| کد مطلب: ۷۳۴۳
تئـوری‏‌های احیـاء یک رابطه

تئـوری‏‌های احیـاء یک رابطه

نظرخواهی هم‌میهن درباره نقاط ضعف و آسیب‌شناسی رابطه روحانیت و جوانان

نظرخواهی هم‌میهن درباره نقاط ضعف و آسیب‌شناسی رابطه روحانیت و جوانان

مقام رهبری در آخرین سخنرانی خود که در جمع مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه کشور انجام شد، نکاتی را درباره ارتباط نسل جوان با روحانیت و آسیب‌هایی که از ضعف‌های این ارتباط پدیدار شده است، بیان کردند و هشدارهای مهمی درباره توجه به مخاطب در تبلیغ مطرح کردند. در همین مدت برخی اظهارنظرها از سوی مقامات دولتی مانند وزیر کشور و وزیر ارشاد انجام شده که مدعی هستند جوان‌ها دین‌دارتر از قبل شده‌اند و به نوعی در اظهارات‌شان از این فاصله ایجادشده، عبور کرده‌اند.
درباره ارتباط روحانیت با جوانان، دینداری جوانان، عللی که منجر به پدیدار شدن این ضعف‌ها شده و راهکارهای رفع این ضعف، خبرنگار هم‌میهن در نظرسنجی این شماره به سراغ سه روحانی رفته است. رسول منتجب‌نیا (استاد دانشگاه، نماینده ادوار مجلس و عضو سابق شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز)، حسین جلالی (نماینده مجلس یازدهم، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس و رئیس سابق دفتر مرحوم مصباح یزدی) و احمد مازنی (استاد دانشگاه و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس دهم) کارشناس‌هایی هستند که به سه سوال هم‌میهن پاسخ داده‌اند.

۱. آیا این گزاره را قبول دارید که ارتباط نسل جوان با ‌روحانیون دچار ضعف بنیادی شده است؟ علت این موضوع را چه می‌دانید؟

