| کد مطلب: ۸۷۸۲
دیوارکشی در جبهه رقیب

دیوارکشی در جبهه رقیب

تئوری‌هایی که اصول‌گرایان درباره جریان اصلاحات در نظر دارند

تئوری‌هایی که اصول‌گرایان درباره جریان اصلاحات در نظر دارند

در ماه‌های باقی‌مانده تا زمان برگزاری انتخابات مجلس دوازدهم، فضای سیاسی در بین اصول‌گرایان شرایط دوگانه‌ای را سپری می‌کند. در یک سمت درگیری‌های داخلی اصول‌گرایی قرار دارد و تقابل با جبهه پایداری دامنه‌دار بوده و احتمالاً در ماه‌های آینده گسترده‌تر خواهد شد. اما در سمت مقابل، بخشی از اصول‌گرایان در کنار تقابل داخلی خود، به اظهارنظر درباره اصلاح‌طلبان هم می‌پردازند؛ اظهارنظرهایی که البته طی چند وقت اخیر پس از مصاحبه سعید حجاریان و بیان فرض‌های شش‌گانه او برای شرکت در انتخابات، از حالت اظهارنظر و توصیه خارج شده و بعد از بیانیه اخیر جبهه اصلاحات درباره رفع حصر، این اظهارنظرها شکل و شمایلی را به خود گرفته که نشان از این دارد، بخشی از چهره‌های اصول‌گرا در حال بازتعریفی از اصلاح‌طلبی و به عبارت دیگر در حال طراحی اصلاح‌طلبی براساس منویات و روحیات مطلوب خود هستند.

پایان توصیه‌ها

سوم تیرماه سال جاری بود که سعید حجاریان در مصاحبه‌ای که با روزنامه اعتماد داشت، در برابر پاسخ به سوالی درباره انتخابات مجلس دوازدهم 6 فرض و یک عمل را درباره اصلاح‌طلبان مطرح کرد. پس از این مصاحبه‌، محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین مصاحبه‌ای با نامه‌نیوز انجام داد و در واکنش به اظهارات تئوریسین جریان اصلاحات گفت: «اینکه برخی برای آمدن به صحنه انتخابات شرط می‌گذارند، معنا ندارد. آقای حجاریان برای آمدن شما حاکمیت شرط می‌گذارد، نه آنکه شما برای حاکمیت شرط بگذارید. اگر خواستید وارد انتخابات شوید، یکسری شرط و شروط است، اینها را بپذیرید بعد تشریف بیاورید.» البته پس از این مصاحبه، برخی دیگر از اصول‌گرایان تلاش کردند تا عنوان کنند که موضع محمدرضا باهنر، کاملاً شخصی است و ربطی به نظام ندارد. بیژن مقدم، روزنامه‌نگار اصول‌گرا 12 تیر در مصاحبه با خبرآنلاین گفت: «برداشت غالب من این است که پیش‌شرط‌های انتخاباتی ایشان برای مشارکت اصلاح‌طلبان، موضع حاکمیتی نیست و شخصی است.» البته این در حالی است که محمد مهاجری، دیگر روزنامه‌نگار اصول‌گرا نظری برخلاف باهنر داشته و 28 خرداد سال جاری در مصاحبه با هم‌میهن گفته بود: «عدم مشارکت خودش یک اکت و کنش سیاسی است، یعنی گاهی اوقات شما ممکن است با مشارکت در انتخابات نقش‌آفرینی کنید، یک وقت هم ممکن است با قهر در انتخابات نقش خود را ایفا کنید و با این قهر پیام خود را به جامعه برسانید.»

تئوری چنددستگی

گام بعدی که از سوی اصول‌گرایان برداشته شد، اعلام این موضوع بود که در بین اصلاح‌طلبان اختلاف‌نظر عمیقی وجود دارد، این موضوع گام به گام پیش رفت. ابتدا محمدرضا باهنر 26 تیر در گردهمایی مشترک رؤسا و هیئت عالی شورای وحدت ضمن ابراز نگرانی از ایجاد تفرقه بین اصول‌گرایان گفت: «این موضوع در جریان اصلاح‌طلبی هم بیشتر دیده می‌شود.»

