خـواستـــار اصلاح هستیـم نه تـخـــریب
پاسخ منتقدان دولت به اظهارات اخیر رئیسجمهوری
پاسخ منتقدان دولت به اظهارات اخیر رئیسجمهوری
«انتقاد، رمز تضمین سلامت فرد، جامعه و دولتهاست. شاید تا 50 مورد نسبتهای ناروایی است که به منتقدان داده شده است. مگر انسان باید به منتقدش اهانت کند؟ حق شهروندی عبارت از این است که افراد بتوانند سخنشان را بگویند. بگذاریم نشاط بین دانشجویان، اصحاب رسانه، احزاب، اقوام دستهجات باشد. به چه دلیل ما دهان کسی را باید ببندیم و فضایی ایجاد شود که کسی حق نداشته باشد حرف بزند؟ در رسانهها خواندم با خبرنگاری که قصد داشته از یکی از وزرا سؤال بپرسد، برخورد شده است. ما باید به 80 میلیون نفر اجازه اظهارنظر بدهیم تا جامعه ما از لغزش مصون بماند.» این جملهها بخشی از اظهارات سیدابراهیم رئیسی در جریان مناظرههای انتخاباتی سال 96 خطاب به حسن روحانی و اسحاق جهانگیری است.
رئیسی که در زمان دولت قبل، تأکید بر لزوم نقدپذیری و استقبال از منتقدان داشت، تقریباً پس از گذشت 20 ماه از آغاز دوره ریاستش بر دولت سیزدهم، چندی پیش منتقدان را به خالی کردن دل مردم و ایجاد یأس متهم کرد و اینگونه گفت: «بگذاریم کشور پیش برود. در دنیا اینگونه است که وقتی انتخابات میشود و یک نفر مسئولیت دارد یا دولتی سر کار میآید، دیگران تلاش میکنند آن دولت موفق شود و آن بخش بتواند کارها را انجام بدهد؛ نه اینکه با قلمزدنهای بیجا، حرفزدنهای نادرست، مردم را ناامید و دل آنها را خالی کنیم. ایجاد یأس که هنر نیست.»
درباره موضع رئیس دولت سیزدهم در قبال منتقدان و نقدپذیری که اخیراً ارائه شده است، در نظرخواهی این شماره به سراغ دو فعال سیاسی و یک روزنامهنگار رفتهایم. حشمتالله فلاحتپیشه (نماینده ادوار مجلس و رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم)، حسین نورانینژاد (قائممقام حزب اتحاد ملت) و محمد مهاجری (روزنامهنگار اصولگرا و عضو شورای سردبیری خبرآنلاین)، سه تحلیلگری هستند که به سؤالات خبرنگار هممیهن در این ارتباط پاسخ دادهاند.
۱. اظهارات رئیس دولت درباره اینکه «با قلمزدنهای بیجا، حرفزدنهای نادرست، مردم را ناامید و دل آنها را خالی میکنیم» چقدر قابلقبول است؟ آیا انتقاد را میتوان مساوی ایجاد یأس دانست؟
حشمتالله فلاحتپیشه: من معتقدم هر ایرانی قلب و دلش برای کشورش میتپد؛ حتی قاطبه ایرانیانی که خارج از کشور هستند هم دلشان برای کشورشان میتپد و اینطور نیست که همه دشمن کشور باشند. خیلی جدیتر از آن، درباره ایرانیان داخل کشور است؛ آن دسته از ایرانیانی را که نقد سازنده دارند و در کشور هستند بههیچوجه نمیتوان با لقب ناامیدساز روبهرو کرد. بههرحال اگر این افراد ناامید بودند بهراحتی میتوانستند مهاجرت کنند. اما میبینیم افرادی هستند که هنوز امید دارند که میتوان کشور را ساخت و اصلاح کرد. باید قدر این افراد را دانست. بسیار هستند استادان و نخبگانی که با همه مشکلات در ایران ماندهاند و میتوان آنها را دلسوزان واقعی کشور دانست اما از حوزه مدیریتی کشور دور شدهاند. منتقدانی که برخلاف مسئولانی رفتار میکنند که نگهبان تابوها شدهاند اما فرزندان خودشان در سبک زندگی غرب پرورش پیدا میکنند و بخش عمدهای از منابع اقتصادی کشور را هم خارج کردهاند. در شرایط خاص، خود منتقدان هم طیفهای مختلف دارند؛ بخش اعظم این منتقدان افرادی هستند که اقدامات مثبت را تائید میکنند ولی نسبت به اقدامات منفی هشدار میدهند؛ بهویژه اینکه هیچ
منفعتی هم از این نقدها نمیبرند و پست و منصبی هم به آنها نمیرسد و چهبسا تاوان هم داده باشند. اما در مقابل، هستند افرادی که به منافع ملی هزینه وارد کردند، اما پاداش گرفتند؛ که مثال آن همین موضوع عربستان است که یکسری افراد هفت سال چالش و هزینههای بسیار را به مناسبات ایران و عربستان تحمیل کردند، اما خیلی از اینها الآن دارای تریبون و منصب هستند. اگر افرادی را که نقد سازنده دارند با افرادی که با افراطیگریهای خود آبروی تمدن ایران را بردهاند، مقایسه کنیم، باید دست منتقدان دلسوز را بوسید.
حسین نورانینژاد: تا حدی با این حرف آقای رئیسی موافقم. ناامیدی ترویج میشود و این خوب نیست. اما از آنطرف سهم دولت آقای رئیسی در این وضعیت چیست؟ در روز ساعات زیادی از کار و تفریح و حل مسائل مردم وابسته به اینترنت است. حساب کنید در روز چندده میلیون نفر برای چه میزان ساعت بهخاطر کندی اینترنت و فیلترینگ کلافه و عصبی میشوند و جملات مشهور را برای باعثوبانی این وضعیت بهکار میبرند؟ ناامنی اقتصادی و گرانی و تورم، ادامه خطونشان کشیدن برای مقابله با سبک پوشش برخی زنان و... همینطور. در یک فضای عصبی که دلایل اکثر آنها به سیستم ختم میشود، طبعاً عدهای هم ناامیدی را ترویج میکنند. البته آن امیدهایی که بنده معتقدم باید به آنها توجه کرد در دل جامعه هستند و ربطی به دولت ندارند. حداقل من بهشخصه موضوع امیدبخشی که دلیل آن در دولت باشد سراغ ندارم. تنها حرکت مثبت این مدت، بهبود روابط با کشورهای منطقه به کمک دیپلماسی چین بوده که آنهم باید اثرش را در زندگی مردم نشان دهد. ولی هنوز نشانهای از اینکه تأثیری بر معیشت مردم بگذارد ندیدهایم.
محمد مهاجری: هرکسی که در مسند قدرت قرار میگیرد، علیالقاعده ممکن است خسته شود و این انتظار را داشته باشد که جامعه، روشنفکران و نخبگان جامعه هم قدردان زحمات او باشند و از او تشکر کنند. تا اینجا به نظر من حق یک مدیر اجرایی است و من از این جهت که آقای رئیسی گلهمند باشند که برخی افراد انتقادهای تندی را از او یا عملکرد دولت داشته باشند، به ایشان حق میدهم؛ البته این حرف من فقط درباره آقای رئیسی نیست، بلکه هر مدیر دیگری که از انتقادها گلهمند باشد حق دارد. دلیلش هم این است که ما از بیرون به موضوع نگاه میکنیم و نتیجه را مدنظر قرار میدهیم اما آنها به روندی که طی شده و زحماتی که کشیدهاند نگاه میکنند، بدون اینکه این توجه را داشته باشند که نتیجه حاصلشده چقدر برای جامعه مفید بوده است. اما اظهارات اخیری که رئیسجمهور مطرح کرد، به نظر من حرفهای خودش نبود زیرا در حرفهای ایشان یک تناقض هم بود. از یکطرف گفتند که مسئولان دولتی به سراغ افرادی بروند که دولت و من (رئیسی) را قبول ندارند و از آنها کمک بگیرند. البته این قسمت از حرفهای ایشان را، هم سایت دولت و هم خبرگزاری ایرنا حذف کرد. حالا وقتی آقای رئیسجمهور
میگوید منتقدان را دعوت کنید، و منتقدان در جلسات شرکت میکنند قرار نیست قربانصدقه آقای رئیسی و دولت او بروند. آنها انتقاد دارند و حتی ممکن است نقدهای تندی را مطرح کنند. این قسمت از حرف را توجه کنید تا برسیم به آن بخش از حرفها که ایشان گفتند منتقدان دل ملت را خالی میکنند. به نظر من گزارشهایی که به آقای رئیسجمهور میرسد و افرادی که این گزارشها را میدهند آمار و گزارشهای اشتباه، غلط و دروغ به ایشان میدهند؛ کمااینکه در بسیاری از موارد مثل آمار بیکاری، آمار اشتغال، روابط بینالمللی و روابط با کشورهای همسایه به ایشان