رسول منتجب‌نیا: در ابتدا باید اذعان کرد که شرایط جامعه ما به‌گونه‌ای پیش رفته که بخشی از نسل جوان، هم از روحانیت و علمای دینی فاصله گرفته و هم از اسلام و مذهب و مفاهیم دینی فاصله می‌گیرد، این موضوع امری بدیهی و غیرقابل انکار است. اگر می‌بینیم که جوان‌ها و افراد دیگر در روزهای دینی و انقلابی حضور دارند، به این معنا نیست که ملتزم به احکام دین هستند. شنیده‌ام یکی از آقایان گفته، اینکه در محرم جوان‌ها مشکی می‌پوشند دلیل بر آن است که روزبه‌روز علاقه آنها به اسلام و مذهب بیشتر می‌شود. ما باید همیشه فرق بگذاریم بین واژه‌ها و مفاهیم، یک زمانی ما می‌گوییم دین و مقصود ما همه مسائل و معارف دینی است، اما یک وقت است می‌گوییم برای مثال دین یعنی نماز خواندن و روزه گرفتن، به عبارتی منظور ما ظواهر دینی است. الان در جامعه ما، جوان‌ها در تظاهر دین و رعایت ظواهر دین، در حال فاصله گرفتن هستند اما همان جوانی که به مسائل ظاهری دینی عمل نمی‌کند، چه‌بسا قلباً ارتباطی با خدای متعال و علاقه به پیامبر و اهل‌بیت داشته باشد. همان فردی که در محرم عزاداری می‌کند، ممکن است مقید به مسائل ظاهری دین نباشد. روحانیت چون تابلو دین است و رسالت معرفی و تبلیغ دین را دارد، طبیعی است وقتی جوان از دین فاصله بگیرد، از روحانیت هم فاصله گرفته باشد و این می‌شود که ملاحظه می‌کنیم، روحانیتی که در جامعه آن عزت و احترام را داشت و حتی گاهی احترام افراطی هم داشت، الان رابطه معکوسی پیدا کرده و می‌بینیم برخوردهای نابجایی هم با روحانیون و علما ایجاد شده است. اصل قضیه این است اما چند نکته در این ارتباط باید گفت. واقع قضیه این است که روحانیت و علما، جمعی هستند که عمرشان را صرف دین‌شناسی و خودسازی کرده‌اند و می‌‌خواهند در جامعه هم مبلغ دین باشند و هم الگو و اسوه باشند. در طول تاریخ، این شأنیت و این رسالت برای روحانیت بوده است. در واقع هم تخصص اسلام‌شناسی داشتن و هم در عمل الگو، نمونه بودن، رسالت اصلی روحانیت بوده و در طول تاریخ بیش از هزار ساله دیده‌ایم که این منزلت رعایت شده است. در ارتباط با حکومت‌ها هم تذکر می‌دادند و در برخی حکومت‌ها حضور نظارتی داشتند و البته در برخی حکومت‌ها هم حاضر نبوده‌اند، زیرا مسائل حکومتی برای آنها اصل نبوده و اصل رسالت و هویت خاص خودش بوده است. در نظام ولایی که در رأس حکومت ولی‌فقیه قرار دارد و به طور معمول ولی‌فقیه یک روحانی است، وقتی در رأس حکومت یک روحانی با آن شأن و منزلت قرار دارد، آیا باید در تمام شئون مملکت، روحانیت حضور داشته باشد و دخالت کند؟ به اعتقاد من، این فکر درستی نیست به‌خصوص در جایی که تخصصی ندارند. یک وقت است که شأنیت آن شغل و سمت می‌طلبد که کارشناس دینی و اسلام‌شناس در آن حضور داشته باشد (مانند فقهای شورای نگهبان و ریاست قوه قضائیه) اما در امور دیگر چه ضرورتی دارد که شرکت کنند؟ برخی از افراد چنین فکر می‌کنند که اگر روحانیون در نهادهای مختلف حضور داشته باشند، این به نفع روحانیت خواهد بود اما در واقع اینطور نیست و به ضرر اسلام و روحانیت است. برخی روی ساده‌لوحی این کار را می‌کنند اما برخی مغرضانه این کار را انجام می‌دهند تا نظرها از روحانیت برگردانده شود. امام بزرگوار از ابتدا مخالف حضور روحانیون در شئون اداری کشور بودند، بعد فرمودند که من از ابتدا مخالف بودم ولی ناچار شدم اجازه دهم برخی آقایان در سمت‌های بالای کشور حضور داشته باشند اما بعد از حضرت امام این مسئله گسترش پیدا کرد، مثلاً امام اجازه نمی‌دادند از طرف خودشان یا وابستگان خودشان کسی به دانشگاه برود و مامور و مسئول مسائل دینی شود. حالا در این بین ممکن است برخی بگویند چه ضرری دارد که روحانیون هم مثل بقیه افراد جامعه مورد استفاده قرار بگیرند. اما باید گفت حضور روحانیون در امور اداری کشور (به غیر از امور خاص روحانیت که اشاره شده) ضررهای زیادی دارد. اولاً چون تخصص لازم را ندارند و دوره‌های مدیریتی را طی نکرده‌اند، طبیعتاً وقتی مدیریت در اختیارش قرار بگیرد موجب به‌هم‌ریختگی و کاستی آن دستگاه خواهد شد و عده‌ای افراد رند و شیاد ممکن است از او سوءاستفاده کنند تا کار خودشان پیش برود. ثانیاً بحث‌ها و اشکالاتی که در نهاد و ارگان ایجاد می‌شود، به پای روحانیت نوشته می‌شود. ممکن است اشکالات از افراد غیرروحانی باشد اما به حساب روحانیت می‌گذارند. ثالثاً، وقتی روحانیت مشغول این کارها شود از رسالت اصلی خود دور خواهد شد. وقتی درگیر مسائل اجرایی شد، از فرهنگ و مسائل جامعه جدا خواهد شد و در نتیجه جامعه دچار بی‌اخلاقی و بی‌فضیلتی می‌شود. حضور روحانیت در این سمت‌ها به جز ضرر برای روحانیت، اسلام و دین، منفعتی ندارد و لذا باید علاج شود. البته یک وقت سوءتفاهم نشود، من به شدت مخالف جدایی دین از سیاست هستم، روحانی می‌تواند سیاسی باشد اما نه اینکه کار اجرایی کند. روحانیت باید به وظیفه خودش بپردازد، به کارهای غیرمرتبط نپردازد، ما در زمانی هستیم که وقتی یک طلبه وارد حوزه می‌شود، به این فکر است که کجا استخدام می‌شود. به قول یکی از وعاظ محترم، حوزه علمیه تبدیل به تولیدکننده نیروی انسانی دولت شده است. علل و عوامل دیگری هم در این زمینه وجود دارد که مربوط به حضور روحانیت در مدیریت نیست. ممکن است یک روحانی در مدیریت حضور نداشته باشد اما خطایی کرده باشد یا در برخورد خود، تحکم و موضع بالایی داشته باشد، طبیعی است که جوان با دیدن این موضوع فاصله بگیرد. عامل دیگر و مهم، زندگی اشرافی و تجملاتی تعداد محدودی از روحانیون است. قبل از انقلاب روحانیون کنار مردم بودند اما وقتی انقلاب شد و تعدادی از روحانیون وارد حکومت شدند، ماشین‌های ضدگلوله و محافظ وارد کار شد که این موضوع منجر به این شد که برخی از این روحانیون خودشان را در جایگاهی فراتر از مردم ببینند. این همه امام بزرگوار تاکید داشتند که ساده زیست باشید، اما متاسفانه زندگی برخی آقایان موجب سوء‌ظن شده است.