یک ماه بعد، اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب مؤتلفه، اظهارات محمدرضا باهنر را تکمیل کرد و 25 مرداد در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر اعلام کرد که اصلاح‌طلبان چند دسته شده‌اند. او در بخشی از این مصاحبه گفته بود: «در این میان یک گروه از اصلاح‌طلبان هستند که بسیار سیاسی هستند و سرلیست آنها محمدجواد ظریف است. بخش دیگری هستند که سرلیست آنها مجید انصاری و کمالی هستند که می‌روند و ثبت‌نام می‌کنند که به نوعی همراه هستند. همچنین گروهی از آنها ثبت‌نام کردند و می‌خواهند با نفرات جدید و سفید شرکت کنند.» اما بخش دیگر و مهم حرف‌های بادامچیان جایی بود که درباره احتمال عدم حضور فعال برخی اصلاح‌طلبان در انتخابات حرف زد. جایی که گفته بود: «گروهی تندرو هم هستند که عملاً به دنبال خودکشی سیاسی هستند و تمایل ندارند حضور سیاسی داشته باشند که نمی‌توانیم به آنها موضوعی را تحمیل کنیم.»

همین موضوع توسط منصور حقیقت‌پور، مشاور علی لاریجانی به شکل شفاف‌تری بیان شد و او 31 مرداد در مصاحبه با نامه‌نیوز در واکنش به احتمال عدم فعالیت برخی اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس آینده به نوعی اعلام کرد که عدم مشارکت برای آنها گران تمام خواهد شد، او گفت: «جوانان رادیکال اصلاح‌طلب باید به بزرگان خود احترام بگذارند و از بزرگانی چون آقای نبوی عبور نکنند زیرا اگر از او و تفکرش عبور کنند عملاً اصلاحات را به لبه پرتگاه می‌برند.»

در گام بعدی حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه نام یک حزب اصلاح‌طلب را به میان کشید و اعلام کرد که این حزب با همراهی اعتدالیون در حال فاصله‌گیری با سایر اصلاح‌طلبان است. او 7 شهریور به نامه‌نیوز گفته بود: «اختلاف میان کارگزاران و میانه‌روها با این جریان ساختارشکن روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شود و این روند باعث منزوی‌شدن نیروهای تندرو اصلاحات می‌شوند.»

دیوارکشی پس از بیانیه

اما پس از اینکه هفته گذشته جبهه اصلاحات و اصلاح‌طلبان دوباره خواهان رفع حصر شدند، موج جدیدی از اظهارنظرها درباره اصلاح‌طلبان و آینده آنها از سوی برخی چهره‌های مطرح اصول‌گرا آغاز شده و روند به‌گونه‌ای است که به نظر می‌رسد آنها در تلاش هستند تا تعریف جدیدی از اصلاح‌طلبی را براساس منویات ذهنی خود ارائه کنند؛ منویاتی که به نحوی است که ظاهراً نشان از آن دارد آنها معتقدند برخی احزاب به‌ویژه حزب اتحاد و حزب توسعه ملی اصلاح‌طلب محسوب نمی‌شوند و به شکلی به دنبال تلقین خروج این تشکل‎ها از جرگه اصلاح‎طلبی هستند. چنانچه عباس سلیمی‌نمین 25 شهریور در مصاحبه با فردا نیوز آن بخش از اصلاح‌طلبان که احتمال عدم فعالیت‌شان در انتخابات مجلس وجود دارد را با اپوزیسیون یکی دانسته و گفته بود: «جریانی امروز در اردوگاه اصلاحات با اپوزیسیون خارج از کشور همراهی نشان می‌دهد و این اتفاق مغایر با رویکرد جریان دیگری از اردوگاه اصلاحات است که می‌خواهد در چارچوب نظام کار کند و توسعه سیاسی را به شکل نظام‌مند پیگیری کند. عدم شرکت آنها در انتخابات قطعاً به زیان خودشان خواهد بود چون نمی‌توانند از ساختارهای داخلی بهره‌مند شوند و بعد از مدتی در فضای سیاسی گم می‌شوند.»

یک روز بعد یعنی 26 شهریور، محمدرضا باهنر با خبرگزاری ایرنا مصاجبه کرد و در آن اصلاح‌طلبان را به دو بخش تقسیم کرد و برای اصلاح‌طلبانی که در نگاه او مطلوب هستند، عبارت «خوش‌خیم» را به کار برد. او در بخشی از این مصاحبه گفته بود: «اصلاح‌طلبان در سطح بالا به دو بخش تقسیم شده‌اند؛ بخشی از آن‌ها عملاً دنبال تحریم انتخابات هستند؛ اسم ‌این‌ها را می‌شود هنجارشکن یا هر چیز دیگری گذاشت. اما من اطلاع دارم که تعدادی دیگر از اصلاح‌طلبان مشهور کشور، باورشان این است که اگر بخواهند به قدرت برگردند، باید در انتخابات شرکت کنند. باید به «اصلاح‌طلبان خوش‌خیم» و سایر کسانی که حاضرند در چارچوب نظام کار کنند، میدان داد و از آن‌ها دعوت‌ کرد.» اما در بخش دیگر این مصاحبه، او هم همان عبارت حمیدرضا ترقی را تکرار کرد تا به نوعی عنوان کند که در بین اصلاح‌طلبان دیوارکشی صورت گرفته است. او گفته بود: «جریانات سیاسی در کشور ما برای انتخابات معمولا دوجناحی هستند؛ از دولت آقای روحانی به بعد، یک جریان سوم به نام «اعتدال» شکل گرفت. البته حزب اعتدال و توسعه و حتی تیپ‌هایی مثل بچه‌های کارگزاران، تا جایی که اطلاع دارم، فعال هستند و دارند کار می‌کنند.»

اصلاح‌طلبی از دریچه راست

در فضایی که طی دو ماه اخیر و به‌ویژه پس از مصاحبه سعید حجاریان و پس از آن بیانیه جبهه اصلاحات ایجاد شده، همان‌گونه که اشاره مختصری شد، به نظر می‌رسد بازتعریفی از اصلاح‌طلبی در دستور کار برخی از اصول‌گرایان مطرح قرار گرفته است؛ بازتعریفی که ظاهراً بر این اساس استوار است که «اصلاح‌طلبان باید به هر ترتیب ممکن (ولو با کاندیدای اجاره‌ای) در انتخابات مجلس دوازدهم شرکت کنند تا مشارکت بالا رود و اگر آنها (اصلاح‌طلبان و احزاب اصلاح‌طلب) حضور فعال در انتخابات اسفندماه را نداشته باشند، اصلاح‌طلب محسوب نشده و در واقع نقش اپوزیسیونی را بازی می‌کنند که خارج از مرزها هستند.» غافل از اینکه تنگ کردن دایره خودی‎های حاکمیت چه با تلاش برای تشویق جریان مقابل برای بازتعریف خود و چه تاختن به آنها و تخطئه آنها چیزی به جز ریختن هیزم در آتش خشک و ناامیدی‌های اجتماعی است و هرگونه حذفی نه جلب حامیان آنها به جریان خودی اصولگرایی بلکه پرتاب حامیان این نوع نگاه‌ها به دامان مخالفان است. به جای بازارگرمی‌ها و تلاش برای ایجاد انتخابات نمایشی که به دنبالش ناامیدی مردم و از دست رفتن فرصت‌ها به بار می‎آید بهتر است جریان نگران اصولگرا و دلواپسین جدید به‌دنبال ایجاد فضا برای جذب حداکثری و ایجاد رقابت سالم باشند؛ اگرچه دیگر مانند دهه 70 و 80 نمی‎توان با قاطعیت از حضور چشمگیر مردم در پی چنین تصمیمی سخن گفت اما می‎توان آن را گامی به سمت رضایتمندی مردم با ترسیم هدف بلندمدت در پی فرصت برای مقبول‌گزینی و احتمالاً شایسته‌گزینی در نظر گرفت.

نگاه اصلاح‌طلب

ارزیابی حسین نورانی‌نژاد قائم‌مقام حزب اتحاد ملت از تحلیل‌های اخیر اصولگرایان:

می‌خواهند رقیب دست‌آموز بسازند

حسین نورانی‌نژاد، قائم‌مقام حزب اتحاد ملت در گفت‌وگویی که با هم‌میهن داشت، تلاش‌هایی که از سوی برخی اصول‌گرایان برای دیوارکشی بین اصلاح‌طلبی صورت گرفته را فراتر از تلاش برای بازتعریف اصلاح‌طلبی از سوی آنها دانست. او معتقد است، این دسته از اصول‌گرایان تلاش می‌کنند که رقیب دست‌آموز برای اصول‌گرایی بسازند که شبیه کتک‌خورهای فیلمفارسی‌ باشد.

‌بعد از اینکه عده‌ای از اصول‌گرایان مطرح در ادبیات خود تلاش می‌کردند اصلاح‌طلبان را راضی به فعالیت در انتخابات مجلس دوازدهم کنند، طی چند روز اخیر و پس از تلاش دوباره جبهه اصلاحات برای رفع حصر، موجی از سوی برخی چهره‌های اصول‌گرا شروع شده مبنی بر اینکه برخی از احزاب و افراد شاخص اصلاح‌طلب در چارچوب اصلاح‌طلبی نیستند. این فضا را چگونه ارزیابی می‌کنید و تحلیل شما از این گفتمان چیست؟

یکی از ایرادات بسیاری از ما اهالی سیاست، این است که خودمان را مرکز عالم می‌دانیم و به هر کسی که از معیار خودمان جلوتر یا عقب‌تر باشد، نسبت تندرو یا کندرو می‌دهیم. این مشکل در اصول‌گرایان که به لحاظ فکری و مبنایی هم خود را معادل تمامی حقیقت می‌دانند، بیشتر می‌شود. به‌خصوص که زیست رانتی و سیاست‌ورزی متکی به نظارت استصوابی که آنها را از رقابت و جلب رضایت مردم بی‌نیاز کرده، به آنها ویژگی‌های تهاجمی و طلبکاری هم بخشیده است. آنچنان که می‌بینیم نه‌فقط برای رقبایشان تعیین معیار می‌کنند که در جزئیات سیاست‌ورزی دیگران تعیین‌تکلیف می‌کنند. مثلا می‌گویند در فلان انتخابات ما کاندیداهایتان را قلع و قمع استصوابی می‌کنیم و شما هم موظف هستید در حدی که ما برایتان به‌عنوان زینت‌المجالس و جور کردن جنس انتخابات امکان حضور داده‌ایم، شرکت کنید. خلاصه عادت به زورگویی کرده‌اند درحالی‌که دیگران مجبور به رعایت ملاحظات و عادات آنها نیستند و خودشان باید به فکر ترک عادت بیفتند.

‌سوالی که پیش می‌آید این است که چه جایگاهی می‎توان برای این افراد تصور کرد و به نظر شما خود این افراد با چه تصوری این سناریوها را در پیش می‌گیرند و به‌نوعی در بین اصلاح‌طلبان خط‌کشی می‎کنند؟

این جریانات، جایگاه محوریت در مناسبات سیاسی و اجتماعی را برای خودشان تصور می‌کنند. البته اگر به بیان نظرشان درباره معیارهای دیگران بسنده می‌کردند، قابل فهم‌تر بود، گرچه همین هم جالب نیست که نیرویی برای رقیب خود شاخص و معیار تعریف کند ولی در عالم سیاست با این حد از مداخله به‌عنوان یک حرکت جنگ روانی یا حتی بحث نظری می‌توان کنار آمد. اما مشکل جایی است که زبان تهدید به کار می‌گیرند که اگر آن‌طور که فرمان می‌دهند اتفاق نیفتد، حذف می‌کنند و می‌گیرند و می‌بندند. البته تقصیری ندارند. سال‌ها قدرت بی‌مهار و زیست رانتی و بی‌‌نیاز از رقابت و پاسخ‌گویی، این آفات را هم به دنبال دارد که هر نیرویی را حتی با عقبه فکری و سیاسی ریشه‌دار، به چنین تباهی بکشاند که مانع از نوزایی و تلاش فکری و بازاندیشی خودشان شود و از آنها تصویر اقتدارگرایانه و کور و عبوسی بسازد که حتماً عاقبت خوشی نخواهد داشت.

‌آیا این گزاره را می‌توان پذیرفت که این طیف به‌دنبال بازتعریفی از اصلاح‌طلبی براساس منویات مطلوب خودشان هستند؟

بله. حتی فراتر از این، در پی ساختن رقیبی دست‌آموز هستند که جنس سیاست و انتخابات و رقابت را برایشان جور کند اما اثر واقعی نداشته باشد. با چهار امتیاز شخصی و محفلی و رانتی قابل خریدن باشند و عده‌ای از مردم را هم دنبال خودشان بکشانند. در واقع از رقبایشان انتظار دارند مانند فیلمفارسی‌ها که همواره تعدادی کتک‌خور از این فیلم به آن فیلم می‌رفتند تا قهرمان‌های فیلم‌ها را باورپذیر سازند، چنین نقشی را بپذیرند و ایفا کنند. می‌گویند به یک تشکر در تیتراژ آخر فیلم و نان بخور و نمیر بسنده کنید وگرنه از کل حیات سینما و در اینجا سیاست حذف‌تان می‌کنیم. لااقل ظاهری هم که شده درباره معنای واقعی انتخابات و ضرورت حضور سلایق واقعاً موجود جامعه در بین کاندیداها، کلامی حرف نمی‌زنند. عملاً انتخابات را به یک مناسک فرو کاسته‌اند و دیگران را می‌خواهند به این معرکه بکشانند. کسانی که از این بازی استنکاف می‌کنند اتفاقاً جریان دموکراسی‌خواهی هستند که برای سیاست‌شان راه‌حل نهایی جز انتخابات و صندوق رای نمی‌شناسند و اتفاقاً به همین دلیل روی تحقق حداقل‌های محتوایی و معنایی آن تاکید دارند و بر سر آن مقاومت می‌کنند. حتی اگر جایی بدانیم که از همین نگاه آنها به دیگران به‌عنوان زینت‌المجالس می‌توان حاکمیت را دوگانه ساخت و بخشی از حقوق ملت و منافع ملی را تامین کرد، شاید به مشارکت در انتخابات بتوان فکر کرد، اما تشخیص مصادیق آن با خودمان است و آنها حق تحمیل به ما و هیچ‌کس دیگری را ندارند. نکته دیگری را هم اضافه کنم؛ آنها خیلی با واژه تندرو درباره رقبایشان بازی می‌کنند. اما واقعیت این است که تعریف آنها از تندرو و کندرو تابعی از شرایط است و مبنای روشنی ندارد. به‌عنوان مثال ببینید وقتی آقای خاتمی بیانیه ۱۵ماده‌ای را صادر کرد چون همزمان با بیانیه رادیکال‌تر مهندس موسوی بود و اعتراضات هنوز فعال بود، به‌رغم این‌که جزو صریح‌ترین و بنیادین‌ترین مواضع آقای خاتمی بود، شروع به تعریف و تمجید از بیانیه آقای خاتمی کردند تا دوگانه موسوی و خاتمی را با توجه به اشتراک بالا در بدنه اجتماعی آنها دامن بزنند. همین رویکرد را درباره دیگر مواضع آقای خاتمی در دوره اعتراضات داشتند چون در آن زمان همین که کسی با براندازی هم‌نوایی نمی‌کرد برایشان کافی بود اما حالا که از آن مرحله عبور کرده‌اند ببینید که بر سر مواضعی به مراتب ملایم‌تر چه بلواها که بپا نمی‌کنند. چرا؟ چون این بخش از جریان راست، در نام اصول‌گرا و انقلابی است ولی به رسم، معیار و هدفی جز قدرت نمی‌شناسد. برای همین هر موضعی که می‌گیرند برای تقرب بیشتر به کانون‌های اصلی قدرت و اختلاف‌افکنی در جبهه رقیب است و از هیچ اصل دیگری تبعیت نمی‌کنند. در آخر هم بگویم که تحرکات اخیر آنها گل‌‌درشت‌تر و رسواشده‌تر از آن است که تاثیری در بین اصلاح‌طلبان داشته باشد. اختلافات تاکتیکی که در جبهه اصلاحات است با سازوکار درونی خودش حل می‌شود و اخم و لبخند و تشویق و تهدید رقیب اتفاقا شکاف‌های درونی بین نیروهای اصیل این جریان را تا حدی پر می‌کند نه آن‌که افزایش دهد.

نگاه تحلیلگر

حشمت‌الله فلاحت‌پیشه عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی:

شاهد بی‌سامانی در عرصه سیاسی ایران هستیم

حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم، در گفت‌وگویی که با خبرنگار هم‌میهن داشت، در تحلیل نسخه‌پیچی جریانات سیاسی برای جریان رقیب اعلام کرد که علت این نوع رفتارها نوعی بی‌سامانی در عرصه سیاسی ایران و نبود ساختار حزبی مناسب است. او معتقد است اگر رقابت جدی انتخاباتی شکل بگیرد، اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گراها باز هم به هم نزدیک خواهند شد و لیست واحد می‌دهند.

‌در فضای سیاسی کشور بعضاً دیده می‌شود که گروه‌های سیاسی درحالی‌که مشکلات داخلی خودشان را حل نکرده‌ و درگیری‌های داخلی دارند، به نسخه‌پیچی درباره رقبای سیاسی می‌پردازند و می‌گویند رقیب باید اینطور برخورد کند. علت این رفتار را چه می‌دانید؟

من علت این موضوع را بی‌سامانی عرصه رقابت سیاسی در ایران می‌دانم. در ایران چون ما حزب نداریم و حزب با دموکراسی همزاد نبوده است، لذا دنیای سیاست به دنیای حرف تبدیل شده است. در هر دوره‌ای براساس مقتضیات زمان، سیاستمداران حرف‌هایی را مطرح می‌کنند و در این حرف‌ها هم خود را تطهیر کرده و طرف دیگر را نقد می‌کنند در صورتی که احزاب عملکرد تاریخی دارند و مواضع آنها درباره مسائل مختلف مشخص است و مردم می‌توانند براساس عملکرد آنها را مورد قضاوت قرار دهند. در جامعه ما الان چند بحث اساسی مانند مسائل سیاست خارجی، مسائل فضای مجازی و... وجود دارد، اگر یک فضای علمی وجود داشت و یک حزب منشور خودش را داشت، مردم بین آنها انتخاب می‌کردند ولی وقتی که این شرایط وجود ندارد، ما شاهد این هستیم که عملاً فقط حرف زده می‌شود. به‌عنوان مثال عمر مجلس کنونی با چند طرح بدون فایده سپری شد. طرح ساماندهی فضای مجازی، طرح اصلاح قانون انتخابات، لایحه عفاف و حجاب و... از جمله این طرح‌ها بودند که دو تا از آنها اصل 85 شد. هشتادوپنجی شدن یعنی اینکه صحن علنی نتوانسته است رابطه منطقی با افکار عمومی ایجاد کند. یا مثلاً در موضوع انتخابات دیدیم که مجلس سال آخر کار خود را تبدیل به سال انتخابات کرده است و نماینده‌ها درگیر رقابت‌های انتخاباتی شدند. جالب این است که الان یکی از مسئولان مجلس در سال آخر کار مجلس اعلام می‌کند که ما باید نظام بودجه‌ریزی را درست کنیم، این در حالی است که در طول دو بودجه‌ای که از دولت کنونی تصویب شده، صددرصد مالیات‌ها افزایش پیدا کرده است، در خیلی از موارد گرانی‌ها صددرصد وجود دارد، با افزایش قیمت دلار مواجه هستیم. همه این مسائل در دوره مجلس و دولت کنونی شکل گرفته است اما تازه الان در سال آخر کار مجلس اعلام می‌کنند باید نظام بودجه‌ریزی را اصلاح کنیم. دلیل اصلی این است که ما با بی‌سامانی در عرصه رفتار سیاسی مواجه هستیم و به‌جای اینکه احزاب باشند که برنامه برای رفع مشکلات جامعه ارائه دهند، شاهد رقابت حرف‌های تکراری و دیگر مقصرپنداری هستیم که باعث ‌دل‌زده شدن مردم از انتخابات و صندوق رای می‌شود.

‌در بین برخی از اصول‌گرایان تحلیلی ارائه می‌شود که طی چند وقت اخیر بین اصلاح‌طلبان شاهد بروز اختلاف گسترده و به‌نوعی دیوارکشی هستیم که آنها را در آینده نزدیک از هم جدا خواهد کرد. چقدر این تحلیل واقعی است؟

من اعتقاد دارم اگر فضای انتخاباتی جدی برای انتخابات مجلس دوازدهم در اسفندماه شکل بگیرد، جریاناتی که در گذشته دولت‌های اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرا را شکل داده‌اند، به یکدیگر نزدیک خواهند شد و در طرف مقابل هم با جدی شدن فضای انتخابات، طیف کنونی حاکم بر دولت و مجلس سعی خواهند کرد که یک لیست واحد ارائه دهند. در این بین یکسری جریانات میانه وجود دارند که عمدتاً جداشده از جریان‌‌های دولت و مجلس کنونی هستند که اینها هم ممکن است به سمت یک لیست واحد حرکت کنند. به عبارت دیگر یعنی اگر فضای انتخاباتی جدی شود، امکان اینکه سه لیست انتخاباتی ایجاد شود، وجود دارد. ولی در فضای سردتر اعتقاد من بر این است که ممکن است دو لیست داشته باشیم که در این میان جریان وسط که به عبارتی جریان میانه‌رو اصول‌گرا هستند، امکان اینکه جریان انتقادی را شکل دهند و منتقد وضعیت کنونی کشور و دولت و مجلس شوند و در نتیجه به جریان دولت آقای روحانی نزدیک شوند و با هم یک لیست واحد ارائه دهند، وجود دارد.

‌به عنوان آخرین سوال؛ اینکه بخشی از اصول‌گرایان در اظهارات خود برخی اصلاح‌طلبان را به عنوان تندرو خطاب می‌کنند و اینطور می‌گویند که این جریان‌ها به اپوزیسیون نزدیک هستند را چگونه برداشت می‌کنید؟

عرصه انتخابات مشخص است و طبیعتاً افرادی در آن عرصه حضور دارند که یکسری اصول و رفتارهای سیاسی را قبول کرده‌اند و این را هم قبول دارند که راهکار حل مشکلات کشور سازوکار داخلی دارد. طبیعتاً افرادی که جریان اپوزیسیون هستند اصلاً در انتخابات شرکت نکرده و نخواهند کرد. جریانی که فکر می‌کند می‌تواند با راهکارهای انتقادی بخشی از مشکلات جامعه را از درون حل کند، شباهتی به اپوزیسیون ندارد. اعتقاد من این است که تشخیص افراط و تفریط را باید به مردم واگذار کرد نه اینکه از دل رقابت سیاسی بگوییم که آن جریان به منتقدان خارج از کشور شبیه شده و جایی در عرصه سیاسی ندارد.

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
یادداشت
آخرین اخبار