اطلاعات و تحلیلهای دروغ و غلط ارائه شده است. آقای رئیسی هم سرش اینقدر شلوغ است که فرصت ندارد صحت و سلامت اطلاعاتی را که به او داده میشود مورد ارزیابی قرار دهد. بنابراین بر اساس آن اطلاعاتی که به ایشان داده میشود، ایشان ناراحت و عصبانی شدهاند. اما دولتهای قبل هم همینطور بودند؛ در دولت آقایان روحانی و احمدینژاد هم همینطور بود و انتقادهای شدیدی صورتی میگرفت و آنها هم از این انتقادها گلایه داشتند. اما به نظر من از زمانی که آقای رئیسی به دولت آمدند و رئیسجمهور شدند، بسیاری از منتقدان
دولت در نهایتِ نجابت و آرامش و با ادب کامل از ایشان انتقاد میکنند و این بیانصافی است که گفته شود ایشان حق دارد منتقدان خود را با این نوع عبارات مورد سرزنش قرار دهد.
۲. نیروهای منتقد دولت در شرایط کنونی از منظر منافع ملی، چه رویکردی میتوانند در پیش بگیرند و آیا برای بهتر شدن عملکردها و سیاستهای موجود میتوانند مؤثر باشند؟
حشمتالله فلاحتپیشه: انتقاد زمانی نتیجه عملی دارد، که نتیجه آن رقابت سیاسی برابر باشد. وقتی دولت و مجلس خیالشان از بابت نداشتن رقیب، راحت داشته باشد، هیچوقت فضای نقد عملیاتی شکل نخواهد گرفت و صرفاً شاهد مصاحبههای رسانهای هستیم. فضای کلی کشور باید برای امکان چرخش قدرت سیاسی آماده شود. این واقعیت وجود دارد که ضعف کارشناسی مجلس و دولت کنونی در تاریخ دولتها و مجالس گذشته کمسابقه است. ما این ضعف را بهصورت جدی در عرصههای داخلی و خارجی دیدهایم.
یأس و ناامیدی در جامعه زمانی ایجاد میشود که امکان چرخش نخبگانی فراهم نشود. بزرگترین یأس زمانی است که شاهد کاهش مشارکت متوالی مردم در عرصه سیاسی باشیم. هرچند بخشی از این کاهش ناشی از گذشته است اما بخش عمده، ناشی از بیرقیببودن است. امسال که انتخابات مجلس را پیشرو داریم، باید فضا برای رقابت سیاسی بهگونهای عملی، باز شود، نه بهگونهای که بخشی از جریانهای سیاسی بتوانند درباره صلاحیت بخش دیگر صاحب نفوذ باشند. این شیوه در هیچجای دنیا جواب نمیدهد و منجر به یأس نخبگان و مردم میشود. واقعیتی که وجود دارد این است که در جهان امروز عملگرایی برای سیاست حاکم شده است، وقتی عملگرایی حاکم نباشد فقط سخنرانیهای پوپولیستی به گوش میرسد اما عمر این سخنرانیها برای جمعیت محدودی است؛ مردم ایران از سخنرانی خسته شدهاند و کمتر سخنرانی را در ایران امروز میبینیم که توسط مسئولان دولت ایراد شود و مردم به آن گوش دهند. دلیل هم این است که فضای ذهنی مسئولان با فضای ذهنی مردم تفاوت دارد. امیدوارم در شرایط کنونی، در قالب یک نظام مدیریت پاسخگو، نتایج عملی هر سیاستی در حوزههای داخلی و خارجی مشخص باشد. بزرگترین فرضیه پوپولیستی
که در دو سال اول دولت آقای رئیسی باطل شد، فرضیه «بیتأثیری سیاست خارجی بر اقتصاد داخلی» بود که بهشدت باطل شد و یا فرضیه دیگر که باطل شد این است که عالم واقع با عالم ادعا و سخنرانی متفاوت است.