حسین جلالی: مطلبی که حضرت آقا به آن اشاره کردند، یک مطلب اساسی و بنیادی دارد و آن این است که روحانیت از بطن مردم و با مردم بوده و سفارش شده است که ارتباط با نسل جوان برقرار شود. اما در این چند سال، احساس می‌شود که این رابطه دچار یک نوع گسست و ضعف شده است و نیاز به کار علمی و بنیادی دارد. اما آنچه که در بدو نظر مطرح می‌شود، این بحث است که شبهات در جامعه به‌صورت گسترده‌ای در حال توسعه و پیشرفت است. به واسطه نزدیک شدن دنیا به هم، تبدیل شدن جهان به دهکده واحد و آسان شدن ارتباطات به واسطه گسترش فضای مجازی، دنیا تبدیل به دنیای شبهات شده است و این شبهات چنان در عمق جان انسان نفوذ می‌کند که اگر پاسخ داده نشود، تبدیل به یک فاجعه و یک بحران و به زبان دینی تبدیل به فتنه می‌شود. شبهات هم حد یقف ندارد، یعنی یک جا توقف نمی‌کند و روزبه‌روز مطرح می‌شود. این شبهات طوری است که ابتدا با شک شروع شده و بعد تبدیل به شبهه می‌شود. شک اگر برطرف نشود، تبدیل به شبهه شده و این شبهه هم اگر پاسخ داده نشود، تبدیل به فتنه می‌شود. شبهه، در ذهن جوان بهتر می‌نشیند، زیرا افرادی که سنی از آنها گذشته و وارد میانسالی یا سالمندی شده‌اند، شخصیت‌شان تثبیت شده و شکل گرفته است، مثل درخت کهن‌سالی هستند که دیگر نمی‌توانند مسیر آن را تغییر دهند اما جوان‌ها مثل نهال‌هایی هستند که می‌توان به هر طرف آنها را جهت داد. بنابراین شبهات در ذهن جوان راحت‌تر می‌نشیند و شبهه نشستن راحت‌تر از پاسخ دادن است، ممکن است شبهه در یک لحظه بیاید اما پاسخ آن در یک سال داده نشود. به قول معروف خراب کردن یک جایی آسان‌تر از ساختن آنجاست. به‌عبارتی انداختن سنگ در چاه راه است، اما بیرون آوردن سنگ از چاه چند عاقل می‌خواهد که بتوانند این سنگ را از چاه خارج کنند. شبهاتی که امروز در بین جوانان مطرح است که می‌توان با قاطعیت گفت برخی از آنها از خلقت حضرت آدم تا به حال در بین جامعه مطرح نبوده است که در بین آنها شبهات تعدد قرائت‌ها، هرمنوتیک و غیره مطرح است. اینقدر سرعت شبهات زیاد است، حوزه‌ها و روحانیت هم از شناسایی آنها و پاسخ دادن به آنها عقب افتاده‌اند. البته ممکن است برخی تعبیر کنند و بگویند که چون روحانیت در مسیر اجرایی و در حاکمیت قرار گرفته، دیدگاه مردم و جوانان به آنها منفی شده است، اما این نگاهی سطحی‌نگر و عوامانه است. حقیقت قضیه همان موضوعی است که درباره شبهات گفتم.

