میتوانیم امیدوار باشیم
ما جامعهای هستیم که اصلاً «نهادهای مدنی» در آن کارهای نیست؛ حزب، انجمن، نهادهای صنفی و نهادهای دیگری که باید وجود داشته باشد، نداریم؛ و بار همه اینها روی دوش دانشگاه افتاده؛ یعنی در بیرون اگر بخواهند فعالیت سیاسی کنند، هم به خاطر مشکلاتی که احزاب و گروهها دارند و هم فشارهایی که وجود دارد، عملاً نمیتوانند کاری کنند

محمدرضا خاتمی طی سخنانی در مجمع سالیانه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران گفت: «من ورودی سال ۵۶ این دانشکده هستم. آن زمان مارکسیستها و بچههای مذهبی رقابت داشتند و اساس کاری که در انجمنهای دانشجویی صورت میگرفت، مبارزه و چالش بود. البته شاید خاصیت جوانی این باشد که بیشتر دنبال سروصدا است.
ما باید مقاصد و دورنماهای دانشجویان را درک کنیم تا بتوانیم با آنها زندگی کنیم. ما آرمانگرا بودیم و با واقعیتهای جامعه خودمان خیلی ارتباط نداشتیم. برخلاف نقشی که روحانیت آن زمان در جامعه داشت و در بطن مردم بود، دانشگاه این نقش را در بطن جامعه نداشت. مطالعات ما چریکی بود و تاریخ را نمیخواندیم که ببینیم آنها چرا موفق بودند و چرا موفق نبودند و در حقیقت از سرگذشت گذشتگان عبرت بگیریم و استفاده کنیم.»
او ادامه داد: «ما امروز در کشورمان مشکلات، کمبودها و ناامیدی زیاد داریم و گاهی اوقات چشم ما روی روزنههای امید بسته میشود. ولی بهرغم همه فشارها، مشکلات و ناامیدیهایی که وجود دارد، یکسری نکاتی هست که میتواند مثبت تلقی شود و به ما امید بدهد. ما ممکن است نتوانیم مسائل سیاست خارجی و اقتصادی را حل کنیم اما میتوانیم یک جامعه نمونه قابل تحملی را درون دانشگاه با تعاملات و همکاریهای خودمان بسازیم.
مسئله دومی که برای ما وجود داشت، سیاه و سفید دیدن همه مسائل بود؛ ما صفر یا صد بودیم. حتی در تقابل با نیروهای مبارز دیگر هم این مسئله برای ما وجود داشت و این نکته باعث شده بود که ما به جزمیت و دگم بودن برسیم و نخواهیم حقایق را آنگونه که باید و شاید درک کنیم. نکته دیگری که داشتیم این بود که فکر میکردیم ما مسئولیت جهانی داریم. یک دانشجو از یک شهر کوچک به اینجا آمده بود و به کمتر از انقلاب جهانی راضی نبود؛ درحالیکه نمیتوانستیم مسائل اطراف خودمان را هم حل کنیم.
همینطور عقل کل بودن و اینکه ما همه چیز را میفهمیم و احتیاج به هیچ فکر دیگری نداریم. آخرین نکته این بود که فکر میکردیم ما سخنگوی همه ملت هستیم؛ یعنی چیزی که ما میگوییم، انگار همه ملت همین را میگویند و چیز دیگری نمیخواهند. اینها نکاتی بود که خواستم بگویم تا شاید تجربیات ما برای دوستان منتقل شود و روی این مسائل فکر کنند و برنامه داشته باشند؛ و محیط کار و مسئولیتهای خودشان را بشناسند.»
نایب رئیس مجلس ششم افزود: «ما جامعهای هستیم که اصلاً «نهادهای مدنی» در آن کارهای نیست؛ حزب، انجمن، نهادهای صنفی و نهادهای دیگری که باید وجود داشته باشد، نداریم؛ و بار همه اینها روی دوش دانشگاه افتاده؛ یعنی در بیرون اگر بخواهند فعالیت سیاسی کنند، هم به خاطر مشکلاتی که احزاب و گروهها دارند و هم فشارهایی که وجود دارد، عملاً نمیتوانند کاری کنند و همه بار مبارزات سیاسی کشور و دفاع از همه اقشار روی دوش دانشگاه افتاده که دانشگاه را بسیار ضربهپذیر کرده و باید به فکر بیفتیم که چطور میتوانیم در عین حال که مسئولیتهای خودمان را انجام میدهیم، جلوی ضربه خوردنهای اینچنین را بگیریم؛ که این ضربهخوردنها موجب ناامیدی و مشکلات دیگری میشود که برای ما اتفاق میافتد.»
او همچنین گفت: «یکی از کارهای مهمی که در انجمنهای اسلامی باید صورت بگیرد انتقال تجربه است. فکر میکنم ما دوره جدیدی را شروع کردهایم؛ بعد از سالها رکود، سکون، بیحرکتی و شاید تا حد زیادی ناامیدی الآن فضای جدیدی ایجاد شده که میتواند ما را به تحرک بیشتر وادار و امیدوار کند؛ میتواند ما را به افقهای روشنتر و بهتری در آینده رهنمون کند.
خیلی مهم است که در این زمان ما با عقلانیت، تفکر و دوراندیشی وارد این میدان شویم. اگر بخواهیم عجله کنیم و حرکتهایی انجام بدهیم که حساسیتهای زیادی را برانگیزد و جلوی همه فعالیتها را بگیرند، انقطاعی که برای ما حاصل میشود، شاید دیگر در آینده جبرانپذیر نباشد.
یکی از کارهایی که زمان اصلاحات اتفاق افتاد، بهرغم همه گرفتاریهایی که بود، پایهگذاری نهادها و سازماندهی خاصی بود که بهرغم اینکه در سالهای بعد بسیار ضربه خورد و دچار مشکل شدند، ولی نتوانستند آنها را از بین ببرند. امروز تکنولوژی و گسترش وسایل ارتباطی هم به کمک ما آمده و خودش انقلابی در روابط و مناسبات اجتماعی ایجاد کرده؛ از اینها هم باید بتوانیم به نحو مناسب و در حد اعلاء استفاده کنیم.»