حسین نورانینژاد: نیروهای منتقد هم یکدست نیستند، اما درباره اصلاحطلبان میخواهم یک اصل نسبتاً فراگیر و مهم را بگویم. در بین اصلاحطلبان، آنهایی که از اصلاحات پارلمانتاریستی، درونحکومتی، انتخاباتی یا به تعبیری دومخردادی ناامید شدهاند و به گزینههای رادیکالتری چون اصلاحات ساختاری رسیدهاند، همانها هم اگر بتوانند در کوچکترین بهبودی برای کشور و وضعیت زندگی مردم مشارکت کنند، مضایقه نخواهند کرد. ما همواره به طرفداران اصلاحات نهادی هم گفتهایم که هر اندازه که این راه برای اصلاحات کوچک و تدریجی و موضوعمحور امکانپذیر باشد، از آن دفاع میکنیم و در واقع راهبردهای مختلف اصلاحی اعم از نهادی و ساختاری یا بروکراتیک و دموکراتیک، هرکدام که بتوانند گامی برای حل مسئلهای بردارند، از آن دفاع میکنیم و آنها را راهبردهای مکمل میدانیم، و نه رقیب. از این رویکرد، نسبت ما با دولت هم معلوم میشود. ما از اینکه دولت مسائلش با جهان حل شود، با کشورهای منطقه به حسن همجواری و همکاریهای متقابل برسد، تورم کاهش پیدا کند، با شنیدن مطالبات اجتماعی مردم آنها را به آرامش نسبی برساند و هر اقدام دیگری که مردم را راضی و امیدوار کند،
حتماً استقبال میکنیم و اگر گوش شنوایی در دولت و حاکمیت پیدا کنیم، مشورت هم میدهیم. کمااینکه در برههای که دیدارهای اصلاحطلبان با مقامات دولت مانند خود آقای رئیسی و آقای شمخانی در شورایعالی امنیت ملی بود، صادقانه آنچه را دوستان ما مفید به حال کشور و مردم میدانستند، با این مقامات در میان گذاشتند. ما اصلاً بهدنبال این نیستیم که نارضایتیها را به نحو تصنعی بالا ببریم که مثلاً رقیب ما در افکار عمومی خراب شود. منش اصلاحطلبی هیچگاه اینگونه نبوده است. از منظر عملگرایی هم نارضایتی مردم را به سود اصلاحات نمیدانیم. هرچه مردم راضیتر و خوشحالتر باشند، طبقه متوسط تقویت شود و آرامش، حاکم شود، برای اصلاحطلبی دموکراسیخواهانه هم بهتر خواهد بود. بسیاری از آنها که برانداز شدهاند از سر ناامیدی به تحولات اصلاحی و درونزا بریدند وگرنه از اول که برانداز نبودند. اتفاقاً اکثر آنها به هزینههای بالای چنان رویکردی آگاه هستند و اگر تغییرات واقعی را به سود مطالبات ملت ببینند، برمیگردند. ولی مشکل اینجاست که چنین شواهدی به چشم نمیخورد. به این جهات، گلایه آقای رئیسی را منصفانه و واقعبینانه نمیدانم و فکر میکنم فرافکنی
کرده؛ آن هم ناشی از کلافگی در ناتوانی دولتش برای حل مشکلات و عمل به وعدههایش است. لحنشان هم این ادعای بنده را تائید میکند. ایشان خیلی عصبانی بود ولی حق با ایشان نبود.
محمد مهاجری: منتقد کارش نقد کردن است و اگر در موضع جریان رقیب و مخالف دولت قرار بگیرد، همیشه این تصور را دارد که اگر من روی کار بودم، اوضاع خوب بود. بنابراین منتقد همیشه اوضاع را منفی نگاه میکند. اینکه شما انتظار داشته باشید منتقدان همه ملاحظات دولت را رعایت کنند، اینطور نیست. این فقط درباره دولت آقای رئیسی نیست، درباره همه دولتها بوده است. معمولاً ممکن است انتقادها تند و حتی شاید غیرمنصفانه باشد، با این حال حتی اگر نقد تند هم باشد، اما اگر به ارکان نظام و حاکمیت ضربه نزند، به جایی بر نخواهد خورد.
۳. در دولت حسن روحانی بارها رویکرد انتقاد در کنار تخریب از سوی جریان مخالف دولت صورت میگرفت؛ این اظهارات درباره منتقدان تا چه میزان نشان از استاندارد دوگانه در این جریان دارد؟
حشمتالله فلاحتپیشه: خیلی از افرادی که الآن نقد ما را با فحاشی پاسخ میدهند، ما را متهم به حمایت از دولت خاصی میکنند. برای همین در ابتدای پاسخ این سؤال باید بگویم که بسیاری از نارضایتیهای امروز جامعه ناشی از ضعف دولت آقای روحانی در عمل به وعدههای خود بوده است. واقعیت این است که در کشور ما رابطه نقد و اجرا نهادمند نشده است. در دنیای امروز این موضوع نهادمند شده است و برای آن ساختار وجود دارد. وقتی نقد و اجرا ساختارمند شود، بهراحتی نمیتوان با اتهام و فحاشی مانع نقد شد. در دولتهای مختلف ما دیدهایم که تحمل نقد پایین میآید، اما در دنیای امروز ما با نظامهای نهادمند مواجه هستیم، همواره جریان پیروز، حاکم بر دولت است و جریان منتقد برای نقد ساختار دارد. مثلاً همین الآن در مجالس مختلف در کشورهای غربی میبینیم که ساختمان بزرگتر برای حزب اکثریت است و ساختمان کوچکتر به حزب اقلیت رسیده است. همینطور شاهد حضور وزیر سایه هستیم. اما در ایران فرار مسئولان از نهادسازی، منجر به شکلگیری چالشهای بیپایان لفظی خواهد شد که الآن هم شاهد آن هستیم. متأسفانه هیچیک از دولتها زیر بار نهادسازی نرفتهاند و به همین علت
رفتارها غیرشفاف است و نقدها بهمنزله عداوت و دشمنی تلقی میشود.
حسین نورانینژاد: چیزی که زیاد است استاندارد دوگانه است. هوش و پیگیری بالایی نمیخواهد که بفهمیم رفتاری که با دولت آقای روحانی یا دولت آقای خاتمی از سوی برخی نهادها، صداوسیما و تریبونهای رسمی مثل نمازهای جمعه میشد 180 درجه متفاوت از چیزی است که با دولت آقای رئیسی میشود. آنقدر مثالها در اینباره زیاد است که یادآوریشان لطفی ندارد. چه درباره مسائل اقتصادی و معیشتی و مسئولیت دولت و چه درباره حفظ عزت، استقلال در سیاست خارجی و... ببینید چقدر مواضع تریبونهای وابسته به سیستم، تفاوت دارند. این هم ناشی از این است که -بدون تعارف- نهادهای اجماعی و انتصابی در یک جبهه سیاسی مشترک با دولت هستند، اما با دولت روحانی رقیب بودند. هرقدر که تکذیب کنند، بدنه اجتماعی خودشان هم باور نخواهد کرد. وضعیت تبعیضآمیزی که فکر کردن به آن هر آدم منصف و بیطرفی را عصبی و ناراحت میکند، ولی فعلاً نمیتوان کاری کرد.
محمد مهاجری: هر کسی که در موضع اقلیت قرار میگیرد، طبیعی است که حتی در معرض انتقادهای تندی قرار بگیرد. آقای روحانی هم مورد انتقاد بود اما من در اینجا استاندارد دوگانه نمیبینم و به نظرم موضوعیت ندارد.
۳. رئیسی گفته: «بگذاریم کشور پیش برود. در دنیا اینگونه است که وقتی انتخابات میشود و یک نفر مسئولیت دارد یا دولتی سر کار میآید، دیگران تلاش میکنند آن دولت موفق شود». این برداشت از موقعیت دولت مستقر و نیروهای منتقد در جوامع توسعهیافته چقدر واقعیت دارد؟
حشمتالله فلاحتپیشه: واقعیت این است که در جهان امروز، کشورها چند مقوله را از حوزه رقابتهای سیاسی خارج کردهاند و این موضوع تحت عنوان مقولههای حاکمیتی بهحساب میآید. برای مثال میتوان مسائل مربوط به امنیت ملی را در این حوزه دانست. در اینجا حتی اگر احزاب بهگونهای عمل کنند که مثلاً به امنیت ملی آسیب بزنند، وارد حوزه جرم شدهاند، ولی در سایر حوزهها رقابت، آزاد است. اعتقاد من این است که با همین دید میتوان در ایران عمل کرد؛ در حوزههای اجرا و جاهایی که منافع ملی کشور با اشتباهات جدی تهدید میشود، اتفاقاً حوزههای نقد جدی است. اجازه دهید کمی وارد مصادیق شوم. دولت آقای رئیسی از زمانی که روی کار آمده، دستاوردهای قابلدفاعی هم داشته که مهمترین آن را در سیاست خارجی میتوان تنشزدایی منطقهای دانست که حداقل بهعنوان یک توافق فعلاً قابلدفاع است اما من معتقدم در حوزه اجرا هم دولت باید عمل کند؛ بهگونهایکه عمق شرایط استراتژیک ایران و عربستان از حالت تقابل بهسمت تعامل حرکت کند و سطح بهرهبرداری ایران از این توافق، اندازه عربستان باشد. یا مورد دیگر پیوستن قریبالوقوع به پیمان شانگهای است. اینها بخشی از کارهای
قابلدفاع بوده است اما در مقابل، بخشی از کارهای دولت قابلدفاع نیست. برای مثال هیچوقت دولت درک نکرده است که چرا منافع ایران در موضوع برجام قربانی جنگ اوکراین شده است؟ دیگر اینکه تنشهای دیگری با برخی کشورها بهویژه با جمهوریآذربایجان صورت گرفته است که از این دسته است. در حوزه اقتصادی هم تا الآن سیاستهای اقتصادی دولت، جواب نداده است و ضربه بزرگی به بخش مولد جامعه وارد شده است. این مسائل ضعفهای بزرگی است و افرادی که این مسائل را مطرح میکنند نهتنها دنبال ایجاد یأس نیستند، بلکه به دولت هشدار میدهند که فریب سخنرانیهای مثبت خود را نخورد.
حسین نورانینژاد: هیچ واقعیتی ندارد. نهفقط در کشورهای توسعهیافته که نقد و تندی با حاکمیت و دولت کاملاً رایج است که با وضعیت دیگر دولتهای پس از انقلاب هم قابلمقایسه نیست. صداوسیما و تریبونهای رسمی بهطور یکپارچه در خدمت تبلیغات دولت هستند. منتقدان داخلی، رسانه فراگیری ندارند که انتقادهای دستوپابسته آنها اثر چندانی بگذارد. رسانههای فارسیزبان خارج از کشور هم بهقدری درگیر کلیت نظام و مباحث حول آزادیهای اجتماعی و سیاسی هستند که کمتر به مسائل در سطح دولت آقای رئیسی پرداختهاند. حتی در اتفاقات خیابانی اخیر هم کسی کاری به کار دولت نداشت و شعارها سمتوسوی افراطی پیدا کرده بود. دلیل این واکنش رئیسجمهور محترم باید در کلافگی ناشی از ناتوانی دولتش برای حل مشکلات باشد. وگرنه چه سهمی از انتقادها متوجه ایشان و دولتش است؟ بسیار کم. چون از ابتدا هم کسی دولت بهمعنای قوه مجریه را جدی نگرفت و اگر امیدی هم بود، ناشی از حل تعارضهای درونی نظام و یکدستی حاکمیت بود، بلکه همه توان نظام صرف حل مشکلات شود و رقابتهای درونی و دوگانگی در قدرت، باعث برخی مشکلات نشود که دیدیم فایدهای نداشت.
محمد مهاجری:فکر میکنم یکبار زمان آقای احمدینژاد بود، در دیداری که دولت ایشان با رهبری داشتند، رهبری گفتند حتی از انتقادهای تند هم میتوان حُسن استفاده کرد. بنابراین فکر میکنم، حتی اگر انتقادهای تندی هم از آقای رئیسی میشود، ولو اگر برخی از آنها وارد هم نباشد، باید این انتقادها میزانالحراره مردم، نخبگان و جامعه سیاسی باشد. بنابراین ایشان باید از اینکه مورد انتقاد قرار میگیرد، خیلی از منتقدان ممنون باشد.