احمد مازنی: مسئله روحانیت و صنفی که در جامعه ما به‌عنوان روحانی شناخته می‌شود و وظیفه ترویج و تبیین دین را برعهده دارد، نیازمند به تبیین بیشتری است. به هر حال افرادی که این لباس را بر تن می‌کنند و در واقع وارد این صنف می‌شوند، مثل همه اصناف و قشرهای جامعه از نظر خصوصیات شخصیتی، خانوادگی و وضعیت اقتصادی، اجتماعی و همچنین نگرش‌های سیاسی، متفاوت هستند. رابطه طلبه‌ها و فضلای حوزه علمیه با مردم، قبل از انقلاب هم یکنواخت نبود. بخشی از روحانیون بودند که با اقشار سنتی جامعه ارتباط داشتند و بخش دیگری هم بودند که ارتباطشان با نیروهای جوان بود، بخشی در تعامل با دانشگاه بودند و بخشی دیگر اصلاً با دانشگاه کاری نداشتند. به هر حال به علت اینکه انقلاب اسلامی سال 57 با رهبری یک روحانی و مرجع تقلید به پیروزی رسید، مجموعه افرادی که در این صنف قرار داشتند، به‌نوعی از نظر مردم محبوبیتی کسب کرده بودند که براساس همان، هر فردی که در لباس روحانیت بود وجهه‌ای کسب کرده بود و یک جاهایی هم که حتی مرتبط با سوادشان نبود، در جایگاه مدیریتی قرار گرفتند. البته این قشر یکسری رفتارهای مثبت داشتند که دیده نشده یا کمتر دیده شده است. در این مورد یک مثال را با آماری که در اختیار دارم بگویم. من چون در بنیاد شهید بودم و به اطلاعات آماری بنیاد مسلط هستم این را می‌گویم که به‌عنوان مثال ما از نظر تعداد شهید در جامعه ایرانی در مقایسه با اقشار مختلف مردم، وقتی نگاه می‌کنیم به ازای هر هزار ایرانی ما 4 شهید داریم، اما در مورد روحانیت اعم از طلبه تا مرجع تقلید، هر صد نفر 4 شهید داریم، یعنی ده برابر نسبت به صنف‌های دیگر این اتفاق افتاده است. همین جا برای اینکه حق رعایت شود باید بگویم درباره دانشگاه‌هایمان هم همینطور هستند و این مسئله صدق می‌کند. یعنی به ازای هر 100 دانشگاهی شامل دانشجو و استاد دانشگاه، ما 4 شهید داریم. البته این آمار مربوط به سال 1365 است که اعم از شهدای دفاع مقدس، شهدای ترور و شهدای انقلاب می‌شود. این واقعیت وجود دارد و بسیاری از اینها هم از نظر سیاسی، متفاوت با جریان حاکم فکر می‌کنند یا درون حاکمیت هستند و به شکل دیگر فکر می‌کنند. مثلاً ما در بین روحانیت، شخصیت‌هایی داریم که در این سال‌ها به ریاست‌جمهوری رسیده‌اند اما نوع نگاه مردم به هر کدام از آنها متفاوت است، یا شخصیت‌هایی هستند که تریبون داشته یا دارند اما مردم به آنها نگاه متفاوتی دارند. شما نمی‌توانید رابطه سیدمحمد خاتمی با مردم را با رابطه‌ای که مثلاً سید احمد خاتمی با مردم دارد، از یک نوع بدانید. هر کدام از این شخصیت‌ها قابل احترام هستند اما جایگاه آنها نزد مردم متفاوت است. اتفاقی که افتاده این است که به دلیل اینکه برخی مسئولیت‌های حساس مثل فقهای شورای نگهبان و ریاست قوه قضائیه براساس قانون اساسی بر عهده روحانیت قرار گرفته، همه ناکامی‌ها به اسم آنها ثبت می‌شود و این موضوع در ارتباط آنها با مردم تاثیر دارد. عواملی هم وجود دارد که به‌صورت تعمدی به این مسئله دامن می‌زنند و متاسفانه خود مدیریت حوزه علمیه و مجموعه روحانیت یا در قبال این وضعیت منفعل شده است و به‌جای اینکه با مردم همدلی کند و ارتباط برقرار کند و مسائل مربوط به رابطه حکومت و صنف روحانی را مورد ارزیابی قرار دهد، متاسفانه می‌بینیم که یا دچار انفعال شده یا در نقطه تقابل قرار گرفته است؛ گویی در بخشی از جامعه اگر درباره صنف روحانی یک نگاه منفی شکل گرفته، انگار همه تحت تاثیر القائات دشمن هستند اما واقعیت این است که بخشی از اینها مربوط به عملکرد این صنف می‌شود و بخش دیگر القائات دشمن است.

