| کد مطلب: ۴۰۸۱۹

واجب‏‌تر از نان شب / درباره همدلی و همبستگی طیف‌های سیاسی در روز های جنگ

روزهایی را پشت سر می‌گذاریم که برای‌مان غریبه نیست؛ شاید میلیون‌ها نفر تجربه زیست ۸ساله در جنگ را نداشته‌اند اما آنقدر از آن روزها تصویرسازی شده است که غایبان اجباری آن دوران هم درباره‌ی ایامی که ایران پشت سر گذاشت، چیزهایی را می‌دانند و شاید گاهی اوقات، خود را در میانه آن روزگار تصور کرده‌اند.

واجب‏‌تر از نان شب / درباره همدلی و همبستگی طیف‌های سیاسی در روز های جنگ

روزهایی را پشت سر می‌گذاریم که برای‌مان غریبه نیست؛ شاید میلیون‌ها نفر تجربه زیست 8ساله در جنگ را نداشته‌اند اما آنقدر از آن روزها تصویرسازی شده است که غایبان اجباری آن دوران هم درباره‌ی ایامی که ایران پشت سر گذاشت، چیزهایی را می‌دانند و شاید گاهی اوقات، خود را در میانه آن روزگار تصور کرده‌اند. و حالا این روزها، آن تصویرسازی‌ها عینیت یافته است.  

وقتی که درباره آن روزهای دشوارِ ایران، سخنی به میان می‌آمد؛ یک موضوع بیشتر از سایر موارد نمود پیدا می‌کرد؛ موضوعی که این روزها نیز باید مورد توجه قرار بگیرد و نمی‌توان و نباید آن را نادیده گرفت و اگر در آن 8سال وجود نداشت، بدون شک ایام سخت‌تر از آنچه که بود سپری می‌شد. سخن از همدلی و همبستگی است؛ عنصری که باید کوشید تقویت شود تا این روزهای سخت را پشت سر گذاشت؛ عنصری که در شرایط جنگی و برای مردمی که در آن وضعیت گرفتار شده‌اند، از نان شب واجب‌تر است. 

شاید نوع جنگی که این روزها در میانه آن قرار گرفته‌ایم، تفاوت‌های آشکاری با جنگ 8ساله با عراق داشته باشد و سلاح‌هایی که در این جنگ به کار برده می‌شود، شباهتی با آن ایام نداشته باشند، اما جنگ همیشه جنگ است و انسان همیشه انسان خواهد بود. جایی هم که انسان و دردهایش در میان باشد، نمی‌توان عنصر طلایی «همدلی و همبستگی» را از آن جدا کرد.  وقتی که به آن ایام نگاه می‌کنیم و آنچه در این روزها گذشته توجه می‌کنیم، سه موضوع جلب توجه می‌کند: 

1 اولین ماجرا همان همبستگی و همدلی بین مردم است؛ ماجرایی که ایرانی‌ها به طور معمول نشان داده‌اند آن را خوب بلد هستند و در هنگامه سختی، یاور هم بوده‌اند. اما وجه دیگر این ماجرا، ‌تنها به چیزی که در بین مردم می‌گذرد، خلاصه نخواهد شد. سخن از نخبگان جامعه است. چه‌بسا نخبگان گاهی اوقات نقش مهمی را در افزایش میزان همبستگی و همدلی داشته باشند.

وقتی که سخن از نخبه به میان می‌آید، صرفاً افرادی نیست که برتری شاخصی در موضوعی داشته باشند. نخبه بودن همه افرادی را شامل می‌شود که با هر روشی در قسمتی شاخص‌تر از سایرین هستند. عنوان و موضوعش فرقی نمی‌کند؛ این موضوع می‌تواند از ورزش گرفته تا هنر و علم و صنعت را شامل شود. مهم یک عامل است، اینکه بخشی از اجتماع به آن فرد یا گروه نگاه ویژه‌ای داشته باشند. در این میان، سیاست و سیاسیون می‌توانند یک گزاره مهم باشند. آنچه در این پنج روز مشاهده شده، تلاشی است که احزاب و گروه‌های مختلف برای افزایش همبستگی و همدلی انجام داده‌اند‌ و در حال انجام آن هستند. به عبارتی شاید از معدود ایامی باشد که برای اکثر سیاسیون، جناح و تفکر سیاسی ارزش و اهمیتی ندارد. 

2 دومین محور همبستگی و همدلی بین ملت و دولت است. اگر نگاهی به ایام جنگ ایران و عراق داشته باشیم، این نوع از همبستگی به اندازه همبستگی میان مردم به راحتی نمایش داده می‌شد و مردم نظام سیاسی را برای خودشان می‌دانستند. اما وضعیت در ایام اخیر چگونه بوده است؟ آیا به همان میزان علاقه و اعتماد به سیستم سیاسی وجود دارد؟ نمی‌توان کتمان کرد که در سال‌های اخیر گسلی عمیق بین دولت و ملت در ایران ایجاد شده است؛ گسلی که در جریان انتخابات‌های گذشته، خود را به خوبی نشان داده بود.

هر چند در یک سال اخیر گام‌هایی ولو کوتاه در این راه برداشته شده (مانند عدم اجرایی شدن قانون عفاف و حجاب و یا رفع حصر مهدی کروبی) تا نوعی آشتی بین دولت و ملت ایجاد شود اما در این مسیر، به نظر می‌رسد سیستم سیاسی باید گام‌هایی بلندتر را بردارد تا تمایل خود را برای بازسازی آنچه ویران شده، نشان دهد.

البته این گام برداشتن قطعاً حرف و حدیث‌هایی را در میان خواهد داشت، شاید عده‌ای بگویند که سیستم از روی اجبار تغییر سیاست داده است و یا جماعت دیگری شمشیر برای تصمیم‌گیران بکشند که نباید چنین کنند، (کما اینکه درباره عدم اجرای قانون عفاف و حجاب چنین کردند) اما حقیقت امر این است که همبستگی و همدلی در هر نوع و شکل آن، ارزشی بالاتر و والاتر از هر حرف و حدیث و تهمتی را دارد. گام برداشتن در این مسیر هم چندان سخت نیست؛ مثلاً کافی است همین بساط پیامک‌های حجاب جمع شود و یا اینکه شرایط برای بازگشت چهره‌های مورد اعتماد جامعه فراهم شود. قطعاً چهره‌هایی مانند مصطفی تاج‌زاده و سعید مدنی می‌توانند نقش پررنگی در این مسیر ایفا کنند. 

3 ماجرای سوم، بحث پیرامون همه آنهایی است که خارج از این مدار قرار دارند. این جماعت دو دسته‌اند؛ آنها که سکوت کرده و در گوشه‌ای به تماشا نشسته‌اند یک سمت هستند اما در سمت دیگر، جماعتی قرار دارند که نه‌تنها سکوت نکرده‌اند، بلکه به حمایت از متجاوز هم پرداخته‌اند. در دوران جنگ 8سال با عراق هم اینها بوده‌اند. لیست اسامی را مردم به خوبی می‌شناسند. نصیحت کردن آنها هم بی‌فایده است، آنها تصمیم گرفته‌اند که بی‌وطن باشند. جامعه و افکار عمومی هم تکلیف‌شان با این جماعت مشخص است، نمونه تاریخی هم فراهم است؛ حتی آنها هم که جنگ را ندیده‌اند، از مجاهدین خلق تنفر دارند. این جماعت هم به لیست آنها اضافه خواهند شد. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار