم است و پزشکان، با دستگاه کوتر سرِ رگ‌هایی را که خون‌شان بند نمی‌آید، داغ می‌زنند تا از خون‌ریزی جلوگیری به‌عمل آید. به‌نظر می‌رسد این شیوه عمل به سیاست ما ورود کرده است. در واقع، ما مشکلات را در همان ابتدا حل نمی‌کنیم و به‌قدری تعلل می‌کنیم تا به مرحله‌ داغ‌زدن برسیم. مرحله‌ای که ممکن است آثاری به‌مراتب بدتر از وضع قبلی به‌جا بگذارد. در ایران پس از انقلاب، چند رویداد یا چند لحظه داغ‌زدن را تجربه کرده‌ایم.

اول. تسخیر سفارت آمریکا. این رویداد را در وادی امر می‌توان تداوم انقلاب اسلامی دانست. اما، مشکل از آنجا آغاز شد که پروسه آزادی گروگان‌ها به طول انجامید و رفته‌رفته آن انرژیِ جنبشی رو به کهولت رفت تا بدانجا که تأثیرات آن واقعه گریبان دولت و دستگاه‌های نظامی-امنیتی را گرفت.

دوم. قطعنامه ۵۹۸. زمانی‌که به سال‌ها و ماه‌های پیش از پذیرش قطعنامه بازمی‌گردیم، می‌بینیم این امکان متصور بود که جنگ سال‌ها قبل از سال ۱۳۶۷ پایان یابد اما، الگوی فکری حاکم و نیز مجموعه سیاست‌های موجود در بین نیروهای نظامی و طرز تفکر فرماندهان سبب شد کشور به آخرین دوا، یا همان جام زهر، متوسل شود. آن هم زمانی‌که قوای نظامی و لجستیکی رو به ضعف نهاده بودند.

سوم. دولت معجزه. گمان می‌کنم در سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲، ما با پربسامدترین انذار‌ها و هشدارها نسبت به وضعیت حکمرانی کشور مواجه بوده‌ایم. آن وضعیت اولاً برآمده از یک انتخاب نابهنگام و ثانیاً، نتیجه سپردن حجم عظیمی از اموال عمومی به دست فردی بود که اهلیت اداره امور و امانت‌داری اموال مردم را نداشت. فی‌الواقع این امکان وجود داشت که آن حجم عظیم از درآمد نفتی، کشور را در جهت توسعه پایدار چندین گام به پیش براند و باعث قوام بنیان‌های اقتصادی شود اما چنین نشد.

چهارم. انرژی هسته‌ای. ایران در موضوع غنی‌سازی و انرژی هسته‌ای به سیکلی وارد شده است که راه خروجی از آن متصور نیست. شکی نیست که این پروژه نیز با داغی که بر دل خواهد نهاد، به اتمام می‌رسد.

این فهرست را می‌توان با مواردی دیگر تکمیل کرد. از جمله آن‌ها نحوه مواجهه با مسئله برجام در دو دولت روحانی و رئیسی، نحوه مواجهه با عربستان سعودی و اساساً نوع نگاه به مناسبات منطقه‌ای و امثالهم.

اما اساساً چرا ما به لحظه آخرین دوا می‌رسیم؟ به نظر می‌رسد چند عامل در کنار یکدیگر سیاست را به سمت لحظه آخرین دوا سوق می‌دهند.

اولین‌ عامل، ذهنی‌شدن سیاست‌مدار/سیاستگذار است. زمانی‌که ارتباط‌ها با جهان خارج قطع شود، رفتار و کنش‌ها و محاسبات افراد ذهنی می‌شود و این ذهنی‌شدن پیوسته خود را در تقابل با هر ورودی متفاوت از جمله محتوای رسانه‌های‌ آزاد، نتیجه نظرسنجی‌های مستقل و… نشان می‌دهد. دومین عامل، قطع ارتباط تئوری و پراتیک است. مرسوم و منطقی است برای اجرای یک پروژه، نخست نمونه‌ای کوچک اجرا ‌شود و پس از آزمون و خطا و رفع مشکلات، مرحله عمومی‌تر کلید بخورد حال آن‌که چنین مسیری در کشور ما مختل شده است و می‌بینیم ناممکن‌ها در قالب ممکن‌ها تبلیغ می‌شود. سومین آن‌ها، فضای مجازی است که از جمله کارکردهای آن دستکاری واقعیت است.

اما به نظر می‌رسد در بعضی موارد از مرحله داغ‌زدن هم فراتر رفته‌ و به مرگ، به‌عنوان تنها راه‌حل تمسک می‌جوییم. شاید، مهم‌ترین رویداد سیاسی مرتبط با این وضعیت پدیده‌ای است که «خالص‌سازی» نام گرفته است. «خالص‌سازی» نه ابتدای یک فرآیند است و نه انتهای آن. این فرآیند نخست از طریق نظارت استصوابی و دیگر ابزارهای حذفی و تبلیغی به‌منظور «مخلص‌سازی» و «غیریت‌ستیزی» انجام گرفت که طی آن بخش عمده‌ای از نیروهای سیاسی از صحنه رقابت حذف شدند. سپس، مرحله «خالص‌سازی» کلید خورد که در آن عبور از «مخلص‌ها» در دستور کار قرار گرفت. باری، انتهای فرآیندی که با «مخلص‌سازی» آغاز شد و اخیراً به «خالص‌سازی» رسیده است، به «خلاص‌سازی» رهنمون می‌شود؛ «خلاص‌سازی» بوروکراسی و عرصه عمومی از هر آن چیز و هر آن کس که «دیگری» محسوب می‌شود.

دیدگاه

ویژه سیاست
آخرین اخبار