۲. راهکارهای تقویت این ضعف چیست و چطور می‌توان شرایط را بهبود بخشید؟ جایگاه شناخت مخاطبین در چنین برنامه‌هایی کجا می‌تواند باشد؟

رسول منتجب‌نیا: اول، راه‌حل برطرف کردن این ضعف بازگشت روحانیت به هویت اصلی خودش است و اینکه به رسالت بزرگ خود توجه کنند. دوم، عدم ورود و دخالت روحانیون در امور غیرمربوطه است. روحانیت باید به کارهای علمی و فرهنگی بپردازد. حوزه علمیه‌ای که الان باید علم و معنویت تولید کند، دارد از کیسه می‌خورد. امام وقتی برای گورباچف پیام می‌فرستد، یک جمله مهمی دارد که شما مسائل‌تان را مطرح کنید، حوزه علمیه پاسخ مناسب خواهند داد. اما الان کارمان به جایی رسیده طلبه‌ای که وارد حوزه می‌شود یا منتظر است وارد ارگان شود یا خدای نکرده در چنگال برخی سیاسیون قرار می‌گیرد، گروه‎‌هایی را تشکیل می‌دهند و یک روز علیه این حرکت می‌کنند و فردا علیه دیگری بلند می‌شوند. سوم، کنار گذاشتن برخی روحانیون کم‌سواد، مرتجع و به دور از جامعه امروز است. ما کم نداریم روحانیونی که مرتجع باشند، که اصلا امروز را نمی‌نشناسند و فکرشان به درد صدها سال قبل می‌خورد. این افراد باید کنار گذاشته شوند و جای آنها را افراد دانشمند، تحصیل‌کرده و افرادی که زبان روز را بلد هستند، مورد استفاده قرار بگیرند. نکته دیگر اینکه افراد فرصت‌طلب، قدرت‌طلب و افرادی که دنبال مطرح شدن به هر قیمت هستند، باید کنار گذاشته شوند. باید شاهد یک غربالگری در سمت‌هایی باشیم که مربوط به روحانیت است. آخرین نکته هم این است که دست برخی از افراد نالایق را از حریم اسلام کوتاه کنند. امروز بدون تردید تبلیغ دین بیشتر از علما، به‌دست تعدادی از مداحان قرار گرفته است. مداح دلش می‌خواهد حدیث جعلی و ضعیف را مطرح کند، در بین کارها فحاشی کند، دست این افراد باید کوتاه شود. من به مقامات مسئول هشدار می‌دهم دست مراجع، فضلا، دلسوزان نظام را کوتاه کرده‌اند از حریم تبلیغ رسالت و این به افرادی سپرده شده است که چاپلوسی می‌کنند.

حسین جلالی: اول اینکه، روحانیت باید سرعتش را بیشتر کند. باید طبیب‌الدوار باشد، یعنی پزشکی سیار باشد و همه جا حضور پیدا کند. دوم اینکه، باید متخصص باشد و مهارت داشته باشد، تمام نیازهای جوان امروز را نزد خودش داشته باشد. یک مقدار از ناحیه روحانیت و حوزه‌ها کم‌لطفی شده است. اینکه ما بنشینیم و جوان سراغ ما بیاید، مربوط به الان نیست و دوره آن گذشته است که منتظر ماند تا جوان بیاید. ما باید سراغ جوان‌ها برویم، این حرکت جدیدی است که آغاز شده و باید توسعه پیدا کند. نکته دیگر این است که روحانیت باید از نظر علمی، یک نیازشناسی، نیازسنجی و شبهه‌شناسی کند و پاسخ آنها را پیدا کند. قبل از اینکه شبهه سراغ جوان بیاید ما باید دفع شبهه کنیم و اگر شبهه نشسته، حل شبهه کنیم. مسئله را پاک کردن به نظرم مشکل را برطرف نخواهد کرد، روحانیت باید به‌دنبال حل مسائل باشد نه اینکه به‌دنبال دفع مسائل باشد.

احمد مازنی: روحانیت درباره ارتباط با مردم حتماً باید تجدیدنظر کنند و بخشی از تجدیدنظر این است که اگر موقعیتی در حوزه قدرت دارند، این موقعیت را در عمل ثابت کنند که برای خدمت به مردم است نه اینکه یک جایگاهی در اختیار دارند، از این جایگاه برای حفظ حکومت به هر قیمتی استفاده کنند. همچنین نکته دیگر این است که مقاماتی که در قدرت‌های تاثیرگذار حضور دارند، به صورت طبیعی از نظر سنی در موقعیتی هستند که یک نوع فاصله‌ای بین موقعیت سنی و دغدغه آنها با نسل جوان وجود دارد. البته این قاعده تنها مربوط به روحانیت نمی‌شود. شما مثلا در مجلس نماینده‌ای را می‌بینید که دارای سابقه طولانی مبارزه و فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است اما ادبیاتی که برای دفاع از عقیده‌اش به کار می‌برد، ادبیاتی است که نه‌تنها جوانان، بلکه هم‌سن‌وسال‌های خودش هم گاهی آن را نمی‌پسندند. نکته مهم دیگر این است که افرادی که در چنین جایگاهی قرار دارند باید جای خود را به افرادی بسپارند که بتوانند با زبان نسل جدید ارتباط برقرار کنند یا خودشان با زبان نسل جدید آشنا شوند. یکی از توصیه‌هایی که دارم این است که همه افرادی که در مسئولیت‌ها هستند (ائم از روحانی یا غیرروحانی) و به‌خصوص افرادی که در تعامل با نسل جدید هستند، باید با هوش مصنوعی به‌معنای واقعی کلمه آشنا شوند. نباید مثل آن کارمندی باشند که بایگانی دستی را خوب انجام می‌داد اما به محض اینکه کامپیوتر آمد، یاد نگرفت و روی سر کامپیوتر می‌زد و می‌گفت این من را بدبخت کرد. خود ارتباط با نسل جدید، نیازمند ارتباط با تکنولوژی جدید است. این نسل با چنین تکنولوژی‌ای با جهان ارتباط برقرار می‌کند و ما با زبان کهنه نمی‌توانیم برای این نسل نسخه‌پیچی کنیم و اصلا نمی‌توانیم با این نسل ارتباط برقرار کنیم. همانطور که اشاره کردم، یکی از راه‌ها این است که یا جایشان را به نسل جدید بسپارند یا جای خود را به این نسل بدهند.

۳. از سوی برخی مقامات اظهارنظرهایی صورت می‌گیرد مبنی بر اینکه مثلاً حضور در راهپیمایی اربعین یا سیاه‌پوش بودن در محرم نشانه خوبی روابط جوانان با دین و تداوم آن است. ولی در مقابل این موضوع هم اعلام می‌شود فاصله نسل جوان با روحانیون آسیب دیده است. این گزاره‌های متفاوت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چقدر مقید بودن مردم به دین در عرصه سیاست ما می‌تواند مهم باشد؟

رسول منتجب‌نیا: آقایان خودشان خبر دارند، من مطمئن هستم مسئولانی که اینطور خوش‌بینانه اظهارنظر می‌کنند می‌دانند جامعه به چه سمتی رفته است. منتها فکر می‌کنند با این اظهارات می‌توانند برای اسلام آبرو کسب کنند. مردم کوچه و بازار واقعیت‌ها را می‌دانند. همانطور که گفتم سیاه پوشیدن دلیل به دین‌داری نیست. این حرف‌هایی که می‌زنند مغالطه است، واقعیت را می‌دانند اما صورت مسئله را پاک می‌کنند. امروز مشکلات فرهنگی و دینی زیادی داریم اما متاسفانه روی مسائل فرعی زوم می‌کنند. من خواهش می‌کنم از مسئولین که مسائل را عمیق بررسی کنند و دنبال راه‌حل باشند نه اینکه در تلاش باشند که ما در دولت‌مان همه مسائل را حل کردیم و چون دولت ما روی کار است مردم دین‌دار شده‌اند.

حسین جلالی: دو بحث در این مسیر مطرح است، ما یک سرمایه داریم و یک حفاظت از این سرمایه. آن چیزی که ما درباره جوان‌ها می‌بینیم این است که از سرمایه می‌خوریم؛ عاشورا، پیاده‌روی اربعین، جشن ده کیلومتری غدیر سرمایه ماست. این زیبایی‌های دین است و این زیبایی‌ها نیاز به استدلال و تبلیغ ندارد. دین زیباست و انسان این زیبایی را دوست دارد. زیبایی یک امر فطری است. جوانان آنجایی که زیبایی دین وجود دارد، این زیبایی را تشخیص می‌دهند و می‌روند اما جایی هم وجود دارد که زیبایی دین تشخیص داده نمی‌شود و نیاز به برهان داریم که برای مثال می‌توان زیبایی قرآن، نماز و باورها را مثال زد. زیبایی ارتباط با احساسات و عواطف دارد؛ یعنی حس زیبایی، هر جا گل کند، انسان به سمت آن تمایل پیدا می‌کند. به نظر می‌آید که جوانان ما امروز با احساسات و عواطف خوب به سمت دین می‌آیند اما آنجا که پای استدلال و بحث و تثبیت ارزش‌ها و باورها مطرح است، باید کار شود. آنجایی که الان رابطه روحانیت با جوان‌ها تضعیف شده، همین است. یکی از راه‌ها این است که باید اردوهایی را برگزار کرد که روحانیت به دانشجوها نزدیک شوند. احساس من این است که بچه‌های ما در بحث احساسات دینی کمبود ندارند و خودشان مسیرشان را پیدا می‌کنند اما جایی که ما نیاز به کارهای عمیق دینی داریم، باید با هم حرف بزنیم. یک نکته مهمی را باید بگویم؛ در دنیا دو نظر وجود دارد. عده‌ای می‌گویند ارزش‌ها متغیر است و با خواست مردم تغییر می‌کند ولی ما معتقدیم باورها و ارزش‌ها در کشور ما ثابت است اما ممکن است روش‌ها تغییر کند. در غرب، فاسدترین عمل که یک روزی اگر کسی مرتکب می‌شود در خرمنی از آتش سوزانده می‌شد، بحث ازدواج با همجنس است اما امروز در چند کشور یک قانون و برنامه شده است. اما ما اینطور نیستیم و ارزش ثابت داریم. اینطور نیست که قوانین ما متغیر باشد. این مسائل باید با جوان‌ها حل شود. من قبول دارم که می‌توانیم در برگزاری مراسم روزآمدسازی کنیم، مثلاً غدیری که ده سال پیش اجرا می‌شد با غدیری که امسال برگزار شد، فرق دارد. ما باید شیوه‌ها و روش‌ها را نو کنیم. باید استفاده و بهره‌برداری را روزآمد کنیم نه اینکه اصول را تغییر دهیم. یک زمانی تعزیه داشتیم و در این سال‌ها همان‌ها را به‌صورت فیلم یا انیمیشن می‌بینیم. این مسائل اشکال ندارد. در این زمینه باید روحانیت خودش را آماده کند. باید نشست و بحث‌های رهبری را بررسی کرد. سمینار گذاشت، همایش برگزار کرد و کمک کرد تا این ارتباط که دچار گسست شده، وسیع شود. این نکته مهمی است که 45 سال بعد از انقلاب، از سوی رهبری به صورت دلسوزانه اعلام می‌شود که حوزه‌های علمیه در رسالت خود کوتاهی کرده‌اند. دشمن پیشرفت کرده اما ما درجا می‌زنیم. ما باید مطابق با دشمن خط و روش‌مان را جلو ببریم، روش ما باید جلو برود. دشمن چطور توانسته خودش را جلو ببرد اما ما نتوانسته‌ایم در قلب جوان‌ها نفوذ کنیم، این ضعف را باید پذیرفت و حوزه‌ها باید روی آن برنامه‌ریزی کنند و خودشان را برای جهاد بزرگی به نام جهاد تببین آماده کنند.

احمد مازنی: اینکه حضور مردم را در محافل دینی نشانه دیانت مردم تلقی کنند، بحث درستی است اما نکته جای دیگری است. نکته این است که اگر حضور مردم در برنامه‌های دینی مثل راهپیمایی اربعین، عزاداری‌های محرم و شب‌های قدر و غیره را به معنای تایید عملکرد یک جریان سیاسی و مدیریتی تعریف کنیم، این موضوع قابل دفاع نیست. عملکرد یک جریان سیاسی را باید از روش‌های منطقی و معقول مانند برگزاری انتخابات آزاد و از طریق صندوق رای، نظرسنجی و یا حتی رفراندوم مورد بررسی قرار داد. یکی از اشتباهات استراتژيکی که در جمهوری اسلامی انجام شده این است که از رفراندوم و یا برگزاری انتخابات آزاد فرار می‌کنند. به عبارتی نگران هستند جریانی روی کار بیاید که انقلاب را به انحراف بکشاند درحالی‌که انحراف در انقلاب این است که ما میثاق ملی‌مان را کنار بگذاریم. عهدی که با مردم بستیم را کنار بگذاریم اما نگران این باشیم که مردم خلاف اسلام عمل کنند. خلاف‌ترین کار اسلامی این است که خود این عهدنامه رعایت نشود.

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
آخرین اخبار